علی دادخواه
۱۳۹۷/۰۹/۱۳ ۱۳:۰۱ چاپ
مرگ بر پرستار ...
گیل خبر/ علی دادخواه یازدهم آذرماهی که گذشت سالروز تشکیل سازمان نظام پرستاری کشور بود.و اکنون بعد از گذشت نزدیک به یک دهه و نیم از تشکیل این سازمان ما با بحران ناکارآمدی مواجه هستیم .نه اینکه در گروههایی از پرستاران فقط این احساس وجود داشته باشد که مورد تحقیر و تبعیض هستند ، بله!این احساسات هم به شکل فزاینده ای وجود دارد ، ولی مشکلی که بستر این احساسات را فراهم می سازد بسیار مهم تر است و آن ناکارآمدی ساختارهایی است که علی القاعده باید در جهت حمایت از پرستاران گام بردارند ولی با ندانم کاری و ضعف خود موجب شده اند که احساس سرخوردگی و بی پناهی و حتی بدبینی در بین پرستاران ایجاد شود و امیدها برای آینده ای بهتر نابود گردد.این می شود که هیات مدیره های ما هم نمی دانند در قبال مطالبات انباشت شده پرستاری که قطعا در وضعیت کنونی کشور باز هم بیش تر خواهد شد چه کنند. اینکه مسئولین سازمان صنفی خود شکل معترض دارند و یا مشوق پرستاران برای اعتراض هستند و دائما طرح مسئله و مشکل می کنند و مرتبا با افعال مضارع و سوم شخص با پرستاران صحبت می کنند خودش نشان از وظیفه ناشناسی آنها دارد و این حس را القا کرده که گویی در سازمان نظام پرستاری کسی نمی خواهد مسئولیت انباشت این حس های ناخوشایند را بپذیرد . در حالیکه پرستاران آرزو دارند مسئولین سازمان روزی بیایند و بجای استفاده از افعال مضارع ( که آنها را به آینده ای مبهم حواله می دهد)از افعال ماضی استفاده کنند.یعنی بگویند : « قانون تعرفه گذاری انجام شد»و یا « قانون سختی کار برای همه پرستاران انجام شد» و یا حداقل بیایند و بگویند :« ما طبق فلان برنامه به این دستاورد خواهیم رسید.»و یا وقتی از عدم پرداخت کارانه ها و یا مشکلات استخدامی نیروهای طرحی صحبت می شود آن ها راهکارهای لازم را برای حل این معضلات بیان کنند و یا حداقل جواب های قانع کننده ای برای عدم وصول به نتایج مطلوب در این شرایط کنونی را پیش بکشند.نه اینکه خودشان هم نقش معترض را ایفا کنند و طوری صحبت کنند که دیگران نگذاشته اند که آنها کاری بکنند. ما بحران دستاورد داریم.یعنی قانون تعرفه گذاری اجرا نشده است ، حالا کاری ندارم پس از نزدیک به یک دهه و نیم از تصویب آن.قانون کاهش ساعت کاری هم هنوز در بسیاری از بیمارستان ها ناقص و یا در بیشتر مراکز خصوصی اجرا نشده است. پرستاران در بعضی مراکز استانی هنوز با مشکل جذب و استخدام مواجه هستند.سازمان در مقطعی طرح های خوبی را کلید زد ولی این طرح ها همچنان بطور کامل ودرست اجرا نشده اند.این خودش نارضایتی های بزرگی را رقم زده است.پرستاران از حرف زدن خسته شده اند.حالا من که می گویم مشکل دستاورد در سازمان نظام پرستاری داریم منظورم این نیست که آنها می توانند تمام این کارها را بکنند.مشکل این است که آن ها نمی دانند چه کاری را می توانند بکنند و چه کاری باید بکنند. ولی تا بحث این ناکارآمدی پیش می آید عده ای پیدا می شوند که با نوعی ذات گرایی منتقد و یا منتقدان را متهم کنند.