میرزا کوچک خان تجزیه طلب یا وابسته به ارتش سرخ شوروی ؟(پاسخی به حسین دهباشی)
گیل خبر/ مومن صالحی*   * پژوهشگر اجتماعی حسین دهباشی « یونس استاد سرایی (میرزا کوچک خان ) در مقطعی با روسیه تزاری جنگید .ولی وقتی روسیه کمونیست، انزلی را اشغال کرد نه فقط با انها نجنگید که با حمایت نظامی شان و با کشتار سربازان ایرانی، رشت را اشغال و در 15 خرداد 1299 جمهوری شوروی سوسیالیستی را در گیلان ایجاد کرد و تروتسکی به او تبریک گفت ... او هیچ مشکلی با تجزیه طلبی و حتی ارزوی تصرف تهران با همراهی ارتش سرخ را نداشت ... بله، در آن مقطع دولت مرکزی ایران متمایل به دولت انگلیس و در سراسر کشور بی تدبیری و فقر و ظلم و ناامنی بسیار وجود داشت. امّا -با وجود این مشکلات- آیا هرکسی می تواند به تشخیص و در منطقه ی خودش و خصوصا با حمایت مالی و قوای نظامی دولتی بیگانه و دشمن، تمامیّت ارضی ایران، علم شورش برداشته و نظامیان و مقامات محلی را هزیمت نماید؟ از این جهت چه تفاوتی میان شورش مرحوم حجت الاسلام استادسرایی در گیلان با تجزیه طلبی پیشه وری در آذربایجان و تمرّد خزعل در خوزستان وجود دارد ؟» این نوشته آقای حسین دهباشی در هفته دوم آذر ماه 1398 در اینستاگرام است که موجب بحث و جدل بسیاری شده است . حسین دهباشی را با مجموعه مصاحبه های تاریخ شفاهی ایران تحت عنوان خشت خام میشناسم . الحق که اثری ماندگار در تاریخ ایران ایجاد نموده اند ،که هر یک از مصاحبه های تلویزیونی ان را که در شبکه های خصوصی پخش شده ،باید چندین بار دید و لذت برد . اما نکاتی است که در پاسخ به جناب اقای دهباشی در اینستا گرام نوشته ام و در اینجا نیز یادآور میشوم . جنبش و انقلاب جنگل به تعبیر آقای دکتر عظیمی حدود هفت سال از1293 خورشیدی تا پاییز 1300 بطول انجامید . در طی این هفت سال اتفاقات بسیاری بر میرزا و جنگلی ها گذشت که یا مکتوبات و مستنداتی در همه ان موارد نداریم و یا با استفاده از مستندات بجا مانده می بایست با قرائن دیگر به تفسیر این بخش ازتاریخ پرداخت . اختلاف نظر در برداشت های مختلف از این مقطع تاریخی ،غیر طبیعی بنظر نمیرسد . اما نقدی که به آقای دهباشی دارم ، اولا استفاده موکد ومکرروعامدانه از نام یونس استاد سرایی بجای میرزا کوچک است که به نوعی دران بوی تحقیر می اید و دوما گذاشتن بخشی از اسناد درست و وقایع اتفاق افتاده بصورت گزینشی در کنار هم و ایجاد کولاژی زشت که به تخریب ذهن خوانندگان عمومی منجر میشود. مردم عموما علاقه ای به مطالعات عمیق و کتاب ندارند و با شنیدن و خواندن همین مطالب پراکنده به قضاوت می نشینند و اظهار نظر میکنند .لذا گذری کوتاه به تاریخ انقلاب جنگل را ضروری میدانم. انقلاب جنگل در سال 1293 خورشیدی شکل گرفت و انقلاب اکتبر 1917 تقریبا در سال 1296 حکومت بلشویک ها را در روسیه اعلام کرد . پس چگونه میشود که از اول میرزا کوچک عامل دست روسها و ارتش سرخ شده باشد؟ بامداد روز 28 اردیبهشت 1299 درست سه سال بعد از انقلاب سرخ کمونیستها در شوروی ، ناوگان ارتش سرخ با شلیک چند تیر توپ به انزلی حمله کرد و کشتی های جنگی کمونیستهای شوروی بدون هیچگونه اطلاع قبلی در برابر انزلی و غازیان صف کشیدند و دوهزار نفر از سربازان ارتش سرخ در سواحل ایران پیاده شدند.