رضا حقی؛
۱۴۰۱/۰۲/۱۲ ۰۹:۲۵ چاپ

گیل خبر/ رضا حقی

سال ۷۰ یک سالی می‌شد که هفته نامه هاتف به مدیریت سیدحسین ضیابری منتشر می شد. هفته نامه ایی که بخش‌های ورزشی، سیاسی، اجتماعی و زبان گیلکی داشت. به دفتر هفته نامه رفتم و با ایشان در مورد راه اندازی صفحه هنری صحبت کردم.

قرار شد تهیه کلیه مطالب، مصاحبه و صفحه آرایی با مسئولیت خودم باشد.آن زمان ویدیو، کالای ممنوع محسوب می شد.

هر کسی که می خواست فیلم ویدیویی ببیند بایستی به صورت قاچاق دستگاه بزرگ ویدیوی تی سون را در بقچه یا چمدان مخفی میکرد و با کرایه چند فیلم ۲۴ ساعته فیلم ها را می‌دید و بعد دستگاه را به همان صورت مخفی دوباره به صاحبش برمیگرداند.

اولین موضوع صفحه هنری را ویدیو قرار دادم. در همین راستا چند مصاحبه چالشی با مسئولین مربوطه برنامه ریزی کردم. مصاحبه با مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی و مسئول حراست اداره کل به عنوان بازبین و مرجع تشخیص نوارهای ویدئویی و مصاحبه با معاون اجتماعی نیروی انتظامی وقت جناب سرهنگ فرنوش.

من تازه وارد کار مطبوعاتی شده بودم و برایم برخورد مسئولین مربوطه جالب بود. اولین مصاحبه را با مسئول حراست اداره کل ارشاد انجام دادم. او چگونگی کار اداری و گرفتن روزانه فیلم های ارسالی از دادگاه و درجه بندی فیلم ها با رده بندی خانوادگی، مبتذل و مستهجن و ارسال جواب به دادگاه و اینکه قاضی چگونه بر اساس نظر کارشناسی اداره ارشاد حکم برای صاحب دستگاه و یا اجاره کننده دستگاه صادر می‌کند را توضیح داد.

او سوال هایم را با وسواس زیاد جواب میداد. قرار شد بعد از پیاده کردن نوار مصاحبه متن تایپ شده را بخواند و بعد از خواندن چند باره مجوز انتشار مطالب را به من داد. ولی اعلام کرد عکسی از او منتشر نکنم من هم در صفحه بندی مصاحبه، کادر سفیدی در اندازه ۹ در ۱۳ وسط صفحه گذاشتم و داخل کادر نوشتم مثلاً عکس!! پایین کادر توضیح دادم چون مسئول حراست موافقت نکرد عکسش را چاپ کنم جای عکس را خالی گذاشتم!

آن کارها آن زمان مرسوم نبود ومدیر مسئول آقای ضیابری باید جوابگوی مسائل می‌شد. من روز بعد از انتشار مصاحبه سراغ نفر دوم یعنی مصاحبه با مدیرکل رفتم. وقتی وارد اتاق مرحوم حاجی مظفری شدم، دیدم صفحه مصاحبه رئیس حراست روی میز ایشان است. گفتم الان است که قرار مصاحبه را لغو کند.

روکرد به چند نفر از کارمندان ارشاد و پسرش حاج رضا مظفری که در اتاق حضور داشتند و گفت همین جوان است که این مصاحبه را انجام داده است و همگی زدند زیر خنده. حاجی ادامه داد از صبح این مصاحبه را گذاشتیم و می خوانیم و می خندیم. آفرین کارت عالی بود. این شوخی مثلا عکس! که فوق‌العاده بود.
خیالم راحت شد. گفتم شما که اینقدر خوشتان آمده دیگر چرا مدیرمسئول را بازخواست میکنید. حاج مظفری گفت هر کسی کار خودش را می کند تو کار خودت را با جدیت ادامه بده، همین جوری برو جلو. من در خدمتم هر سوالی داری بپرس.

حدود یک ساعت با او در مورد چرایی ممنوعیت ویدیوصحبت کردم. گفت ویدیو مثل چاقو هست هم می تواند در آشپزخانه استفاده شود هم می‌توان با آن آدمی را کشت! من گفتم این تشخیص را به عهده مردم بگذارید، اجازه بدهید مردم خودشان انتخاب کنند. در هر صورت استفاده از چاقو ممنوع نیست ولی ویدیو ممنوع است و تازه آدم راهم نمیکشد! جواب داد تقصیر شماست که کم کاری میکنید! پرسیدم چرا؟ گفت مطبوعات باید مطالبه گری کنند موضوع را از جهات مختلف مطرح کنند، آسیب‌شناسی کنند تا مسئولین به موضوع حساس شوند وراه حلی برای موضوع پیدا کنند.

