با بخشنامه من ، استفاده از پزشک خارجی ممنوع شد / گروگان گیری جسد در بیمارستان را مغول با ما نکرد

با بخشنامه من ، استفاده از پزشک خارجی ممنوع شد / گروگان گیری جسد در بیمارستان را مغول با ما نکرد/ ما قدیمی ها به رشت سابق عادت داریم/ دایی من در حلال کردن اوزون برون نقش داشت/ مردم رشت به خاطر عقبه خانوادگی به دکتر نوبخت رای دادند/ اسفند 91 به روحانی گفتم پیروز می شوید/وزیر سابق بهداشت همیشه دنبال پول بود / برای انتخاب دکتر نمکی تلاش کردیم/ مدیر سابق علوم پزشکی استان در بخش بهداشت و درمان ضعیف بود


گیل خبر/ سرویس استانی: هرچند دکتر علی نوبخت کمتر از برادر کوچکترش شناخته شده است، ولی سابقه فعالیت سیاسی و مدیریتی وی بیشتر از معاون فعلی رئیس جمهور است.

این فوق تخصص بیماری‌های کلیه (نفرولوژی) و عضو هیئت علمی گروه نفرولوژی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی شهید بهشتی تهران در سال های بعد از انقلاب بیشتر در تهران سکونت داشت و پله های مدیریتی وزارت بهداشت را تا مقام معاونت وزارت طی کرد. در دوره دهم مجلس، انتخاب وی به عنوان نماینده تهران موجب شد تا از معدود گیلانی هایی باشد که خارج از استان به بهارستان راه پیدا می کند. وی در این مجلس به عنوان رئیس کمیسیون بهداشت مجلس انتخاب شد.
نوبخت طی سال های اخیر فعالیت هایی را برای ارتقای حوزه سلامت استان گیلان انجام داده و در زمان آغاز شیوع کرونا در استان فعالیت های خود را گسترش داد.

زندگی سیاسی و مدیریتی دکتر علی نوبخت موضوع مصاحبه پایان سال گیل خبر با این پزشک گیلانی بود که در زیر می خوانید.

به خاطر اسمم همیشه از خانواده تشکر کردم

من روز جمعه 28 اردیبهشت 1327 در محله حمام حاج آقا بزرگ رشت متولد شدم و همیشه از والدینم تشکر کردم که اسمم را علی گذاشتند و تلاش کردم سیره آن بزرگوار را در طول زندگی مد نظر قرار دهم و رضایت خالق و مخلوق را داشته باشم.


دایی من در حلال کردن اوزون برون نقش داشت


من در خانواده ای متولد شدم که از لحاظ مذهبی و سیاسی سرشناس بودند. رشتی های قدیم حتما اشراف داشتند. پدربزرگ مادری من حضرت آیت الله ابوالقاسم حجتی و دایی من ، حاج شیخ حسن حجتی از وعاظ سرشناس سیاسی بود که مجله راه حق را با سرمقاله های اتشین منتشر می کردند.من دائم در کنار ایشان محشور و ناظر فعالیت های سیاسی و مذهبی شهر بودم. تمام طیف های سیاسی شهر با ایشان ارتباط داشتند و از اقصی نقاط ایران از جمله قم مهمانان ویژه داشتند. از جمله حاج سید مصطفی خمینی فرزند ارشد امام و همچنین داماد امام حاج شیخ شهاب الدین اشراقی در رشت تشریف می آوردند. باز ما شاهد این بودیم که آیت الله میرزا خلیل کمره ای را به رشت و انزلی آوردند تا به وسیله میکروسکوپ ثابت کنند که اوزون برون «فلس» دارد و حلال است. دایی بنده سال 37 این موضوع را پیگیری کردند. ایشان روحانی پیشتازی بودند. همان زمان خودشان خودروی شخصی داشتند. کلاس چهارم بودم و دائم کنار ایشان بودم و در جمع اوری مجلات با ایشان نقش داشتم و از مهمانان ایشان همچون آیت الله کاشانی پذیرایی می کردیم.

