دغدغه های فرهنگی(42)؛افشین جعفری خواه
۱۴۰۱/۰۶/۰۶ ۰۸:۴۵ چاپ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 6 دقیقه

گیل خبر/ در پی فراخوان پایگاه خبری تحلیلی گیل خبر به منظور طرح مباحث حرفه‌ای و بیان چالش‌ها و مشکلات حوزه فرهنگ و هنر و همچنین ایجاد گفتمان توسعه فرهنگی توسط متخصصین امر در استان گیلان، از این پس ذیل عنوان "دغدغه‌های فرهنگی" شاهد مقالات، نقطه نظرات، نقدها و یادداشت های هنرمندان و فعالان فرهنگی خواهیم بود.

در چهل و دومین شماره از سلسله مطالب "دغدغه‌های فرهنگی" یادداشت افشین جعفری خواه را میخوانیم:

هر ملتی به نوعی آرمان هایش و اندیشه هایش را بیان می کند و انسان ایرانی با شعر, برای همین هم هست که تاریخ شعر ما اثر گذار است و بی آنکه تلاشی بکنیم جهانی شده است , ما در طی تاریخ توانستیم با شعر ایران را زنده نگه داریم ,بخش مهمی از پادیای فرهنگ ایرانی شعر است که با ایما و اشاره و چند وجهی حرف زدن همراه است, اگرچه شکسپیر یک شاعر بود اما به کمک شعر درام های بزرگی خلق کرد و ما در ایران مفاهیم عظیم بشری را با شعر روایت کردیم و دراماتیزه نکردیم و این تفاوت دو ملت و دو فرهنگ است.
و اما سایه که بالاخره با همه فراز و فرود ها پیکرش به عنوان نماد افتخار و فرهنگ ایرانی و زبان معاصر در رشت آرام گرفت.رشت شهری که در تاریخ معاصر و ایران نوین مفاخر کم ندارد به درستی سایه را درآغوش خویش کشید.سایه شاعری بود که با زمان حرکت کرد و در طی این بازه طولانی زمان نزدیک به نود سال با حوادث پیرامونی و اجتماعی زمانه حرکت کرد و همواره زبان گویای ملتی شد که عاشق شعر هستند حتی اگر نتوانند به زیبایی سایه معانی را به شعر بسرایند, این مردم شعر را خوب می فهمند و معمولا خرد جمعی کمتر اشتباه می کند و یا کمتر قضاوت می کند, خرد جمعی بی انکه بداند درک می کند و می فهمد حتی اگر کسانی از روی حب و بغض بخواهند هنرمند و یا متفکری را دیگرگونه جلوه دهند , اما مردم ایران هم بخشی از همین پادیای فرهنگی هستند که شاید صریح و بلند "نه" نگویند اما بالاخره منظورشان را می رسانند.اشعار سایه گویای این است که شاعر همانند هنرمندان و اندیشمندان هر جامعه ای آرمان خواه و عدالت خواه است و این اخلاقی پسندیده است اگر نحله سیاسی و یا فکری از این آرمان ها به نفع خود بهره جسته و مسیر را بی راهه رفته است در اصل آرمان نمی تواند خللی ایجاد کند. بسیاری از آرمان ها در طی زمان به واقعیت تبدیل می شوند و این واقعیت ممکن است هرگز بر مدار آرمان اولیه نچرخد .اشعاری که سایه در این سال های اخیر گفت بیشتر با مردم امروز ایران همذات پنداری می کرد و این علتی ندارد جز هوش سرشار و شناخت جامعه ای که جسم از آن دور است اما روح و روان در سرزمین مادری در خاک خودت زیست می کند.سایه تنها یک کلمه نیست , یک مفهوم است , سایه یعنی سایه ای از مردم ایران وقتی به ایشان آفتاب تابیده می شود, سایه خاکستری هایی است که با توجه به موقعیت نور و آفتاب کم رنگ و پر رنگ می شود , پس تنها یک گزینش نام و تخلص نبود این نوع تفکر امیر هوشنگ ابتهاج بود که از او یک سایه ساخت که سالها بالای سر مردم ایران بود.
ارغوان واژه ای که سایه به ادبیات معاصر ایران افزود تنها نام یک درخت نبود, ارغوان همان وطن است, همان سرزمین است و همان خاک. او با ارغوان حرف می زد اما با وطنش حرف می زد, با ریشه اش , با تاریخش و چه بهتر که پژوهشگران با دید پژوهشی به سراغ اشعار سایه بروند تا لایه های ناشناخته و کمتر شناخته شده اشعارش را بیرون بکشند وبرای مردم تبیین کنند.این روزها برخی تنگ نظران به تخطئه اشعار و افکار سیاسی سایه پرداختند همان گونه که گفتم سایه خاکستری بود و اینان می خواهند همه چیز را دو قطبی ببینند یا سیاه و یا سفید.اگر سایه در نود سالگی همانند جوانی خود می اندیشید دیگر سایه ای نبود که مردم دوستش دارند زمان سپری شد وسایه هم با آن حرکت کرد .
ارغوان بی سایه شد و دیگر سایه برایش شعر نمی گوید ارغوان غمگین است , ارغوان دلگیر است, ارغوان برگ هایش دارد می ریزد و پاییز در راه است و شاید زمستانی سرد, اما ارغوان به امید بهار راست قامت است و می ایستد تا بهار بیاید و دوباره شکفته شود.و شاید جوانان بتوانند میراث سایه را جاودان نگه دارند و برای ارغوان شعر بگویند, با ارغوان حرف بزنند و حتی به پای حرفهایش بنشینند.فرهنگ ایران همواره به پیش رفت و هرگز راه هموار نبود اما به پیش رفت جوانان امروز قطعا با این کوله باری که همراه دارند بهتر می توانند این فرهنگ را محافطت کنند و نباید نگران باشیم که مبادا به فراموشی بسپارند , چراکه می توان در بین جوانان شاهد بود که می خواهند فرهنگ و زبان ایرانی در جهان جایگاهی داشته باشد و این را یک مولفه ی قدرت در جهان می دانند.
سایه صبور بود و اگرچه صراحت داشت اما می دانست که باید صبور بود و با شتابزدگی فرهنگ رشد نمی کند فرهنگ مثل همان ارغوان است که چنان به رشدش ادامه می دهد و چنان ریشه می دواند که با یک سال دو سال و چند سال نمی توان رشدش را با چشم دید اما با صبوری و گذشت سالهای زیاد حقیقت را آشکار می کند , سایه هرگز نمی میرد , سایه نمرد ,سایه تازه متولد شد , سایه تازه جوانه زد و یقین دارم که ارغوان جانی دوباره گرفت اگرچه دیگر شعری برایش گفته نشود.
ارغوان بی سایه , دیگر ارغوان نیست , پس اگر ارغوانی هست, که هست پس سایه ای هم هست از جنس امروز. سایه در برهوت تاریخ سر بر آورد امروز ایران می تواند رستنگاه هزاران جوانه و امید باشد که سایه هایی در راهند.
افشین جعفری خواه

نقاش:مرتاض

همرسانی کنید:
برچسب‎ها : سایه ابتهاج

نظر شما:

security code