گفتم با اولین مصاحبه من این جوری برخورد شده است چه جوری مطالبه گری کنیم. گفت در مسایل فرهنگی تا بچه گریه نکند به او شیر نمی‌دهند تا می توانید بروید روی موضوع کار کنید. قول می‌دهم با جریان سازی توسط شما ها مجبور می شویم یک راه حل عاقلانه برای این کار پیدا کنیم. من که به تنهایی نمی‌توانم و قادر به انجام این کار نیستم شما باید فشار رسانه ایی بیاورید تا بزرگان جمع شوند و یک تصمیم مشترک بگیرند. وقتی با سر هنگ فرنوش صحبت کردم او نیز همین حرف‌ها را می‌زد و اعتقاد داشت با بگیر و ببند موافق نیست و این کارها راه‌حل نیست. درست می گفتند با فشار رسانه ایی ویدیو یک سال بعد آزاد شد وشغل جدیدی بوجود آمد به نام ویدیو کلوپ، که اداره ارشاد مجوز آنها را صادر میکرد.

آقای ثقتی
خاطره بالا را برای شما بازگو کردم تا یاد آوری کنم سی سال قبل برخورد مدیر کل ارشاد با یک امر ممنوعه چگونه بود. او تاکید می کرد بر مطالبه‌گری مطبوعات بر سائل بودن مطبوعات بر نقد و بررسی و آسیب شناسی مطبوعات بر تحلیل مسائل و ما را به شدت تشویق می‌کرد به ادامه این مسیر.

سی سال پیش مدیرکل ارشاد این اعتقاد را داشت ولی برخورد همکاران شما در حال حاضر در مورد مسئله سراوان این بود که روز صبح پنجشنبه به مطبوعات و پایگاههای خبری نامه بدهند و بگویند جهت خودداری از تشویش اذهان عمومی درباره موضوع پسماند با تولید محتوای آموزشی در زمینه امنیت و تفکیک از مبدا و بازیافت زباله مطلب بنویسند!

و این مسئله اتفاق می افتد که عموم رسانه های ما اخبار سراوان و خبر درگیری و فریاد مردم منطقه را انعکاس ندهند.

آیا این شیوه برخورد می تواند راهگشا باشد، بسیاری از نسل حاضر مثل نسل ما سرشان درد نمی کند و به هزاران دلیل با یک اشاره اداره شما دستور را انجام میدهند و خود را به ندیدن و نشنیدن میزنند وحوصله دردسر را ندارند.

آقای ثقتی
یک دانش‌آموز در آستارا سیلی خورد به مدد انعکاس در دنیای مجازی وزیر برای عذر خواهی به شهرستان آمد، در فومن یک خانم دستفروش مور د ضرب وشتم مامور سد معبر قرار گرفت، دستفروش را برای دلجویی تا دفتر ریاست جمهوری بردند.

چرا به عنوان متولی رسانه‌های مکتوب ومجازی، از این ارتش استفاده نمی کنید؟

آقای ثقتی

شما با داشتن معاون هنری و معاون رسانه ومطبوعات دو تا بال پریدن دارید تا مثل عقاب از بالا مسایل جامعه را از منظر فرهنگی زودتر رصد کنید، شما مدیریت فرهنگی خوانده‌اید به معاون رسانه خود بگویید روز در گیری در سراوان وقت آموزش تفکیک زباله از مبدا نیست!

ما در سال ۹۴ پانصد تئاتر خیابانی با موضوع تفکیک زباله در سطح رشت اجرا کردیم و تقکیک زباله از مبدا در رشت از روزی یک تن به روزی ۷ تن رسید، ولی متاسفانه با تغییر مدیریت پسماند و اهمال کاری باز به وضعیت سابق برگشت. این است تاثیر به موقع کار فرهنگی وگرنه در روزی که قرار است نیروی انتظامی راه ورودی سراوان را باز کند آموزش تفکیک زباله انجام شود توهین به شعور شهروندان است تبلیغ نیست ضد تبلیغ است.