میرزا کوچک که روابط حسنه ای با دولت تازه تشکیل شده کمونیستی روسیه داشت و انان را احرار عالم خطاب میکرد، برای دیدار با راسکولینکوف فرمانده سربازان روسی مهاجم ، و اگاهی از نیت انان ،به اتفاق چند تن ازسران جنگل بسوی انزلی رهسپار شده و مورد استقبال پر شورمردم انزلی با دسته های گل قرار گرفت. میرزا در مذاکرات خود ظاهرا مخالفتی با ورود انان به خاک ایران نداشته و حتی انان را بنحوی نماینده حکومت کارگری برای مقابله با استعمار انگلستان و حکومت مرکزی ایران نیز میدانست . تنها دغدغه مورد تاکید اوعدم تبلیغات اشتراکی برعلیه مذهب توسط بلشویک های روسی و ایرانی بود. چرا میرزا با ارتش سرخ و ورود انان به گیلان مشکلی نداشت ؟ برای پاسخ به این سئوال باید به جایگاه انقلاب اکتبر در اذهان مردمان آزادیخواه ان دوره دقت نماییم . لنین به همراهی بلشویک ها، نظام کهنه تزاری را شکست داده و با شعار حمایت از محرومان و زحمتکشان و کارگران جهان ،همه متفکران و مبارزان را تحت تاثیر خود قرارداده بود . این تاثیرات تا سالهای طولانی در همه نقاط جهان دیده میشد.انقلابهای امریکای جنوبی و آفریقا و حتی در شرق اسیا موید این ادعا است. ایا کم بودند روشنفکران ایرانی که تا همین اواخر ،کعبه امال انان مسکو و نظام بی طبقه سوسیلیستی شوروی بود ؟ میرزا اساسا انان را ارتش آزادیبخش و نیروی کمکی در مقابله با استعمار انگلیس و مخالفت با دولت مرکزی وابسته به استعمار میدانست .تصوری که بعدها از نظام جنایتکار کمونیستی در طول تاریخ ایجاد شد را نباید شاخص تجزیه و تحلیل های میرزا و هم عصرانش در آغاز انقلاب روسیه قرارداد. با ورود روسها و عقب نشینی انگلیسی ها از منطقه گیلان و تضعیف نیروهای دولتی، میرزا تصمیم گرفت به اتفاق سران جنگل به رشت منتقل شود. میرزا روز جمعه 14 خرداد 1299 در حالی وارد رشت شد که مردم تا آتشگاه، پنج کیلومتری خارج شهر با پای پیاده به استقبال او رفتند و با شعارهای زنده باد میرزا کوچک خان ،زنده باد پیشوای جنگل ، در حالی که هفت تیر اهدایی ارتش سرخ را به کمر بسته و نشان داس و چکش انان را به بالاپوش خود الصاق کرده بود در باشکوه ترین استقبالی که رشت تا ان تاریخ به خود دیده بود وارد شهر شده ویکسر، به سبزه میدان محل تجمع مستقبلین دولتی ومردم عزیمت نمود. میرزا کوچک خان در سبزه میدان ، مورد استقبال ویژه فرماندهان روسی و اشتراکیون جنگل قرار گرفت و پرچم سرخی که روی ان دو شعار زنده باد روسیه شوروی ،زنده باد ایران ازاد نقش بسته بود به او تقدیم شد. سپس گاژانوف از طرف دولت شوروی سخنرانی داغی کرد و رفیق میرزا را رئیس انقلاب شرق نامید. پس ازاو احسان الله خان ازرهبران نهضت جنگل ،که گرایشات شدید کمونیستی داشت نطق غرایی بر علیه حکومت انگلیس و شاه قاجار انجام داد و سخنان خود را با زنده باد ارتش زحمتکشان روسیه و زنده باد میرزا کوچک خان پایان داد. سپس میرزا در سخنان کوتاهی تاکید کرد که از شخصیت،ثروت و دین ایرانیان دفاع خواهد کرد. فردای همان روز کمیته انقلابی مختلط روسی و ایرانی برای اداره امور انقلاب در رشت تشکیل شد. مامورین دولت ترسیده بودند و سر کار خود حاضر نمیشدند . روز شانزدهم خرداد1299 تجمع بزرگی در قرق کارگزار (چله خانه) روی مزار دکتر حشمت برگزار شد. همو که دو سال پیش درچهارم اردیبهشت 1297 در حالی که خود را تسلیم قوای دولتی کرده بود وبا اعتماد به انان امید عفو داشت ، ولی با محاکمه در دادگاه نظامی در همین محل اعدام و دفن شده بود. نطق های آتشین و انقلابی در تجلیل از دکتر حشمت و وعده انتقام از قاتلان و انگلیسها و دولتی ها توسط جنگلی ها انجام گرفت و سپس میرزا کوچک خان نیز در نطقی کوتاه آرزو کرد تقاص خون دکتر حشمت را از جلادان خون آشام بگیرد . بدنبال ان ، میرزا کوچک خان، اصول