گیل خبر/ کوروش صفرزاده

حدودا نه ماه پیش بااغاز جنگ اذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قره باغ(جنگ دوم قره باغ) در یادداشتی تحت عنوان «حبس ژئوپلیتیکی ایران »نوشتم که ترکیه ،اذربایجان و استراتژی اسراییلی صهیونیستی،با طراحی ویژه، ایران را از دستیابی به عمقهای ژئوپلیتیکی قفقاز محروم نموده اند،و متاسفانه ایران با سهل انگاری و توصیه پذیری استرتژی ژئوپلیتیکی روسیه نیز در پازل بازیهای انان قرار نگرفت و در هیچ مراحلی از گفتگوهای آتش بس، نه دعوت شد و نه کنشگری پیش دستانه ای داشت!.

تا اینکه هفته پیش شاهد تحولات مرموزی در جوار مرزهای شمالغربی ایران از سوی ،فاتح نزاع دوم جنگ قره باغ(آذربایجان)به همراه ترکیه و عجیبتر اینکه کشور پاکستان !بودیم. تحولاتی که در حقیقت نقطه عطف عملیاتی استراتژی «حبس کامل ژئوپلیتیکی »ایران و تغیر ارایش ژئوپلیتیکی منطقه را رسما کلید زد!
نقطه اغاز آن با مانور موسوم به سه برادر بود و کافی بود که ایران درک کند ،در حقیقت فشار بر پاشنه آشیل خط قرمزهای ژئوپلتیکی او وارد شده است‌.لذا سریعا بزرگترین لشگرکشی و مانور تاریخ در شمال غرب کشور را عملیاتی کرد تا بازیگران را متوجه سازد ،که هرگونه تغییر در ساختار منطقه،با واکنش سخت ایران مواجه خواهد شد.!

اما متحدان اشکار اذربایجان (پاکستان،ترکیه،گرجستان )کوتاه نیامده و دست به دو مانور سنگین در جوار مرزهای ایران زده اند.
پرسش اصلی این یادداشت اینست ،روسیه که قدرت مطلق اوراسیا و قفقاز است،چرا برخلاف نه ماه پیش، اکتیو نیست و سکوت سنگینی دارد؟ لذا این تضاد منافع مشترک دوکشور(ایران و روسبه) را با منطقه مدیترانه، چگونه باید ارزیابی کرد؟

برای پاسخ به این پرسشها باید عرض کنم که روسبه در قبال ایران و منطقه قفقاز دارای دو سطح در سیاست محلی و بین المللی است و برای اثبات این ادله لازم است به برخی از وجوهات سیاست خارجی روسیه دقت شود.

رویکرد محلی و منطقه ای Local approach : 

دولت روسیه در اوایل سال 1992 میلادی به منظور جلوگیری از نفوذ دولت های فرامنطقه ای در جناح جنوبی خود، منطقه آسیای مرکزی و قفقاز را «خارج نزدیک» اعلام کرد. 

طرح دکترین مونروئه از نوع روسی آن، بیانگر حساسیت شدید روسیه نسبت به تحولات در جمهوریهای «خارج نزدیک» است؛ که مهمترین بخش های آن جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز در مرزهای شمالی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته اند.

روس ها اگر چه در سیاست های اعلامی خود، ایران را کشوری مهم در قفقاز معرفی می کنند، ولی سیاست های عملی روسیه در راستای منزوی کردن ایران از قفقاز است.! مثال واضح ان شکست میانجی گری ایران در آغاز درگیری های قره باغ است که نتوانست با موفقیت روبه رو شده و حذف تدریجی ایران را در منطقه ژئوپلیتیکی قفقاز را فراهم کرد!

علی رغم اینکه جمهوری اسلامی در ۳۰ سال اخیر نشان داده است که شریکی قابل اعتماد برای روسیه در منطقه قفقاز است و منافع ژئوپلتیک روسیه را به رسمیت می‌شناسد.و اغلب تابعی از آن استراتژی بوده است، اما روسیه هرگز مایل نبوده که ایران را در حالی که در خاورمیانه به عنوان بازیگر قدرت محسوب میشود ،در سطوح بازیگری در قفقاز مشارکت دهد! و بیشتر مایل است با موضعی محافظه‌کارانه، به حفظ وضعیت موجود در مرزهای شمالی ایران ادامه دهد!
روسیه همواره به ایران با چشم رقیب نگریسته(رقیب انرژی،رقیب ترانزیت) است.از این رو مشارکت دادن ایران در موضوع های سیاسی-اقتصادی و امنیتی مهم منطقه به مصلحت منافع خود نمی بیند.در رابطه با مناقشه قره باغ هم باید این مسئله را پذیرفت که این مناقشه اهرمی در دست روسیه است.سعی نموده با استراتژی مهار که یکی از راهکارهای شناخته شده در صحنه جهانی برای مقابله با رقبا است بهره گیرد.
در آنسوی قضیه «سیاست روسیه محوری» ایران نسبت به قفقاز، به طور عام سبب محدودیت روابط ایران با قفقاز و بطور خاص با جمهوری آذربایجان شده است.


