منصور صوفی
۱۳۹۹/۱۱/۲۵ ۱۰:۳۶ چاپ
اعتمادسازی اولویت اول احزاب

مساله اعتماد و بی اعتمادی به دولت¬ها از جمله مباحث روز مدیریتی جهان است که با مراجعه به مقالات سال¬های اخیر قابل مشاهده است. برای پالایش مفهوم اعتماد ، بی اعتمادی ، روند تدوین اعتماد بین بازیگران ، ویژگی های متولی و اعتماد و غیره باید ادبیات مربوط به اعتماد مورد بررسی قرار گیرد.

گیل خبر/ منصور صوفی 


مقدمه
عصر شگفت انگیز امروز، عصر انفجار دانش و اطلاعات است و در این عصر سازمان¬ها و کشورها همگام با تغییرات فنی، علمی، سیاسی، فرهنگی و به ویژه نهضت جهانی¬سازی و جهانی¬شدن، پیوسته باید اهتمام لازم را به عمل آورند و دانش خود را به روز نگاه دارند و نیروهای دانشور و توانمند تربیت نمایند. اما در هزاره سوم فراگیری علم مدیریت کافی نیست بلکه بایستی به علم مدیریت با کیفیت برتر اندیشید و آنرا کسب کرد و عملا بکار بست.
در قرن 21 مدیران با کیفیت همانند یک نقاش ماهر با ترکیب رنگ‌ها و استفاده از سبک ها هنرنمایی می‌کنند. دیدگاه¬های جدید خلق می¬کنند و پیوسته و مستمر درصدد کسب موفقیت هسند. بزرگترین سرمایه آنها افکار و باورهایشان است. به چیزی کمتر از یک انسان، سازمان و کشور پیشتاز نمی اندیشند. کردارشان برای رسیدن به گفتارشان است. توانمندسازی می‌کنند و الهام بخشند و شایسته سالار. همیشه به دنبال آنچه که باید باشد هستند، هر چند که دست نیافتنی باشد. شعارشان اول انسان، سپس تولید است و ده-ها ویژگی ظریف و دقیق دیگر که شایسته حکمت مدیریت است.
امروزه آنچه که وجه تمایز مدیر از غیر مدیر است نحوه برخورد آنان با پدیده اطلاعات است. «نوآ سامارا» بنیانگذار فضای جهانی می‌گوید: «به فراسوی ثروت ملت¬ها نگاه کن، اطلاعات را می یابی؛ به ورای تهی دستی ملت¬ها نیز بنگر، باز هم نبود اطلاعات را می‌بینی؛ لذا برای توسعه پایدار، رشد جامعه مدنی و تربیت افراد خردمند و آگاه اطلاعات، پیش نیاز هر نیازی است.»
از نظر «مانوئل کاستلز» نویسنده اثر معروف «عصر اطلاعات» ظهور جامعه شبکه ای سرآغاز دگرگونی های همه جانبه در این عصر است. منطق شبکه¬ای تغییرات بسیاری در تولید، تجربه، قدرت و فرهنگ بوجود می¬آورد؛ «قدرت جریان¬ها» از «جریان¬های قدرت» پیشی می¬گیرد، غیبت یا حضور در «شبکه» منبع ناتوانی یا توانایی در جهان جدید است.
امروزه فضای کسب و کار برای واحدهای صنعتی به شدت رقابتی شده است و پیچیدگی آن هر روز بیشتر می‌شود. دیر یا زود تمامی واحدهای تولیدی کشور مجبور به پذیرش این فضای پررقابت و پیچیده هستند؛ به گونه‌ای که ضرورت دارد توانمندی لازم برای سرعت بخشیدن به تطبیق شرایط خود با تحولاتی که در کسب و کار آنها رخ می‌دهد را به دست آورند. مسلم است هر شرکتی که بتواند سریعتر و بیشتر خود را با شرایط تحول تطبیق دهد موفق¬تر است و از اینروست که مفاهیم مدیریت دانایی ، سازمان¬های تندآموز و سازمان¬های تند پاسخگو در راستای تکمیل مفاهیم سازمان¬های یادگیرنده و یادگیری سازمانی مطرح شده است.
