پرهام نیاکانی
۱۳۹۸/۰۵/۱۴ ۱۶:۳۴ چاپ
گیل خبر/ پونه نیکوی *کارشناس ارشد علوم سیاسی و فعال مدنی   تعداد کلمه:2459 میانگین زمان خواندن:12 دقیقه و 18 ثانیه تلاش مجدانه برای اجرای پروژه ی بایوجمی به عنوان یک رویداد هولناک، نقطه ی عطفی در تاریخ اداره کل حفاظت محیط زیست گیلان خواهد بود. در تمام مدتی که با موافقان جنگیدیم سوالی ذهنم را مشغولم می کرد که چرا هیچ مخالفتی با این پروژه از سوی مدیران و صاحب نظران در ادارات حفاظت محیط زیست گیلان صورت نپذیرفت؟ شاید نشانه ی وفاداری به مدیرکل موافقت با بایوجمی بود. شاید چنین اقدامی می توانست حیات کاری کارمندان صاحب نظر محیط زیست را مختل کند و پیامد سنگینی در دراز مدت برای کارکنان داشته باشد و از حیث روانی هر نقدی به بایوجمی می توانست عواقب منفی برایشان بیآفریند. با توجه به روند افزایش فشارها بر منتقدان بایوجمی و تلاش برای مشروعیت بخشیدن به این طرح در سایه ی بیت المال و رسانه ملی، عدالت اجتماعی معنای کلی خود را از دست داد و در سازمان حفاظت محیط زیست خاک بر فرق عدالت اجتماعی ریختند. در مباحث مربوط به بایوجمی آنچه بیش از همه تکرار شد ادعای مدیر ارزیاب پروژه، مجری و پیمانکار مبنی بر سلامت طرح بود بی آنکه دلیلی برای این مدعا بیاورند. در این بین غفلت عامه هم اهرم شان شد. دقیقا همان کاری که در تبلیغات صورت می پذیرد. فارغ از اینکه تکرار ادعا نمی تواند ادعا را ثابت کند. یعنی تمام تلاش این تیم بر پایه ی روانی شکل می گرفت اما از یک مسئله مهم غافل ماندند و آن اینکه درباره مسایل علمی نمی توان از این روش بهره برد بایوجمی روغن نباتی نبود که یک عده بتوانند با تبلیغات آهسته آهسته در ذهن مردم نفوذ کنند که «ما خوبیم» و پشت نقاب تبلیغات سلامت مردم و محیط زیست را به مخاطره بیاندازند. البته آن ها با این تکرار دنبال یک هدف دیگر هم بودند هدف خسته کردن منتقدان. آری تکرار همه را خسته می کند حتی آن خبرنگاری که قرار است از این فاجعه برای سومین بار بنویسد. می خواستند منتقدان را خسته کنند یک رسانه را پیدا کردند و 25 خرداد مدیرکل اداره حفاظت محیط زیست گیلان از توفان ساختگی آرسنیک گفت و می خواست فرار رو به جلو داشته باشد و مسایل جدیدی را مطرح کند البته غافل از اینکه مسئولیت وجود سم آرسنیک هم به دستگاهی بر می گردد که مدیرکل آن آقای محمدپور است اما موفق نشد چون به استناد مطالعه صورت گرفته توسط دانشگاه تهران در سال 95 بر رسوبات تالاب انزلی و در پروژه روش بررسی اثربخشی اجرای طرح افزایش عمق تالاب انزلی به وسیله دی اکسید تیتانیوم در سال 97 که دست بر قضا در هر دوی این مطالعات مجری پروژه آقای کرباسی –همکار و هم فکر آقای مدیرکل و ناظر پروژه بایوجمی_ بوده صراحتا بیان شده که رسوبات تالاب انزلی دارای آلودگی کم تا متوسط است . بنابراین یا باید اشتباه دکتر کرباسی را بپذیریم که در مطالعات دچار خطا شده است و یا باید اشتباه دکتر محمدپور را بپذیریم که بدون مطالعه اسناد، اظهارات غلط خود را در رسانه ها منتشر می کنند. اندکی پیش تر هم تریبون صدا و سیما را در مشت گرفتند تا یک بدگمانی ریشه دار را در دل مردم ایجاد کنند، باز موفق نشدند، هرچند که در دل این ماجرا آقای مدیرکل حتی نام دی اکسید تیتانیوم را نتوانست هجی کند اما به عنوان حامی تمام قد این طرح بانگ توهم توطئه علیه امام جمعه، دادستان و منتقدان را سر داد (روان پریشی دشمن سازی و روان پریشانی دشمن پروری) و برای این تبلیغات در رسانه های مختلف بسیار هم هزینه کرد. ابتدا در بوق و کرنا کردند که این ماده نانو است اما بعد از اعتراض ملی مبنی بر سطرطان زا بودن این ماده یک رسانه