گیل خبر/کاوه نوعی: اصول کلی و قواعد حاکم بر عقد نکاح همان اصول و قواعد حاکم بر سایر عقود می باشداز همین روی با فقدان هریک از ارکان و عناصر سازنده عقد همچون قصد و رضای طرفین، صحت عقد نکاح نیز مورد تردید و خدشه واقع خواهد شد.
ولی باید دانست که دامنه وشمول این خدشه تا چه میزان است،آن هم در عقد نکاح که هم در فقه و هم در قانون مدنی تشریفات ویژه ای برآن حاکم است.ماده۱۱۲۸ قانون مدنی بیان می دارد:
"هرگاه در یکی از دو طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود. خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد."
مطابق باقانون مدنی:تدلیس عبارت است از "عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود"(ماده ۴۳۸ ق.مدنی)
برای تحقق تدلیس یکی از دو همسر باید به عمد طرف دیگر را بفریبد؛یعنی باپوشاندن معایبی که دارد یا نمایاندن صفاتی که در او نیست،دیگری را مغرور و راضی به نکاح کند.
برخلاف آنچه پاره ای از استادان پنداشته اند،در حقوق ما تدلیس اصولا از عیب رضا نیست،وبه همین دلیل هم باعث بطلان و عدم نفوذ عقد نمی شود.کسی که گول می خورد برای دفع ضرر می تواند عقد را برهم زند.مگرآنکه اشتباه در حدی باشد که اراده را مختل سازد و به حکم قانون موجب بطلان شود.پس هرگاه در اثر تغییر قیافه یا سایر اعمال فریبنده ،مردی که خواستار ازدواج با دختری هست دیگری را به جای او معرفی کنند، این نکاح باطل است.زیرا تدلیس به حدی موثر بوده که آنچه در عالم خارج واقع شده با آنچه مرد قصد کرده تفاوت دارد.اما اگر زنی خودرا برخلاف حق دوشیزه معرفی کند و مرد برهمین گمان با وی ازدواج کند،این عقد تنها قابل فسخ است. ومرد می تواند آنرا برهم زند.

ارکان تدلیس؛
در صورتی تدلیس محقق می شود که دارای دو عنصر باشد: ۱-عنصرمادی
۲-عنصرمعنوی

عنصرمادی؛ باید عملیاتی انجام شود که عیبی را بپوشاند یا وجود صفتی را که مورد نظر طرف عقد است در دیگری وانمود کند.خواه به وسیله نوشته و لفظ باشد(مانند توصیف دروغ) خواه انجام دادن کارهای خدعه آمیز (مانند ارائه گواهی جعلی بر صحت مزاج)
تشخیص عملیاتی که تدلیس به شمار می رود با عرف است.اخلاق هر دروغ و تصنعی را نکوهش می کند،ولی در حقوق پاره ای از گزافه ها به حکم عرف مجاز است و مستند فسخ نکاح قرار نمی گیرد.تغییرآداب و رسوم نیز در چگونگی این عملیات موثراست،چنانکه به کار بردن کلاه گیس یا سرخ کردن صورت که در گذشته تدلیس به حساب می آمد،امروزه از آرایش‌های متعارف زنان است ودر نظر عرف نیرنگ و فریب محسوب نمی شود.
عنصر معنوی:کارهای فریبنده باید ارادی و عمد باشد وبه قصد فریب طرف انجام گردد.دراین باره قانون مدنی حکمی ندارد ولی بدیهی ست که مفهوم فریب دادن جز به عمد تحقق نمی یابد.مرز میان تدلیس مدنی و تدلیس کیفری واجددانستن نکات ظریفی ست که در اولی مدعی می تواند عقد را فسخ کند و در دومی حکم به مجازات مرتکب داده خواهد شد.دراین خصوص ماده( ۶۴۷)از کتاب پنجم قانون تعزیرات مجازات اسلامی که در موضوع فریب در ازدواج وارد شده بیان می‌دارد:
" چنانچه هریک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالی، تمکن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هریک از آنها واقع شود مرتکب به حبس تعزیری از شش ماه تا دو سال محکوم می‌گردد.