مثلا بگویند تیم فلان کس و یا دوستان فلان شخص آمده اند برای خودشان تبلیغ کنند.این را من « ذات گرایی صنفی» می نامم که درست مانند نوع سیاسی آن مضر و آسیب زاست.شما وقتی مشخصاتی را برای گروهها و افراد متفاوت در نظر و عقیده و خط مشی مشخص می کنید آن ها را جدا سازی کرده اید تا آنها را حذف کنید.این «ما» و «آنها» راه انداختن است که ما را زمین زده است.اصلا وقتی بحث به سمت این چیزها پیش می رود و ما مرتبا اشتیاق آنرا داریم که دیگران را زیر تابلوها تعریف کنیم و برچسب بزنیم به آن ها دیگر نباید امیدی برای تغییر داشت.چون ما خودمان را از استعدادها و ظرفیت های دیگران محروم کرده ایم .این وضعیت را ما در پرستاری شاهد بوده ایم ودر مقیاس بزرگتر در کشور.و ناشی از نفوذ ایدئولوژیک گرایی و دگماتیسم در ما دارد و البته فقدان تفکر نقادانه.حالا فرقی هم ندارد ما چه مدعیاتی باشیم.این را در سپهر سیاسی ایران در اصلاح طلبان هم سراغ داریم که مدعی پلوراریته و رواداری نسبت به دیگری هستند .همین تازگی ببینید که چطور تئوریسین اصلاح طلبان دکتر جلایی پور بی محابا و به سبک روزنامه کیهان به دکتر میری اتهام می زند. اینکه گروه مجازی تشکیل بشود و از پرستاران خواسته شود مشارکت کنند و پیگیر کار باشند که جواب نمی دهد.حالا داخل گروه اعتراض بکنند نامه هم بنویسند و امضا هم بکنند بعد از آن چه می شود؟ ببینید ما الان به یک جایی رسیده ایم که تجربیات نزدیک به دو دهه مطالبه گری را در پرستاری داریم .افراد مختلف و گروههای متفاوت با نظریات و خط مشی بسیار متناقض با هم در طول این سالها مسیولیت های مختلف را در سازمان نظام پرستاری و هیات مدیره ها و نزدیک تر در معاونت پرستاری و مدیران پرستاری داشته اند .ما در پرستاری از نظر ساختاری هم ظاهرا پیشرفت زیادی کرده ایم ولی ساختارهای ما بجای آنکه بتوانند در راستای تعالی حرفه ای گام بردارند خودشان بعضا مانع انتقال مطالبات شده اند. اینکه بحث را به اشخاص و نیت های آنان تنزل دهیم بیش تر ما را از راهکارها دور می کند.ما باید ببینیم چه اتفاقی در طول این دو دهه افتاده و کجای راه را اشتباه رفته ایم.مشکل ما در پرستاری فقدان ساختارهای قدرتمند و پاسخگوست. ما حدود سه سال قبل کسانی را انتخاب کردیم و در راس هیات مدیره ها و شورای عالی نظام پرستاری قرار دادیم که به زعم ما مطالبه گر و عدالتخواه بوده اند.من کاری بدرستی ادعای آنان ندارم ، قبلا هم گفته ام در تفکر نقادانه ما خوب و بد نداریم ، قضاوت هم نداریم .بلکه تحلیل و بررسی داریم.پرسش گری داریم .من به شما می گویم با این ساختارها هر کس دیگری هم بیاید و پیغمبر هم باشد، اصلا یک رهبر تمام عیار هم باشد نمی تواند کاری از پیش ببرد.و باز هم ما در نقطه ای بسیار عقب تر از وضع کنونی مان هستیم. ما این را چهار سال قبل درک نمی کردیم.فکر می کردیم اگر محمد میرزابیگی برود و محمد شریفی مقدم بیاید همه مشکلات ما حل می شود.