اخیرا دیدم مهندس شگفت شهردار اسبق رشت کتابی را منتشر کردند که فعالیت اتحادیه مسلمین گیلان را در آن گردآوری کرده بودند. افراد زیادی از جمله حاجی ورزلی پدر ایشان و مرحوم دایی من ، آقای صدرایی اشکوری، محمد باقر محقق در انجا فعالیت می کردند و فعالیت های سیاسی و مذهبی را در ان زمان رقم می زدند. من در خانواده خودم شاهد این حرکات بودم.
من یادم است در مسجد کاسه فروشان رشت، استاندار وقت به مرحوم دایی من می گوید شما را چه به سیاست و روضه تان را بخوانید که ایشان جواب دندان شکنی می دهند و بعدها با وجود این که محدودیت ایجاد می کردند و مجله شان در رشت اجازه چاپ نداشت که خودشان به قم می رفتند و مجله را چاپ می کردند و برمی گشتند.


پدربزرگم برای ادامه دادن راه فرزندش من را به قم برد


در سن 32 سالگی متاسفانه دایی ما در مسیر تصادف کردند و فوت شدند. پدربزرگ من که پدر ایشان بود تنها فرزند روحانی خودشان را از دست دادند و تصمیم می گیرند یکی از نوادگان خودشان را به قم ببرند که مسیر آن مرحوم را ادامه دهند و در خانواده یک روحانی وجود داشته باشد و به ایشان هم کمک شود. این قرعه فال به نام من خورد.


وقتی وارد قم شدم، شاهد بسته شدن نطفه انقلاب بودم


من علقه مذهبی هم داشتم. من حدود سال 40 که آیت الله بروجردی در قید حیات بودند وارد قم شدم و شاهد بسته شدن نطفه انقلاب اسلامی بودم. چون همه چیز در قم اتفاق می افتاد. توفیق پیدا کردم با دکتر بهشتی به عنوان دبیر مدرسه دین و دانش قم آشنا شوم که با دایی من هم نزدیک بودند و خیلی به من محبت داشتند و من چند سال در این مدرسه به کسب امور آموزشی اجتماعی و فرهنگی و تا حدودی سیاسی پرداختم. ایشان بعد از ماجرای حمله به، فیضیه از قم تبعید شدند. من خودم در روز حادثه این ماجرا حضور داشتم . در سخنرانی های امام در چهلم حادثه فیضیه هم هم افتخار حضور داشتم. چند ماه قبل از این جریان اولین اطلاعیه حضرت امام در مدرسه خودمان دیدیم. این جریان اسلامی دقیقا به همان سال ها می خورد.

مدرسه شاهپور (شهید بهشتی فعلی) نخبه پروری می کرد


رشت در همان زمان شهر تمیزی و با اتیکتی بود. با مسئولین از نظر سیاسی در تضاد بودیم ولی کارشان را انجام می دادند. من یک دوره ابتدایی در رشت بودم. پنج سال در قم بودم و کلاس نهم تا دوازدهم دوباره در رشت بودم و دیپلم را در دبیرستان شاهپور گرفتم.
این مدرسه ای بود که واقعا در ایران شاخص بود و نخبه پروری می کرد. دبیران ما فارغ از بحث سیاسی که مرتبط با حاکمیت بودند، ولی در امور خودشان بسیار مسلط بودند.


ما قدیمی ها به رشت سابق عادت داریم

آن زمان رشت خیلی تمیز و لوکس بود. ولی هرچیزی که از ظرفیت بیرون بزند طور دیگری می شود. من رشت را حالا شلوغ می بینم. شاید به اندازه جمعیت خودش رشد نکرده باشد. ما قدیمی رشتی هستیم و به ان وضع عادت داریم. جریان ترافیک هم که حالا مصیبت قرن شده است و انسان هم به قول جلال آل احمد اسیر تکنولوژی شده است.

شهید بهشتی خیلی به من لطف کردند

من اول فیزیک خواندم دیدم روحیه ام نمی خواند. دوباره در کنکور شرکت کردم و این بار پزشکی قبول شدم. فارغ التحصیل که شدم و سربازی که تمام شد ، انقلاب شد . آن زمان من داشتم تخصص می گرفتم. دانشجویان مسلمان اردویی برگزار کرده بودند و از من خواسته بودند که پزشک دهیاری آن اردو باشم. آن شب به من گفتند امشب آقای بهشتی برای سخنرانی می آید . ایشان استاد ما بود و با دایی من رفیق بود و وقتی من را دیدند که پزشک شدم خیلی به من لطف کردند.
مرحوم یوسف اخوی بزرگتر من به دعوت ایشان سمت کاندیدای وزارت دادگستری شد که بنی صدر نفر دیگری را انتخاب کردند. از آن زمان من چون به ایشان قول داده بودم در امور مختلف ورود کنم. یکی از اساتید ما که دکتر سجادی باشد که طبیب بیت هم است، چون دید من سبقه مذهبی دارم از من خواست که سمتی را بپذیرم که اولین سمت من معاونت آموزشی و پژوهشی بهداری دانشگاه تهران شد و از انجا در دانشگاه شهید بهشتی تهران، معاونت درمان و امور مالی بودم و در انجا از طریق دکتر فاضل به وزرات بهداشت رفتم.