رویکرد بین المللی International approach :

همانطور که روسیه در اوراسیا و قفقاز استراتژی مهار را برای ایران اتخاذ میکند ،سعی میکند در مناطق ژئوپلیتیکی دور، سیاستهای منطبقی با ایران را داشته باشد که نمونه عینی آن در مدیترانه است. این بدان معناست که روسیه اغلب میکوشد تا از کارت ایران در نزاع با غرب و خصوصا آمریکا و پیشگیری از نفوذ ژئوپلیتیکی آن در هر نقطه ای از دنیا مشارکت داشته باشد،و اگر احیانا آمریکا به هر دلیلی در منطقه قفقاز هم مداخلاتی داشته باشد ،مایل است از کارت ایران سود ببرد و تا زمانی که خطر ناتو و غرب یا آمریکا جدی نشود،کاملا رویکرد محافظه کارانه داشنه و سکوت را بر کنشگری جانبدارانه ترجیح میدهد!
به نظر می رسد تا زمانی که ماهیت سیاست اوراسیاگرایی و تأکید براستراتژی «خارج نزدیک روسیه »تداوم داشته باشد و جای خود را به سیاست آتلانتیک گرایی ندهد زمینه برای گسترش روابط ایران با کشورهای قفقاز جنوبی از جمله جمهوری آذربایجان با موانعی از جانب این کشور روبرو خواهد بود. زیرا روسیه از وابستگی ساختارهای اقتصادی و سیاسی و اهرم هایی از قبیل بحران های داخلی این کشورها در راستای همسو کردن این کشورها با سیاست های خود استفاده می کند.

یک نکته و یک پارادوکس ابهامی:

شاید خواننده محترم باخود بیاندیشد که اگر روسیه انچنان به ناتو و غرب حساس است پس چگونه در برابر تغییر ژئوپلیتیکی قفقاز به نفع ترکیه، واکنشی نشان نمیدهد و در کنار ایران نمایستد؟

و جالبتر اینکه چگونه است مانور سربازان ترکیه ،پاکستان و اذربایجان در فاصله ی ۳۰۰متری از صلحبانان روسیه در منطقه لاچین با سکوت روسبه همراه میشود؟

پاسخ این وضعیت پارادوکسی را باید در تراز و وزن ژئواکونومیکی منطقه قفقاز نسبت به هم و ترکیه با روسیه جست.
هرچند از دیرباز ابن این حوزه جغرافیایی نقطه ثقل تقابل روسیه و ترکیه به شمار می‌آمد ولی شواهد گویای آن است که جهان امروز از صحنه تقابل‌های ،همه یا هیچ و صفر و صدی all or nothing به سوی  شراکت در کیک‌های اقتصادی مناطق ژئوپلیتیکی در گذر است‌.

روسیه بغیر از ایران، دارای تراز تجاری بالایی با مناطق قفقاز و جدیدا ترکیه دارد. لذا روسیه ،ترکیه را نه بدان معنا نوک نیزه زهردار ناتو قلمداد میکند و نه همسایگان قفقاز را بی نیاز از خود میبیند،بدین سبب ،مایل است که فضای حیاتی قابل کنترلی را برای همسایگان خود ایجاد کرده و از انطرف بیشتر ترکیه را با خود در کنترل اوراسیا و قفقاز مشارکت نماید.‌


نتیجه گیری :


انفعال ایران در جنگ دوم قره باغ

و دیپلماسی منفعلانه باعث شد که ایران نتواند آن را به فرصتی برای حضور در میز دیپلماسی قفقاز تبدیل کند. در فردای پیروزی، وقتی سران ترکیه و آذربایجان از تشکیل گروه ۶ برای آینده قفقاز و عادی‌سازی روابط با ارمنستان سخن گفتند و ایران را نیز جزء اتحادیه ۶ طرفه قفقاز خواستند و خواندند،متاسفانه ایران نتوانست بعنوان یک همسایه که حتی گلوله خمپاره ناشی از جنگ ،منجر به زخمی شدن چند هموطن نیز شده بود ،مشارکتی در آرایش احتمالی ژئوپلیتیک قفقاز داشته باشد!

علت سکوت روسیه در برابر کنشگری ایران در حقیقت اعلام رضایت مندی از کنشگری طرفهای مقابل نظیر ترکیه ،اذربایجان و... است و پیام اصلی آن به ایران اینست که در صورت بسته شدن تنفس ترانزیتی و ژئواکونومیکی ایران در قفقاز، بناچار تنها مسیری میتواند ترانزیت ایران را رونق دهد،از سوی روسیه و دریای کاسپین است،و این بدان معناست که وابستگی ذاتی ایران به روسیه تصاعدی بالا خواهد رفت،ضمن اینکه روسیه بدش نمیاید تا طرح کریدور شمال جنوب از حیز انتفاع خارج شده و اروپا یا منطقه قفقاز پای مذاکرات طرحهای روسی انتقال انرژی بنشینند. بااین پیش فرضهای موجود ،حمایت از ایران برای روسیه جذابیتی بمانند منطقه مدیترانه را ندارد.هرچند اینکه ایران عضوی از سازمان تشریفاتی و پر تبلیغاتی مانند شانگهای باشد، و علی رغم ماموریت اصلی پیمان شانگهای که در درجه اول امنیتی است،میبینیم که هیچ عکس العملی از دو عضو موثر و تمام کننده آن(چین و روسبه)در مناقشه اذربایجان و ایران دیده نمیشود،و باید در یک کلام گفت که سیاست روسیه در برابر ایران تابعی از اتحادهای مقطعی و متاثر از رخدادهای ژئوپلیتیکی، مناطق خاص جغرافیایی است نه در تراز یک شریک و یک متحد راهبردی.