علمی را به بازی گرفتند تا فریاد بزنند این ماده نانو نیست و فقط برای بازارگرمی گفتیم نانو اما آزمایشگاه های معتمد چیز دیگری گفتند و ماده نانو بود. یک روز در یک جلسه ای مدیرکل تا جایی پیش رفت که با صدای بلند تاکید می کرد «حاکمیت می خواهد تالاب انزلی بمیرد» اما آنچه در بطن این ادعا شنیده می شد این شعر از مثنوی مولانا بود: پیش چشمت داشتی شیشه ی کبود زان سبب عالم کبودت می نمود گر نه کوری این کبودی دان ز خویش خویش را بد گو مگو کس را تو بیش با توجه به این شعر و با گذشت زمان می توان به نتایج مهمی دست یافت که یکی از آن نتایج این است که «حاکمیت نمی خواست تالاب انزلی بمیرد» بلکه می خواست به عده ای بگوید که هنوز قانون نفس می کشد و اجازه نمی دهد عده ای با در دست داشتن اسناد ساختگی به اهداف پر از ابهام خود دست یابند. یک نتیجه ی دیگر این است که مدیرکل حفاظت محیط زیست هر استان ضابط قانون است اما در این میدان بدترین سرمشق را او نوشت تا آیندگان به این مهم دست یابند که ضابط قانون هم می تواند با بیشی جویی و فزون خواهی قانون را زیرپا بگذارد. با آنچه که گفته شد عجیب نیست چنین مدیری با خطاهای جبران ناپذیر در محیط زیست و طبیعت گیلان جایزه ی ملی شهید رجایی را به عنوان بهترین مدیرکل از آقای کلانتری دریافت کند؟ بنا به آنچه تا اینجا گفته شد شواهد نشان می دهد تیم موافق بایوجمی مسیری را در پیش داشتند که از ابتدای کار به دنبال جلب افکار عمومی بودند در این بین اقدامات مخرب و بسیار مشکوکی اتفاق افتاد همه این اقدامات برای این بود که نشان دهد افکار عمومی برای قانع شدن به داستانی نیاز دارد این تصمیم به ظاهر برای تالاب دلسوزانه بود اما ظاهر و باطن سناریو با هم مغایرت داشتند. هر قدر پیش تر می رفتیم این سناریوی عبوس به واقعیت نزدیک تر می شد و دروغ های پی در پی و جعلی و وارونه نشان دادن واقعیت ها از حد فراتر رفت و اتحاد موافقان به اختلاف رسید به گونه ای که حتی موافقان در جلسه ای با هم نتوانستند به اجماع برسند که این ماده دی اکسید تیتانیوم است یا نانو دی اکسید تیتانیوم. ماده ای که 50 هکتار از تالاب و ماهی ها را با آن سیراب کرده بودند و قرار بود بعد از مدتی روی مردم آزمایش کنند و ببیند این سم در بدنشان وجود دارد یا خیر! این اظهارات غافلگیر کننده از مدیر ارزیابِ متواری پروژه به دست آمده که در جلسه ای به این موضوع اعتراف کردند. در این سناریوی فرسایشی برای بعضی موافقان آشکار شد که خسارت جبران ناپذیری به کشور وارد می شود و موضع خود را تغییر دادند. از چنین تیم به ظاهر قدرتمندی بعید بود با رویکرد های عوامانه و غلط وارد مذاکره با دادستان و تیمی شوند که در مقابلشان چهره های ماندگار دانش محیط زیست و علوم پزشکی حضور داشتند. البته وقتی به مصاحبه ها و اظهارات کذبشان نگاه می کنم می بینم خیلی هم دور و بعید نیست برای مثال: سهیلی مجری طرح در روزنامه مهر در تاریخ 8 مرداد 97 (دقت کنید 97) اظهارات عجیبی داشته مبنی بر اینکه «توانسته ایم تالاب انزلی را از مرگ نجات دهیم. اما برای تصفیه پساب فاضلاب های اصفهان حمایت و همکاری از سازمان ها ندیدیم.» آری مدیران استان اصفهان فاضلاب استانشان را به این شرکت اصفهانی برای تصفیه نسپردند چگونه مدیرکل حفاظت محیط زیست استان گیلان تالاب افسانه ای و بین المللی انزلی را در اختیار این شرکت گذاشته است؟ و یا اینکه آقای کلانتری در خبرگزاری ایلنا در تاریخ 5/5/98 گفت: "ما خوشحال می شویم دادستان علمی بودن یا علمی نبودن این روش را بازگو کند؟"