ولی بعد از چهار سال به جایی رسیده ایم که همان اتهامی به اینها می زنیم که قبلا به دیگران . ما او و سازمان را «ترمز مطالبات» می دانیم.البته این جمله من به این معنا نیست که عملکرد ضعیف و حاشیه ساز مدیران سازمان در دوره کنونی قابل دفاع است و یا آنها برنامه ای برای تغییر داشته اند.من الان به نقطه ای رسیده ام که می گویم ما چهار سال پیش عجولانه برای تغییر تیم مدیریتی سازمان عمل کرده ایم.   ببینید ما هیچ ارزیابی درست و درمانی از قدرت مافیای پزشکی در وزارتخانه و حتی مجلس نداشتیم، همچنین ساختارهای مطالبه گریز دانشگاههای علوم پزشکی را نمی شناختیم ، ارزیابی درستی هم از قدرت خودمان نداشتیم ، فکر می کردیم همینکه منتخب پرستاران باشیم( که در اینمورد هم مشارکت بحث برانگیز و غیر قابل دفاع است ) همه کاری می توانیم بکنیم .ما درک نمی کردیم که اراده ورزی منتج به بی نتیجه گی است و این ممکن نیست هر چیزی را که در ذهن ما می گذرد و هر سوبژه ای را در عالم خارج مبدل به ابژه کنیم. من حالا می توانم به جرات بگویم اگر ما می گذاشتیم روند پیشین ادامه کند و حداکثر عدالتخواهان به داشتن اکثریت در هیات مدیره ها اکتفا می کردند الان ما بسیار جلوتر از وضع کنونی بودیم . ولی ما تنها کاری که کردیم افزایش سطح توقعات و مطالبات پرستاران بود .ما آن ها را با پرستاران کشورهایی مقایسه کردیم که دارای ثبات اقتصادی بسیار بهتری از ایران بودند هر چند که بعضا کشورهای توسعه یافته ای هم محسوب نمی شدند. و ناتوانی خود را در ایجاد این افزایش توقع با تشویق آن ها به مهاجرت جبران کردیم.در حقیقت چیزی که ما در بین پرستاران از میان بردیم حس امید به آینده بود. البته اگر این افزایش توقع همراه با تاکتیک ها و استراتژی لازم برای دستیابی به هدف مورد نظر بود ایراد چندانی پیدا نمی کرد ولی وقتی توقعی بی پاسخ ایجاد می کنیم نتیجه آن جز سرخوردگی و یاس نیست.در حقیقت ما برای مطالبه عدالت بسیار زود و خام دستانه عمل کردیم. پرستاران از هیات مدیره ها و سازمان خود انتظار دارند که در احقاق حقوق آن ها کوشا باشد و البته این تلاش هم حداقل در بعضی موارد نتیجه بخش باشد نه آنکه سازمان و هیات ها مدام از آن ها بخواهند اعتراض کنند و نامه به دست از این اتاق به آن اتاق بروند.   سختی کار مصوب حق مسلم ذاتی پرستاران شرکتی است که از آنها دریغ شده است ، همانطور که قانون بهره وری و کاهش ساعات کاری از پرستاران خصوصی کار.یک دانشگاه می رویم ، چهار سال همه دروس مان یکی است ، یکجا و یکجور کارورزی و طرح می رویم ، یک جور لباس می پوشیم ،همه ما را یک طور صدا می زنند .بعد من یک پرستار رسمی هستم ، تو یک پرستار پیمانی در انتظار رسمی شدن .و آن یکی پرستاری قرار دادی تبصره ۳ در آرزوی پیمانی شدن و این یکی هم پرستار شرکتی در رویای تبدیل وضعیت شدن. همه مان هم دانشگاهی بوده ایم. پرستاران از بیعدالتی ها خسته هستند نگذاریم آنها نیز مانند کارگران روزی بگویند : مرگ بر پرستار ... گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.