افشین جعفری خواه
۱۴۰۱/۰۵/۲۳ ۱۹:۴۲ چاپ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 5 دقیقه

گیل خبر/افشین جعفری خواه: آشنایی من با امیر هوشنگ ابتهاج در اوایل دهه هفتاد در دوران دانشجویی با کتاب "حافظ به سعی سایه" آغاز شد.در همه این سالها اشعارش را دنبال کرده ام چون او فقط شاعر نبود بلکه فلسفه زندگی و اندیشه ی زیستن را با اشعارش بیان می کرد. عمر طولانی سایه دلیلی شد برای تاثیر گذاری بیشترو چندین نسل توانستند با او همراه باشند و سایه هم سعی کرد با نسل های بعدتر از خودش که جوان و جوان تر می شدند هم گام شود برای همین است که در این اواخر شعر های کوتاه بیشتر دارد چون جوانان با این سبک و ساختار شعری بیشتر ارتباط برقرار می کنند. فضای مجازی بسیار به بیشتر شناخته شدن سایه کمک کرد بر خلاف هم نسلان و هم سن هایش که از فضای مجازی گریزان هستند سایه البته با شعر خوانی های شیرین و جذاب و با لهجه معروف رشتی در فضای مجازی خوش می درخشید.او آنقدر ایران را و دغدغه های انسان را خوب می شناخت گویی که در آلمان زندگی نمی کرده.در این روزها درباره ی سایه و خانواده پر آوازه ابتهاج و تاثیراتشان بر ایران نوین , یعنی ایران در صد سال اخیر اطلاعات زیادی منتشر شد و حتی مطالبی زیادی درباره اش نوشتند و حتی مقامات سیاسی و فرهنگی هم پیام هایی دادند و همه اینها نشان از اهمیت اثر گذاری این شخصیت و این خانواده بزرگ دارد, پس بهتر است که در این باره به تکرار مطالب نپرداخته و برای بهره مندی از این شخصیت و این حادثه که مرگ سایه است, پیشنهادهایی دارم که ما می توانیم از این فرصت تاریخی استفاده کنیم و به عنوان میراث دار گذشتگان به خود ببالیم که نگذاشتیم سایه بمیرد.

اولین بار خبر این پیشنهاد که قرار است سایه در زادگاهش , شهر رشت به خاک سپرده شود را به نقل از جناب ثقتی مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان شنیدم و چقدر اقدام به موقع و شایسته ای بود و البته با موافقت خانواده ی سایه هم قرار گرفت.حالا مسئولیت سنگین تر است که ما بازماندگان قرار است با این سرمایه فرهنگی چه کاری بکنیم که اگه بزرگتر نشود دست کم کوچکش نکنیم. سایه مردم دار بود و با گذشت و البته صریح و بی پروا سخن می گفت .باشد که هریک از ما اهل فرهنگ و فرهنگ دوستان ایران, گیلان و به ویژه رشتی در امتداد مسیر او حرکت کنیم.
مثل هر جای دنیا بهتر است که یک مرکز فرهنگی و هنری به نام این سرمایه معاصر ادبی تخصیص داده شود پیشنهاد دارم که مرکز فرهنگی که اخیرا افتتاح شده و در بوستان ملت قرار دارد به مرکز فرهنگی سایه تغییر نام بدهد و در این مرکزموزه ای هرچقدر کوچک از اثارش و دست نوشته ها و صداهای به جای مانده و حتی بعضی از لوازم شخصی اش از جمله عصای معروفش که در این سالهای اخیر نوعی امضای سایه بود و بدون آن جایی نمی توانست برود حفظ و نگهداری شود و در معرض عموم قرار گیرد.با توجه به اینکه ساخت مرکز فرهنگی جدید با این هدف ممکن است دهها سال طول بکشد می توان از امکان موجود بهره ی بهتری برد و این مرکز می تواند جایی باشد برای گردهم آوردن دیگر مفاخر ادبی و فرهنگی و هنری مانند اکبر رادی که امروز حتی بنیادش از داشتن یک دفتر کوچک کاری محروم است.شاید با یک هماهنگی سریع بشود محل دفن را هم درهمان محوطه تعیین کرد و آن مرکز که قرار است با کارهای فرهنگی و هنری هویتی به خودش بگیرد از این پس راه هموارتر خواهد شد.با تکنولوژی و روشهای امروزین حتی می شود درخت ارغوان را به شکلی صحیح از محلی در تهران که امروز متعلق به یک شرکت سیمان است به محل دفن سایه انتقال داد تا سایه "زیر سایه ارغوان" بیارامد.
خانواده ابتهاج برای آبادانی ایران کم کار نکردند, سایه در رادیو بنیادی نهاد و موسیقی اصیل ایرانی را در قالب برنامه های رادیویی برای همیشه در تاریخ ثبت و ضبط کرد, اگر امروز ما به فرهنگ خود می بالیم محصول تلاش بزرگانی چون سایه است , اگر امروز در سازمان ملل می خواهند برای جهان دعا کنند شعر سعدی را می خوانند , بدانیم که بهتر از سعدی نداشتند وگرنه از او می خواندند, فراموش نکنیم که سایه می تواند سعدی , حافظ و یا مولوی امروز باشد و قدر شناسی ما برای آیندگان اندوخته ای بیاورد.آن مرکز فرهنگی که امروز با مشکلاتی همراه است شاید با این تصمیم و نحوه ی مدیریت هیئت امنایی بتواند علاوه بر بودجه های دولتی حتی خارج از ایران سرمایه جذب کند , چون سایه در سراسر جهان دوستداران و طرفدارانی دارد, این موقعیت برای گیلان و رشت می تواند تا آنجا پیش برود که بین رشت و کلن محل زندگی نیمه دوم عمر سایه خواهر خواندگی و ارتباط فرهنگی برقرار شود .امیدوارم که مسوولان استانی و کشوری به این پیشنهادها و دیگر پیشنهادها ی شایسته و ارزنده ای که قطعا خواهد آمد توجه شایسته نمایند,ممکن است این حرکت زیر بنایی سبب شود که رشت به جایگاهش برسد و چه چیز بهتر از زیر سایه ارغوان بودن.

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code