فراکسیون+امید
گیل خبر/ امیرحسین کریمی جریان اصلاح طلبی از ابتدای ظهورش تا امروز راه ساده ای را پشت سر نگذاشته است. در هر دوره بنا به تنگناهای زمان موانعی سر راه اصلاح طلبان قرار گرفته که امکان عملکرد را از آنان سلب کرده است. حال سوال این است، با وجود همه این موانع، چرا اصلاح طلبان دست از میل خود برای ورود به قدرت نمی کشند؟ باید بپذیریم که مانند هر پدیده دیگر در فضای مشتت سیاسی کشور، اصلاح طلبی نیز دستخوش مرزبندی شد؛ عملا از یک جایی به بعد با دو طیف «اصلاح طلب» و «طالبِ اصلاح» روبه رو بودیم و میان این دو فاعل، فعل های زیادی فاصله انداخته بود. طالبِ اصلاح بعد از چند نوبت شکست در عرصه سیاست می دانست دیگر راه اجرای اهدافی که در پس زمینه ی فکری اش نهفته است نمی تواند از سیاست بگذرد اما اصلاح طلب با وجود شکست های متعدد در جنگ قدرت (حتی زمانی که مهمترین نهادهای اجرایی و قانون گذاری کشور را در اختیار داشت) خیال نداشت تا از زمین سیاست به باغچه ی فرهنگ یا اجتماع کوچ کند؛ او قدرت می خواست و به هر قیمتی بنا داشت تا راه خود را به سوی آن باز کند. اما بهانه این یادداشت فقط مرزبندی دو مفهوم حول جریان اصلاح طلبی نیست، این روزها بازار سیاست خواهی گرم است و راه ورود به سیاست بار دیگر برای «اصلاح طلبان» از همه ناهموارتر است. مجلس دهم ثابت کرد که رای حداکثری هم نمی تواند جهتِ قانونگذاری را به سمت جریان اصلاح طلبی نزدیک کند و عملکرد اصلاح طلبان برجسته (و نه اصلاح طلبانی که با سلام و صلوات در لیست 94 جای گرفتند) هم تاییدی بر این گزاره بود. در چهار سال گذشته نوکِ پیکان نقد بیشتر از آنکه به سمت جریان مقابل باشد، به سمت اصلاح طلبانی چون محمدرضا عارف بود که سکوتش در این چهار سال، مجلس آرای مجلسِ دهم بود. آن ها «می دانند» که «نمی توانند» اما باز هم مصرانه به سوی قدرت می دوند و معتقدند تنها راه پیروزی اصلاح طلبی از صندوق رای خواهد گذشت. پس از زمزمه های رد صلاحیت چند تن از اصلاح طلبان برجسته چون شکوری راد و منصوری، صادق زیباکلام در اظهارنظری گفت: «اگرچه همیشه رای دادن را تنها راه عبور از بحران دانسته ام اما اکنون هرچه با خودم کلنجار می روم نمی توانم فعالیت انتخاباتی کنم و برای شرکت در انتخابات دچار فلج فکری شده ام.» او شاید از دیگر اصلاح طلبان واقع بین تر است و می داند شاید روزی سایر طیف ها بتوانند فاصله مردم و قدرت را دوباره به هم نزدیک تر کنند اما این کار دیگر از اصلاح طلبان برنمی آید. متاسفانه در گیلان نیز بازیِ اصلاح طلبی خودش را هم بازی می دهد. از روزهای ثبت نام در انتخابات مجلس چیزی نمی گذرد. آن روز همه آمده بودند و از میان اینهمه، حضور چند کاندید که گویا مهر اصلاحطلبی بر پیشانی داشتند از همه بیشتر سر و صدا کرد. با این وجود آن همه سر و صدا به شگفتی بعدش نچربید و خبر رسید که هیات اجرایی (نمایندگان عالی وزارت کشور در استان) بررسی صلاحیت کاندیدها، صلاحیت برخی از آن ها را رد کرده است. آیا اصلاحطلبانی که مشتاق ورود به مجلس یازدهم بودند از خود نپرسیدند دستاورد دو نماینده رشت که با ردای این جریان به مجلس دهم ورود کردند چه بود؟ آن ها قرار بود کدام کار ناتمام محمد صادق حسنی یا غلامعلی جغفرزاده را به اتمام برسانند و قرار بود چه کنش «اصلاح طلبانه ای» را در بلندگوهای مجلس تکرار کنند که جامعه از آن عبور نکرده باشد؟ آیا بعد از چهار سال آن ها هم مثل جعفرزاده از یک اصلاح طلب به یک «اصولگرای اصلاح طلب با مشی اعتدالی» تبدیل نمی شوند و آیا مثل حسنی دیدنشان در صحن علنی برایمان آرزو نخواهد شد؟ سوال این است، آن ها چرا از میل ورود به دستگاه های اجرایی و قانون گذاری دست نمی کشند و اگر واقعا به فکر تعالی فکری جامعه اند چرا از این راه بن بست عقب گرد نمی کنند تا جامعه را از مدخل دیگری هدایت کنند؟ آن ها اصلاح را طلب می کنند یا فقط اسمشان اصلاح طلب است؟ گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.