گیل خبر/ مصطفی بلورچی

باران! این نعمت خدادادی. این عنصر حیات‌بخش که هیچ شاعر و ادیب و هنرمندی را از خود بی‌بهره نکرده و هر کدام از ما نیز با آن خاطراتی فراموش‌ناشدنی داریم. حالیه می‌خواهم از آزمایشگاهی بنویسم که بیش از هر لقبی، به «شهر باران‌های نقره‌ای» شهرت یافته است. اما هر گاه که این صاحب‌خانه از آسمان فرومی‌بارد، انگار می‌خواهد سرزده مسئولان و شهروندان را به آزمونی سخت در این آزمایشگاه دعوت کند.

دوباره در آستانه‌ی هوای بارانی پاییز، و در نزدیکای باران در شهر بارانهای نقره‌ای هستیم. اما تجربه بارانهای گاه و بی‌گاه تابستانی به ما خاطرنشان کرد که شهرمان آمادگی پذیرایی از صاحب‌خانه را ندارد، با جداول شکسته و غیرهندسی. جوی‌های آلوده و نامنظم. شیب‌های غیراستانداردِ کوچه‌ها و خیابان‌ها در محلات و مناطق، و دَه‌ها عامل غیرمهندسی شده، فرسوده و یا رها شده‌ای که رقص قطرات باران رشت را تنها در آسمان زیبا و چشم‌نواز می‌نماید و روی زمین که می‌رسد، برای این شهر از برکت الهی به عذاب آسمانی مبدل می‌سازد. به گونه‌ای که می‌توان باران را به اشک سرازیر آسفالت‌های خسته و گوشه‌شکسته‌ی رشت تعبیر کرد.

حالا بیایید یک فرضیه بسازیم. رشت را بسان یک آزمایشگاه تشبیه کنیم. البته این یک فرضیه است و اگر این فرضیه بر شما ثابت نشد، آن را مردود کنید. پرسش این است که چرا گفته شد آزمایشگاه؟ چون این شهر از سالهای دور تا اکنون به آزمایشگاه برخی از مسئولان و مدیران ناکارآمد مبدل شده که وعده‌های انتخاباتی خود را به عنوان ایده‌ها و تِزهای بهبود و توسعه‌ی این آزمایشگاه مطرح کرده‌اند. اما این شهر برایشان بواسطه‌ی پُست‌ها و مقام‌هایشان، بوته‌هایی برای آزمون و خطا بوده. آزمون‌هایی که غالبا به خطا رفته. لااقل درباره‌ی مدیریت آب‌های سطحی و جلوگیری از آب‌گرفتگی خیابان‌ها و در اندک بارش‌های تابستانی که آب باران را مهمانِ خانه‌های برخی از رشتوندان نیز کرد، و تصویری از رشت به دنیا مخابره شد که خیابان‌های غرق در آب، آن هم برای بارشی کمتر از چند ساعت را به نمایش می‌گذاشت.

این داستان تکراری شرح حال امروز و دیروز و این دوره و آن دوره‌ی مجموعه‌ی مدیریت شهری رشت نیست. قصه‌ای است با سری دراز که به غصه‌ای ناتمام برای شهروندان مبدل شده است، این شهر آزمایشگاه وعده و وعیدها و نظرات و ایده‌‌های غیرکارشناسانه‌ی مسئولان نیست. این شهر با هویت تاریخی‌اش، با شناسنامه‌ی فرهنگی غنی‌اش، با اندیشمندان و اندیشه‌هایی جاودان و داشتن مفاخر و مشاهیر بی‌شمار، نگین شهرهای دارالمرزِ شمال ایران است. رشت دیگر جای آزمون و خطا نیست. رشت آزمایشگاه نیست. آن هم با پایین‌‌ترین تجهیزات و زیرساخت‌ها اعم از زیرساخت‌های حمل و نقل و عبور و مرور و دیگر مسائل شهری و زیست‌محیطی. رشت و رشتوندانش لایق مبدل شدن به شهری پایدار (به جای آزمایشگاهِ وعدها و ایده‌های غیرکارشناسانه)، شهری سبز (به جای تخریب شدن محیط زیست) و شهری مولد (به جای شهری مصرف‌گرا) هستند. این وظیفه هم به عهده‌ی مسئولان و مدیران، و بی‌شک نیز به عهده‌ی شهروندان وظیفه‌شناس و عاشق این شهر است. رشت را آزمایشگاه نبینیم و نشناسیم. این شهر با این پشتوانه تاریخی و فرهنگی مسیری برای پیشرفت مسئولان و محلی برای آزمون و خطا نیست. رشت شهری برای بهتر زیستن و لذت بردن از مدنیت و طبیعت است؛ اگر که آن را آزمایشگاه فرض نکنیم.