تئوری های خودمان را در وزارت بهداشت عملی کردیم
بعد از این که مرحوم رفسنجانی در تابستان سال 68 دکتر فاضل را به عنوان وزیر بهداشت انتخاب کردند که از پزشکان مسلمان آمریکا و جراح عروق بودند. ایشان هم چون از من شناخت داشتند خواستند که معاونت وزارت بهداشت را بپذیرم. من آن جا توانستم حرفهایی را که در تئوری می زدیم و مردم ملاک ما بودند و حضرت امام بر آن تاکید می داشتند را در سرلوحه خود قرار دهیم که مردم در مراجعه به بیمارستان دچار مشکل نشوند و چه پول داشته باشند یا نداشته باشند در بیمارستان مورد درمان قرار گیرند.


با بخشنامه من ، استفاده از پزشک خارجی ممنوع شد
همچنین باید به تکنولوژی روز تجهیز می شدیم. ما در آن زمان 5 هزار پزشک خارجی داشتیم و تجهیزات ما فرسوده شده بود. یکی از افتخارات من این است که بخشنامه زدم که استفاده از پزشک خارجی در ایران ممنوع شود. قبل از ما در زمان دکتر مرندی هم کار خوبی صورت گرفت که شبکه های بهداشت درمان راه اندازی شده بود. بخش درمان به دلیل فقدان نیروی انسانی ضعیف بود که ما این قسمت ها را تقویت کردیم. هدف ما خدمتگزاری صحیح به مردم بود که بعد آمدیم بیمه همگانی و عمومی را پایه گذاری کردیم و لایحه آن را به مجلس فرستادیم که جان بحث این بود که مردم بتوانند خدمات بهداشتی را بگیرند و پولشان را به صورت مستقیم نگیریم.

طومارهای زیادی برای ابقای من ارسال شد
ما در آن دولت توانستیم این کارها را انجام دهیم. بعد از اتمام دور اول دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی ، ایشان به خاطر جلب نظر مجلس، دکتر مرندی را برای وزارت بهداشت انتخاب کردند. در این فاصله با عملکردی که داشتم طومارهای زیادی از ایران به خصوص گیلان برای اقای هاشمی در مورد من ارسال شد. 73 نماینده مجلس هم در این راستا نامه ای نوشتند که یکی که یادم است آقای حضرتی بود که تاکید داشتند که من بمانم.علمای گیلان هم بدون این که من خبر داشته باشم نامه ای به تهران ارسال کردند که بنده چنین خدماتی کردم و باید بمانم.

به رشت توجه ویژه داشتم
من به رشت و گیلان خودمان چون علاقه داشتم، کمی توجه ویژه هم داشتم. البته به استان های دیگر هم بی توجه نبودیم و تبعیض در کار ما نبود. ولی افتخار می کنم که به زادگاه خودم کمک می کردم. اولین سنگ شکنی که آمده بود را به رازی فرستادیم که آقای احسانبخش آمده بودند برایش توضیح داده بودم که چه می کند. مهم تر از همه زمینه سازی برای گرفتن دویست هکتار پردیس علوم پزشکی گیلان بود که این روزها دوباره قرار است فعال شود.

مردم رشت به خاطر عقبه خانوادگی به دکتر نوبخت رای دادند
دکتر محمد باقر نوبخت، برادر کوچک تر من ابتدا دبیر و مدیر مدرسه بودند و بعد مدیرکل اموزش و پرورش کرمانشاه شده بودند که خیلی از دوستان گفتند با این سابقه مذهبی و سیاسی برای نمایندگی اقدام کنید که ایشان چهار دوره در همان دور اول انتخاب شدند.