سازمان‌های امروز دیگر فرصت‌های زمانی سازمان‌های دیروز را ندارند، بنابراین همواره باید با توسل به سرعت و مهارت، توانمندی‌های خود را به روز نگه دارند و در عرصه کنونی رقابت، با توسل به عامل کلیدی پیشرفت و ترقی یعنی «نیروی انسانی کارآمد»، یگ گام جلوتر از سایر رقبا حرکت کنند. برای این منظور باید در درون سازمان اعتماد در درجه بالایی وجود داشته باشد تا کارکنان با ‌ایمان به یکدیگر و در راستای اتکا به هم، دست در دست هم تیمی را ایجاد و سامان دهند که پیشرو باشد. اعتماد سازمانی در محیط‌های کاری یکی از منابع مهم مزیت رقابتی است. چندی است که این عقیده به شدت با اقبال عمومی مواجه شده است. با توجه به اینکه سازمان‌های امروزی برای موفقیت به شدت به اعتماد سازمانی نیازمندند، انتظار می‌رود که مدیریت با استفاده از فعالیت‌های مدیریتی مناسب آن را در سازمان پرورش دهد.
می‌توان گفت که اعتماد در یک شرکت یا موسسه، میزان کیفیت ارتباطات درون سازمانی، همکاری‌ها، اجرای کار، نوآوری ،استراتژی، تعهد، مشارکت و روابط با همکاران را بهبود می‌بخشد و فقدان اعتماد سبب بی‌تفاوتی کارکنان، کاهش انگیزه آنان و اجرای کند برنامه‌ها می‌شود.
آنچه که بیان گردید نشان دهنده اهمیت علمی مفهوم اعتماد در نظریه¬پردازی¬های سازمان و مدیریت به عنوان یک مقوله علمی است که قابلیت تعمیم به مباحث راهبردی مدیریت نظام های اجتماعی را دارد. اعتماد مردم، اصلی¬ترین سرمایه هر نظام اجتماعی است.
شاید در نظام¬های سیاسی کشورهای مختلف، عدم مشارکت مردم نشاندهنده ممتنع بودن مردم نسبت به انتخاب شوندگان باشد و ربطی به مقبولیت نظام حاکم نداشته باشد ولی در ایران از اول انقلاب تاکنون حضور مردم مورد تاکید رهبران نظام بوده و آن را پشتوانه مقبولیت نظام اعلام نموده¬اند و عدم حضور و مشارکت مردم به معنی عدم مقبولیت عملکرد نظام است.
البته مساله اعتماد و بی اعتمادی به دولت¬ها از جمله مباحث روز مدیریتی جهان است که با مراجعه به مقالات سال¬های اخیر قابل مشاهده است. برای پالایش مفهوم اعتماد ، بی اعتمادی ، روند تدوین اعتماد بین بازیگران ، ویژگی های متولی و اعتماد و غیره باید ادبیات مربوط به اعتماد مورد بررسی قرار گیرد. یافته¬های مطالعات مختلف نشان می دهد که متغیرهای جمعیت شناختی اجتماعی ، تعلق به شبکه های اجتماعی ، انتخابات عادلانه و رقابتی ، حضور حاکمیت دموکراتیک، نهادهای ناظر بر سیاست ، سیاست اقتصادی و اجتماعی موثر، ابتکارات دولت الکترونیکی و همچنین تمرکززدایی خدمات به ایجاد اعتماد کمک می¬کند. در میان شهروندان علاوه بر این، رویکرد مشتاقانه برای مشارکت در تصمیم گیری و ارتباطات تعاملی بین کارمندان دولت و شهروندان نیز باعث اعتماد به دولت می¬شود.
به نوبه خود ، عملکرد اقتصادی ضعیف، فساد، رواقی بوروکراتیک در افزایش نیازهای اجتماعی، نقض کنترل و تعادل در ارگان-های نظام ، اعتماد اجتماعی پایین در بین شهروندان و ارائه ناکارآمد خدمات، باعث بی اعتمادی به ظرفیت دولت و نظام می¬شود. بنابراین ، بازگرداندن اعتماد به توانایی نظام برای اطمینان از حکمرانی خوب و انطباق شهروندان با آن امری الزامی است که همه¬ی احزاب با هر سلیقه سیاسی باید با تشکیل مراکز مطالعات راهبردی، مطالعه مبتنی بر روش¬شناسی علمی آن را در اولویت قرار دهند تا مطابق یافته¬های تحقیقات علمی، اهداف و راهبردها و سیاست¬های مناسب کاهش عناصر بی اعتمادی و بهبود عملکرد را پیگیری نمایند.


ادامه دارد

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code