واما تدلیس در چه مواردی موجب فسخ نکاح می گردد:
۱-موجب فریب طرف عقد شود:یعنی مسلم باشد که اگر آن تدلیس انجام نمی شد طرف عقد نیز حاضر به تراضی نمی گشت.پس ،اگر مردی خواستار ازدواج با دختری باشد و او برای اینکه مرد را در تصمیم خود راسخ کند،به دروغ صفت کمالی را به خود نسبت دهد ،تدلیس محقق نشده،زیرا عقد در نتیجه فریب زن واقع نشده و مفروض این است که مرد پیش از آن هم داوطلب برای ازدواج بازن بوده است.
۲-باید تدلیس کننده طرف عقد باشد:در مواردی که تدلیس سبب ایجاد اشتباه موثر در عقد می شود،در هرحال موجب بطلان عقد می شود،زیرا اگر سبب بطلان عقد عیب اراده باشد،تفاوت نمی کند که این عیب در اثر فریب طرف معامله حادث شود یا شخص ثالث.
قانون مدنی همین نطر را در مورد اکراه پذیرفته ودر ماده ۲۰۳ چنین بیان حکم کرده؛
"اکراه موجب عدم نفوذ معامله است ،اگرچه از طرف شخص خارجی غیر از متعاملین واقع شود.
ولی تدلیس در بحث حاضر به معنایی که در ق.مدنی در شمار خیارات آمده است ،از عیوب اراده نیست،جرمی ست (مدنی) که قانونگذار مجازات آن را دادن حق فسخ به طرف عقد معین کرده وبدین وسیله خواسته است زیان‌های ناشی از آن را جبران کند.پس کسی باید جبران خسارت کند که خطا مستند به او باشد‌.
ظاهر ماده(۴۳۹) قانون مدنی نیز با این نظر موافق است(نظر خلاف هم داریم)
"اگر بایع تدلیس نموده باشد مشتری حق فسخ خواهد داشت............"
بااین وجود باید دانست که؛
برای تحقق تدلیس لازم نیست که کارهای فریبنده توسط شخص معامل ویا احدی از طرفین نکاح انجام شود همین که او برای فریب دادن با تدلیس کننده تبانی کند یا دانسته وبه عمد از اعمال او بهره برداری کند تدلیس انجام شده است زیرا رابطه سببیت بین ضرر ایجاد شده و کار او وجود دارد.

نکته؛
گاه عقد متبانیا بر روی صفاتی منعقد می شود
صفتی که در عقد شرط نشده ولی پیش از آن دوطرف نسبت به چگونگی و اثر آنها گفتگو و توافق کرده اند وعقد را برمبنای همان گفتگوها واقع ساخته اندیا عرف آن را معهود بین دوطرف و پایه تراضی بداند.برای مثال ،مردی که به خواستگاری دختری تحصیل کردهمی رود و خویشان دخترمی گویند حاضر نیستند با مرد بی سواد وصلت کنند ،داماد خودرا مهندس برق معرفی می کند وبراین مبنا عروسی سر می گیرد،پس از عقد معلوم می شود که داماد فروشنده لوازم برقی و سیم کش ساده ای ست که سواد خواندن و نوشتن هم ندارد.
در اینجا مهندس بودن آقا داماد شرط نشده ولی عقد متباینا برآن واقع شده فقدان این وصف به دختری که فریب خورده است حق فسخ می دهدقسمت اخیر ماده ۱۱۲۸ ق.مدنی موید همین امر است.
ودر آخر؛
مرور زمان در خصوص فسخ نکاح تاچه زمانی ست،به عبارتی باحصول شرایط پیش گفته تا چه هنگام می توان خواهان فسخ نکاح بود.
دراین خصوص ماده ۱۱۳۱ق مدنی چنین بیان حکم نموده:

خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ، نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط می‌شود به شرط این‌ که علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از خیار لازم بوده بنظر عرف و عادت است.
چنانچه قانون مدنی نیز فسخ ناشی از تدلیس را در ردیف خیار عیب و تدلیس(در خیارات) فوری شمرده بنابراین پیروی از ظاهر قانون و فوریت اعمال حق فسخ به مصلحت مربوط به حفظ کیان خانواده نزدیک تراست.

کاوه نوعی پژوهشگر حقوق

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code