سلطنت را درایران ملغی و به نمایندگی از سوی جمعیت انقلاب سرخ ایران ،تشکیل حکومت جمهوری شوروی ایران را رسما اعلام نمود. بیانیه تشکیل حکومت جدید بطور مفصل در ضدیت با انگلیسی ها و شاه توسط یکی از انقلابیون جنگلی با شور و احساسات زیادی قرائت شد. در هنگام قرائت بیانیه عده ای از سربازان حاضردر جمعیت انبوه ان روز، چند بار فریاد زدند « زنده باد احمد شاه» و مجاهدان جنگل نیز در مقابل شعار دادند «زنده باد میرزا کوچک خان»، اما درگیری بین انان رخ نداد. هیات دولت جمهوری شوروی ایران ، براساس الگوی حکومتی روسیه شوروی که بر اساس پیشنهاد تروتسکی ،واژه کمیسر را بجای وزیر که لنین از آن بدش می امد،جایگزین نموده بود، با تعیین مسئولانی که انان را بجای وزیر کمیسر می نامیدند در رشت ،شکل گرفت. از آرم جمهوری شوروی ایران با نقش شیر و خورشید در وسط و داس و چکش در بالای آن،رونمایی شد.میرزا کوچک خان نیز به عنوان سر کمیسر (نخست وزیر) و کمیسر جنگ معرفی گردید. آتش انتقام حکومت انقلابی برای اعدام مسئولین دولتی قبلی ، شعله ور شده بود.تند روهای افراطی بلشویک،انان را دستگیر نمودند و به محبس بردند. اختلاف بین سران انقلاب جنگل در مورد اعدام یا رهایی مسئولان دولتی قبلی ، بالا گرفت و شبی تا به صبح بین افراطیون چپ و طرفداران میانه روی ، بحث و جدل درگیر بود. میرزا با کشت و کشتار نه تنها انان ،بلکه اساسا با هر کشت و کشتاری موافق نبوده و از نفوذ فوق العاده خود برای آزادی انان استفاده نمود و باعث شد مسئولان دولتی قبلی ،یکی پس از دیگری آزاد شوند. میرزا با کلیت انقلاب آزادیبخش سرخ ها موافق بود ولی از همان روزهای اول با روش های کمونیستها و جنایات انان و حتی ایدئولوژی انان مخالفت نمود و هرگزبا انان همراهی نکرد. خط قرمز میرزا انجام تبلیغات اشتراکی و ضد مذهبی بود که در این زمینه بوضوح هم به همراهان جنگلی و هم به فرماندهان ارتش سرخ تذکر داده بود. اما برخی ازرهبران کمیته انقلابی ، تبلیغ مرام اشتراکی را زیر نظر و به تحریک فرماندهان روسی ارتش سرخ با انتشار نشریه کامونیست دررشت مورد تاکید قرار میدادند. این امرخلاف توافقات میرزا با فرماندهان روسی و همپیمانان ایرانی انان بود .شدت گرفتن این تبلیغات و خودسری های عوامل حکومت جدید، باعث قهر و جدایی میرزا درهیجدهم تیر ماه 1299 از حکومت جدید شده و به عنوان اعتراض، تنها پس از 32 روز ، ازرشت به طرف فومن خارج شد.او نخست وزیر دولت جدید بود ، اما عطای این حکومت انحرافی را به لقایش بخشید و از قدرت چشم پوشی کرد. این فضیلت بزرگ انسانی او جایگاه خاصی در دل همه ازادگان ایرانی داشته و خواهد داشت. تندروها در حکومت جدید بر رشت ، جدایی میرزا و دوری او ازحکومت انقلابی را فرصتی مناسب برای گرفتن زمام امور در دست خود یافتند و از اینکه او به عنوان یک ناسیونالیست مذهبی و سد راه انان از میان برداشته شود خوشحال شدند. کمیسرها واعضای کابینه جدید ، که طرفدار میرزا بودند یکی پس از دیگری،کارها را رها کرده و به میرزا پیوستند. با رفتن میرزا ازرشت ، مردم مایوس شده و پرداخت مالیات را قطع نمودند. دولت انقلابی با عدم همکاری مردم با مشکلات عدیده ای روبرو شد. انقلابیون با تهدید و بگیرو ببندها ، اقدامات خشن خود را به عنوان اعمال انقلابی آغاز نمودند ، اما این روشها افاقه نمیکرد و بر مشکلات مدیریت شهر اضافه می نمود .احسان الله خان ، حاکم جدید انقلابی و دوستان چپ و مشاوران روسی انان به این نتیجه رسیدند که تا میرزا را از میان برندارند، این مشکلات حل نمیشود .