دکتر باقر را در دور اول چندان کسی نمی شناخت. تنها کارنامه شاخص ایشان نوه آیت الله حاج ابوالقاسم حجتی و همشیره زاده مرحوم حاج حسن حجتی بود. مردم با خاطرات خوبی که نسبت به این خانواده داشتند به دکتر نوبخت رای دادند. بعد هم که جریانات سیاسی چپ و راست به وجود امد بازهم ایشان رای اصلی خودشان را داشت که به خاطر همین عقبه سیاسی و خانوادگی و عملکرد ایشان بود.

رفاه عمومی در وزارت بهداشت دولت های بعد سازندگی شل شد / به خاطر پول جسد مردم را گروگان گرفتند / معتقد به یک مردم گرایی واقعی بودیم


ما این مسائل را دیدیم و رفاهیاتی ایجاد کردیم که متاسفانه در دولت های بعدی از جمله دولت دوم آقای هاشمی این امر شل شد و من همیشه معترض این امر بودم. دولت ها می گفتند که بیمارستان ها باید خودکفا شوند و ما تنها بخشی از پول ها را می دهیم که این خودکفایی یعنی پولش را باید از مردم بگیرند. در زمان دولت دوم آقای هاشمی، آقای خاتمی کارهای بزرگ کردند، ولی مقایسه ای که من کردم معتقدم که این مساله افول پیدا کرد. در زمان آقای احمدی نژاد هم که ایشان مدعی کمک به مردم بود و کمک هایی هم به افراد فقیر کردند ، چون تخصصی در این زمینه نداشتند، مشاهده نمی کردند که جسد مردم دارد گروگان گرفته می شود. من ادعا نداشتم، ولی معتقدم ما یک مردم گرای به معنای واقعی و عملگرا بودیم.

گروگان گیری جسد در بیمارستان را مغول با ما نکرد


من بعد از وزارت بهداشت، 5 سال در نظام پزشکی کل کشور و 13 سال هم در فرهنگستان علوم پزشکی حضور داشتم. زمان دولت احمدی نژاد ما فهمیدیم که حجت تمام شده و من دلیلی نمیبینم که با این دولت کار کنم و استعفای خودم را با دلیل نوشتم و معتقد بودم که این کارها خلاف فرمایشات حضرت امام است و این که جسد را در بیمارستان گروگان می گیرید مغول با ما نکرده و من از این امر خجالت می کشیدم. من سال 89 کنار رفتم و به همراه دکتر فاضل انجمن های علمی پزشکی را درست کردیم که این انجمن ها قبل از آن تنها کارهای رشته خودشان را انجام می دادند. جمعی کار نمی کردند . ولی ما مجمعی از همه رشته ها درست کردیم که سالهاست دکتر فاضل رئیس و من هم دبیر انجمن هستم.


اسفند 91 به روحانی گفتم پیروز می شوید / نماینده روحانی در رادیو و تلویزیون بودم
اسفند 91 بود که دکتر روحانی و برادر من از من و دکتر فاضل دعوت می کنند و در جلسه ای اعلام کردند که قصد کاندیداتوری دارند. ما گفتیم کمک می کنیم، ولی باید به اندازه کافی برای بهداشت و درمان کمک شود که ایشان قول دادند. فردای ان روز ما دوباره در انجمن علمی پزشکی دوباره انتخاب شدیم که من به آقای روحانی گفتم این مشت نمونه خروار است. همان طور که که پزشکان ما را انتخاب کردند، شما هم در انتخابات موفق خواهید شد. من اسفند 91 به ایشان این را گفتم و بعد هم در خرداد 92 پیروز شدند. در فاصله انتخابات من به عنوان مسئول پزشکی آقای روحانی در رادیو و تلویزیون حضور داشتم و گفتم که اگر خداوند اراده کند و مردم رای دهند ما مساله بهداشت و درمان را حل می کنیم که بعد از انتخاب ایشان مساله طرح تحول سلامت را ارائه کردیم.
به خاطر حل طرح تحول سلامت کاندیدای مجلس شدم
این بحث در عمل دچار مشکلاتی شد که یکی از دلایل من برای ورود به عرصه انتخابات مجلس بود. من مشاهده کردم که گلوگاه این جریان در مجلس است و قانون آنجا می لنگد و باید قطار این طرح تحول که از خط خارج شده را وارد ریل کنیم.


