دغدغه های فرهنگی(39)؛افشین جعفری خواه
۱۴۰۱/۰۵/۰۱ ۱۸:۲۰ چاپ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 5 دقیقه

گیل خبر/ در پی فراخوان پایگاه خبری تحلیلی گیل خبر به منظور طرح مباحث حرفه‌ای و بیان چالش‌ها و مشکلات حوزه فرهنگ و هنر و همچنین ایجاد گفتمان توسعه فرهنگی توسط متخصصین امر در استان گیلان، از این پس ذیل عنوان "دغدغه‌های فرهنگی" شاهد مقالات، نقطه نظرات، نقدها و یادداشت های هنرمندان و فعالان فرهنگی خواهیم بود.

در سی و نهمین شماره از سلسله مطالب "دغدغه‌های فرهنگی" یادداشت افشین جعفری خواه مدرس بازیگر و کارگردان تئاتر را میخوانیم:

از منظر شرایط اجتماعی با اینکه ما در قرن بیست و یک زندگی می کنیم اما بسیار شباهت ها با اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست با برخی از کشورهایی داریم که امروز پیشرفته خوانده می شوند.نروژ یکی از کشورهایی است که ما بهش شباهت داریم , هنریک ایبسن از اولین درام نویسان جهان بود که متمرکز به مسایل اجتماعی شد, مسایلی مربوط زنان, خانواده و هم آوردی طبقه زنان و مردان و چالش هایی که یک جامعه در حال گذار دارد. البته به نوعی اگوست استریند برگ هم در سوئد قرن نوزدهم داشت به همین مضامین اشاره می کرد.

تا قبل از این موضوعات نمایشنامه ها درباره ی اشراف و خانواده های اشرافی و سلطنتی و درگیری ها و لحظات دراماتیک پیرامون آنها بود. بعد از انقلاب صنعتی و رنسانس اجتماعی که اتفاق افتاد و طبقات نوپایی شکل گرفتند که تا قبل از آن نبودند و یا به رسمیت شناخته نمی شدند, اما حالا این طبقات بخش مهمی از ساختار اجتماعی بودند که طبقه اشراف و سلطنتی که دیدگاه های سنتی داشتند و نمی خواستند که ساختارها چند صد ساله و هزار ساله شان خدشه دار شود, مجبور بودند روبرو شوند و گاه سعی می کردند از قدرتشان استفاده کنند یا نادیده بگیرند و یا تحت کنترل خودشان در بیاورند. اما این طبقه نوپا یا متوسط و یا خرده بورژوا که امروز بیشتر به طبقه متوسط و یا ( middle class) جا افتادند هم تلاش و مبارزه کردند تا بتوانند هویت خودشان را تثبیت کنند و هم این طبقه واسط و رابط بین طبقه بالادست با طبقه فرودست و کارگرو زحمتکش است که اگر این طبقه نباشد گفتگو بین بالا و پایین شکل نمی گیرد و گسست اجتماعی ایجاد می شود.

طبقه متوسط بعد از انقلاب صنعتی در تمام جهان رابطه لازم و ملزومی با ساختار حاکمیت دارد چرا بخشی از نظام تصمیم سازی و مدیریتی و کارشناسی حکمرانی را بر عهده دارد و باید بتواند رهبران طبقه فرادست را آگاه کند که در پهنه اجتماع چه اتفاقی دارد می افتد تا برای برنامه ریزی و تصمیم سازی بتوانند درست اقدام کنند و از سوی دیگر توجیه گر و آگاه بخش طبقه فرودست هستند که بتوانند مسایل پیچیده علمی و اجتماعی را به زبان ساده ترجمه کنند حذف این طبقه و یا کوچک شدن آن بزرگترین چالش را برای فرادستان به همراه می آورد.در مواردی دیده شده که بخشی از این طبقه از راه های گوناگون خود را به طبقه حاکمیت رسانده و سعی کرده که طبقه قبلی خودش را نادیده بگیرد و توجهی نشان ندهد اما فردای روز از دست دادن قدرت همان جایگاه قبلی خود را نیز از دست داده است.

طبقه متوسط معمولا مطالبه گر است , توسعه دهنده و توسعه گر است, می خواهد هر روز از دیروز بهتر باشد برای همین هم هست که قدرت های سیاسی و اقتصادی پایه هایشان را روی این طبقه بنا می کنند, اگر زیر ساخت طبقه متوسط ضعیف باشد نمی توان ساختار محکمی در طبقات فوقانی ساخت.

از سوی دیگر چون مطالبه گر است چندان گوش شنوایی ندارد و معمولا از منظر ساختار نظام های سیاسی , دشمن مردم خطاب می شوند همان که هنریک ایبسن در سال 1882 نمایشنامه ای به این نام نوشت . اما این طبقه واقعا دشمن نیست بلکه با مطالبه گری و نگاه توسعه طلبانه باعث پیش رفتن نظام سیاسی و حکمرانی می شود. نظام های سیاسی قرن 19 و20 هر زمان که طبقه متوسط محکم تر و قوی تری داشتند بهتر توانستند در جهان حتی سهم بیشتری از قدرت را در دست داشته باشند و تاثیر گذار باشند. طبقه فرودست که روزگاری مرکز ثقل صنعت جهان به ویژه در کشورهای صنعتی و سوسیالیستی و کمونیستی بود به مرور با امکانات رباتیک و امروز هم که اینترنت اشیا به آن افزوده شده , ضعیف تر شده و مدام در تلاش هستند که خودشان بالا بکشند و در طبقه متوسط جایی پیداکنند و این جابجایی هم به این سادگی نیست , دست کم امکانات بیشتر و تجهیزات بیشتر و وسعت شهرها را همراه دارد تورمی که امروز جهان را فرا گرفته بخشی از آن کوچ عده ای از طبقه فرودست به طبقه متوسط است.

چالش هایی که امروز جامعه ایران با آن دست و پنجه نرم می کند به همین دلیل است که بخشی از طبقه فرودست دارند کوچ می کنند به طبقه وسط و بخشی از طبقه فرادست نگران چاق شدن و قوی شدن طبقه متوسط هستند . حال آنکه باید با اطمینان گفت طبقه متوسط تعادل را در اجتماع برقرار می کند و بیش از آنکه به دنبال تغییرات ناگهانی و هیجانی باشد بیشتر به دنبال ثبات و توسعه و رشد است و این شخصیت ذاتی طبقه متوسط است حتی اگر آنان را دشمن مردم خطاب کنند که منظور از مردم بیشتر طبقه فرودست است اما همان طبقه دوست دارند که در طبقه متوسط باشند و آنان را دوشمن خود نمی دانند. اینان دشمن مردم نیستند سرمایه های اجتماعی هستند که هر ساختار حکومتی باید بتواند این ثروت را در جهت تقویت خودش استفاده کند.

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code