آقای ثقتی
سیاسیون را مجاب کنید و زمینه را آماده کنید تا مطبوعات و رسانه‌ها ی مجازی در فراغ بال مطالبه گری کنند، تا مسببین سی سال گذشته را وادار به پاسخ گویی کنند، اجازه دهید با پیگیری رسانه ها چند نفر دادگاهی شوند، چند نفر حکم شلاق شان در سراوان اجرا شود، چند نفر احکام زندانشان صادر شود تا درس عبرتی باشد برای افراد که این قدر برای پست ومقام گرفتن مسابقه نگذارند و بدانند کار نکردن در این کشور هزینه دارد و باید روزی جوابگو باشند.

وقتی رسانه ها از کنار انعکاس یک درد مشترک منطقه عبور کنند یعنی بی اعتمادی مردم به رسانه ها، یعنی روی آوردن بیشتر آنها به رسانه های خارجی، یعنی باور کردن هر نوشته و هر فیلمی که توسط هر کسی در فضای مجازی پخش می شود. یعنی همان چیزی که شما در آن نامه اشاره کردید یعنی تشویش اذهان عمومی!

وقتی مردم از کانال های رسمی و دارای مجوز نتوانند اخبار را پیگیری کنند چگونه سره را از ناسره تشخیص بدهند.

آقای ثقتی

شما نباید گوش به فرمان سیاستمداران باشید شما می بایست سیاستگذار فرهنگی باشید، شما دیده بان جامعه هستید و شما باید راه درست را به سیاسیون نشان دهید و به سیاست مداران بگویید، گره کار با وعده سر خرمن دادن و برخورد قهری ودستوری باز نمی شود، اگر میشد تا الان درست شده بود!

آنها را متوجه این موضوع کنید این کار با مطالبه گری صحیح با انعکاس اخبار با مصاحبه با متخصصین علمی انجام می‌گیرد و گرنه با عدم انعکاس اخبار به موقع و سر پوش گذاشتن روی اخبار سر انجامش می شود سیسمونی گیت ! وقتی فنر را دستوری جمع میکنید یک روز فنر خودش را ول میکند وپرتابش آرامش جامعه را مخدوش میکند.

وقتی خبر وقایع درست و به موقع انعکاس داده نشود دم خروس به هر شیوه ای زرد ومبتذلی در سطح جامع منفجر می‌شود. که دیگر نمی توان آنرا جمع کرد. که می شود مصداق آن سبو بشکست وآن پیمانه بریخت.

آقای ثقتی
مردم سراوان بعد از این همه سال، گفته قرآن را درک کرده‌اند که ما حال قومی را تغییر نمیدهیم مگر اینکه خود بخواهند. باید چقدر منتظر بمانند تا هر مسئولی بیاید وبگوید به زودی مشکل حل می شود و تقصیر را گردن مدیران گذشته بیندازد. چقدر باید صبر کنند، راستی صبر ایوب چند سال طول کشید.

آقای ثقتی

بگذارید رسانه ها در کنار مردم در کنار نمایندگان ومسئولین سیاسی استان قرار بگیرند تا این فریاد را به گوش مسئولین کشوری برسانند و یکبار برای همیشه این مشکل را حل کنند. مثل مشکل زاینده رود مثل دریاچه ارومیه. این مسأله باید در سطح ملی حل شود.

سراوان راه حل پیچده ایی ندارد. پول می‌خواهد و مدیریت صحیح وعلمی و انقلابی نه مدیریت سیاسی و امنیتی.

آقای ثقتی
۱۳ اردیبهشت روز جهانی آزادی مطبوعات است. سازمان گزارشگران بدون مرز نامسلمان در زمینه آزادی مطبوعات رتبه ایران را در سال ۲۰۲۱ بین ۱۸۰ کشور جهان ۱۷۴ دانسته‌اند!؟

شما به عنوان متولی امور مطبوعات و رسانه ها بگویید رتبه ایران چندم جهان است، تا شفاف سازی شود تا ما مشت محکمی بر دهان یاوه گویان بزنیم.

آقای ثقتی
در جلسه با اهالی تئاتر استان وقتی هر دو نفر ما روی صحنه بودیم. بعد از حرفهای من گفتید که می‌دانید حرف‌های من از سر درد است و رگ گردن من وقتی متورم می شود از سر خیر خواهی است من هم می دانم خیلی از مسئولین ما هم درد را می شناسند و از مرفهین با درد هستند ولی هیچ کدام از آنها حاضر نیستند یک شبانه روز در سراوان زندگی کنند این یعنی و ما ادراک درد!