لذا گروه مجهزی از سربازان روسی و ایرانی را به فرماندهی خالو قربان که پرورش یافته جنگل بود وسالها در کنار میرزا مبارزه کرده بود و راههای جنگل و روستاها را خوب میشناخت به جنگ میرزا فرستادند. جنگ بین مهاجمین و یاران میرزا آنسوی رودخانه پسیخان، در اطراف بازار جمعه و صومعه سرا سه روز طول کشید و عده زیادی کشته و مجروح شدند ولی مهاجمین روسی و ایرانی اعزامی از رشت، ناچار به عقب نشینی شدند.از این پس تا پایان 15ماه، حکومت بلشویک ها در گیلان شهرهای مهم رشت و انزلی و لاهیجان و8000 کیلومتر مربع از مساحت گیلان با حدود 320 هزار نفر جمعیت تحت نظر انان بوده و مناطق فومن و ماسوله و ماسال که بیشتر حالت روستایی داشته با مساحت 2700 کیلومتر مربع و جمعیتی حدود 110 هزار نفر زیر نظر میرزا کوچک بودند و رودخانه پسیخان ،مرزاین دومنطقه بود. تا مهر ماه سال بعد که رضا خان بدون جنگ و خونریزی با تسلیم خالو قربان جنگلی ، از رهبران بلشویک جمهوری شوروی ایران ، رشت را تسلیم نمود ،میرزا نه تنها هیچ دخالتی در امور این حکومت تحت حمایت ارتش سرخ نداشت بلکه در مکاتبات مختلف با لنین و دیگر رهبران انقلاب سرخ روسیه ،انان را مورد انتقاد نیز قرارداده بود. اینکه چرا میرزا در این دوره برای سرنگونی بلشویک های حاکم بر رشت اقدام نکرد خود بحثی است طولانی که یک جنبه از ان ایجاد برادر کشی و کشت و کشتار فراوانی از گیلانی هایی بود که تا دیروز دوش به دوش هم در انقلاب جنگل کنار یکدیگر بودند و اکنون به علت اختلاف نظر در دو طرف، میرزا و کمونیستها بودند.میرزا حتی از درگیری با قزاق های ایرانی که برای کشتن او به جنگل سرازیر میشدند نیز پرهیز داشت و با ان راهپیمایی طولانی و همیشگی در جنگل و دوری از رویارویی با سربازان ، نمیخواست ایرانی ها در مقابل هم قرار بگیرند و کشته شوند. میرزا نه تنها هیچ گاه تفکر تجزیه طلبی نداشت بلکه هم در انقلاب مشروطه در کنار مشروطه خواهان در تهران بود و به نجات ایران فکر میکرد و هم در ماجرای قحطی بزرگ از گیلان کمکهای مالی جمع کرده و روانه تهران مینمود . چنین فردی چگونه میشود که درگیر تفکر تجزیه طلبی از ایران عزیز باشد؟ دلیل نهایی بر عدم تجزیه طلبی میرزا ، مکاتبات او و رضا خان میر پنج در پاییز سال 1300 خورشیدی بود. اسناد گویای حسن نظر و وجود تفاهم بین انان بوده و رضا خان حتی اقدامات میرزا و جنگلی های تحت رهبری اورا تایید نیز کرده و لیکن از میرزا خواسته بود ادامه اقدامات را برای عمران و ابادانی و سواد اموزی و از این قبیل فعالیت ها را به او واگذار نماید و خود نیز با عزت و احترام به رشت برگردد و با او همکاری کند.میرزا نیز این امر را پذیرفته بود. ولی براثر سوء تفاهمی دراخرین روزها ،سازش میرزا کوچک خان با رضا خان سردار سپه بهم خورد وانان ناخواسته با هم درگیر شده ومیرزا بناچار،به همراه گائوک آلمانی به سمت کوههای خلخال حرکت کرد و دران مسیر پر سوز و سرما ،هر دو جان به جان افرین تسلیم نمودند . از آن پس بسیاری از جنگلی های بجا مانده از انقلاب جنگل ، با حکومت رضا خان نیز همکاری نموده ودر هر پستی که بودند با رعایت صداقت و امانت، منشا خدمات زیادی شدند . از جمله ابراهیم فخرایی صاحب کتاب سردار جنگل که ریاست فرهنگ جنگل در دوره میرزا کوچک خان را به عهده داشت، بعدها درس حقوق خوانده و به ریاست دادگستری شهرهای اردبیل واراک و بروجرد و ملایر و ابادان و گیلان رسید و به خدمت پرداخت. گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.