تعداد آرای من در انتخابات مجلس عجیب بود


من در اسفند 94 ثبت نام کردم که آخرین روزها صلاحیتم تایید شد و من در لیست امید حضور پیدا کردم و هر سی نفرمان انتخاب شدند. تعدادآرای من هم عجیب بود. چون اسم من نوبخت بود و در ردیف انتهایی لیست امید قرار داشت، مردم معمولا چون در انتخابات بر اساس حروف الفبا می نوشتند و بعد از چند نوشتن اسم خسته می شوند، ولی در نهایت من نفر سیزدهم شدم که نشان می داد طیف زیادی روی من شناخت داشت. مجلس هم که رفتم بنده را به عنوان رئیس کمیسیون انتخاب کردند. در جایگاه ریاست کمیسیون بهداشت مقدار زیادی قوانین مانده بود. به طور مثال قوانین هوای پاک تغییر نکرده بود که ما روی این ها کار کردیم و در برنامه ششم آوردیم و در مسیر اعتلای بخش بهداشت و درمان تلاش کردیم. ما برای الکترونیکی کردن بخش سلامت و ضرب الاجل برای وزارت در این موضوع پیگیری های زیادی کردیم. از طریق محل ارزش افزوده و هدفمندی یارانه ها، بودجه هایی برای طرح تحول سلامت در نظر گرفتیم.


وزیر سابق بهداشت همیشه دنبال پول بود / برای انتخاب دکتر نمکی تلاش کردیم


وزیر سابق آقای دکتر قاضی زاده هاشمی همیشه درگیر و دنبال پول بود. دولت هم گرفتار بحث تحریم بود. من به ایشان می گفتم که این دولت تا حدی می تواند پول وارد بهداشت درمان تزریق کند. به هر صورت ایشان استعفاء داد و ما فکر کردیم که خیرالموجودین آقای دکتر نمکی باشند. ایشان 5 سال معاون اجتماعی سازمان برنامه و بودجه بود که وزارت بهداشت برای دریافت پول زیرمجموعه ایشان بود. بهترین گزینه در آن زمان بود و ما برای ایشان تلاش کردیم.

نمایندگان تام الاختیار وزرت بهداشت با درخواست من مستقر شدند / مدیر سابق علوم پزشکی استان در بخش بهداشت و درمان ضعیف بود

اسفند پارسال بود که آقای استاندار از من دعوت کردند که در جلسه ستاد کرونای استان حضور داشته باشم. من با دکتر نمکی هماهنگ کردم که دکتر سالاری مدیر توانمندی است. ولی یک مدیرکل وزارت بهداشت به نام دکتر شادنوش در گیلان مستقر شوند و کمک حال استان باشند. من یادم است معاون وزارت بهداشت در جلسه کمیسیون بهداشت گفته بود که گیلان از لحاظ بهداشت و درمان خیلی عقب است که این حرف برای من گران تمام شد و یکی از دلایل تغییر رئیس قبلی همین بود که خواستیم طرح نو داشته باشیم. آن عزیز در بخش آموزش تلاش کرده بود ولی در بخش بهداشت و درمان ضعیف بود. ما نماینده معین در استان گذاشتیم و و بعد هم خودم امدم و دیدگاهم را در استانداری بیان کردم.


باید معیشت را تامین می کردیم تا مردم در خانه بمانند


من معتقدم فرماندهی که باید وزارت بهداشت اجرا می کرد مقتدرانه باشد نه این که بگوید هرچی بگویم حرفم را گوش نمی دهند و مدام غر بزند. من در استانداری فریاد کشیدم که در این که مردم را در خانه نگه داریم تردید نیست، ولی ما هزاران نفر دستفروش داریم، این که بگوییم این ها در خانه بمانند باید معیشتش را تامین کنیم. همان کاری که چین در منطقه ووهان انجام داد. همه نهادهای کمک کننده باید طوری عمل کنند که مردم امکانات خودشان را داشته باشند. بعد از دکتر شادنوش از دکتر قربانی خواستیم که ارتباط بخش بهداشت و درمان و نهادهای دیگر را برعهده بگیرند و به خواهش من دکتر نمکی برای ایشان هم حکمی صادر کردند که بتوانند در امور سیاسی و تنظیم روابط با مسئولان خارج از علوم پزشکی کمک کنند. عملیات پشتیبانی رابنده از طریق مجلس با کمک آقای قربانی در اینجا انجام دادیم و از همه مسئولان دولتی،سپاه، بسیج، هلال احمر و شهرداری ها تشکر می کنم. اکنون وضع ما بهتر شده است، ولی هنوز باید پروتکلهای بهداشتی را رعایت کرد.