باید پرسید ما دلایل علمی داریم شما با کدام دلیل علمی به این نتیجه رسیدید که پیش از کور کردن منشا مواد الی و ورود فاضلاب و قبل از احداث تصفیه خانه اقدام به ریختن موادی در تالاب کرده اید که هم ترکیباتش را نمی دانید هم ستاد معاونت علمی فناوری توسعه نانو سلامت آن را تایید نکرده هم پس از تزریق 50 هکتار به یاد آزمایش و آنالیز مواد می افتید. این در حالی است که بسیاری از افراد علمی حاضر در جلسه با دادستان از ترکیب دی اکسید تیتانیوم با کلرید نقره بی اطلاع بودند. و اما پاسخ مخالفان به بازگو کردن علمی بودن یا نبودن بایوجمی توسط آقای کلانتری: آقای رییس سازمان حفاظت محیط زیست! اساتید پژوهشکده علوم محیطی و دانشگاه شهید بهشتی نظر رسمی خود مبنی بر مخالفت با این پرژه را اعلام کردند. افراد صاحب نظری همچون استاد کیابی، استاد عبدلی، استاد شاکری با این پروژه مخالف هستند. جایکا مخالفت صریح خود را در 27 آذر 97 به معاون استاندار، دکتر محمدپور و آقای سربازی معاون فنی اداره کل محیط زیست گیلان ابلاغ نمود. ستاد معاونت علمی فناوری توسعه نانو سلامت طرح را تایید نکرده است. باز هم کدام نظر علمی؟ بماند که موسسه های مردم نهاد و سمن ها نیز مخالفت خود را طی نامه های جداگانه به دادستان کل استان گیلان ارایه نمودند که مستندات آن در دست است. (چون که صد آمد نود هم پیش ماست) 19 نفر از مدرسان تراز اول کشور در رشته های زیست شناسی، اکولوژی و شیمی این مخالفت را اعلام کردند. اما علی رغم ارایه دلایل علمی در زمان های مختلف و در رسانه های تصویری و صوتی و مکتوب تا کنون هیچ پاسخی مبنی بر پذیرش اشتباه که دلالت بر اخلاق گرایی و تعهد اخلاق علمی در کار است از موافقان منعکس نشده است. و ما فراموش نمی کنیم که در آن فشار شدید صدا و سیما با انحصارِ رسانه ای، مارش پیروزی را به دست مدیرکل داد و در نقش حامی وارد شد و آن خبرگزاری دانشگاهی یک طرفه با ترفند یک جانبه گرایی بارها به مصاحبه با موافقین پرداخت. در آن سرگشتگی و بی تکیه گاهی امید از کف ندادیم و عمله ی ظلم نشدیم و در بی غیرتی با آدم های نامرغوب شریک نبودیم. گذشته از این ها در خوش بینانه ترین حالت اگر هم این طرح، پروژه ی سالمی بود چرا با نصف این مبلغ مشکل اصلی تالاب را درمان نکردند؟ حتی آقای کرباسی مدیر ارزیاب پروژه که حالا تشخیص داده اند حال تالاب انزلی بدون احداث تصفیه خانه در بالادست هم می تواند بهبود یابد چرا در جلسه ی 22/5/97 که در سازمان محیط زیست برگزار شد صراحتا به مهندس ظهرابی فرمودند: تزریق بایوجمی باید با احداث تصفیه فاضلاب در بالادست تالاب به طور هم زمان صورت گیرد و تاکید کردند که باید با احداث تصفیه خانه ورودی آلاینده ها کاهش یابد و گفتند: «اگر تصفیه خانه ساخته نشود این طرح اثربخشی معنا داری نخواهد داشت». و اما سوال؛ آقای مدیر ارزیاب، چه طور نظرشان تغییر پیدا کرد؟ آیا این تغییر موضع از یک چهره علمی عجیب و معنادار نیست؟ به چه قیمتی حرف خودشان را زیر پا می گذارند؟ فرض کنید شما یک تشت از مواد آلی دارید از یک طرف با قدرت فاضلاب به تشت می ریزد از طرفی شما ماده ضد عفونی کننده در آن می ریزید تا کی این روند باید ادامه پیدا کند؟ چند بار باید ۸۵۰ میلیارد تومان خرج این طرح های بی پشتوانه ی علمی(با فرض بر بی خطر بودن) کنیم و بیت المال را تضییع نماییم. چون ورودی فاضلاب همچنان با قدرت، مواد آلی را در وجود تالاب انباشته می کند. از این موارد سهل انگارانه تا دلتان بخواهد در این پروژه دیده می شود. و همین پرسش های بی پاسخ زمینه ساز جمع آوری علمی اطلاعاتی در این راستا توسط دادستان از دانشمندان ایرانی و مقاله های خارجی دانشگاه های برتر دنیا شد. آنچه که روشن است این است که بسیاری از این متهمان یک وجه اشتراک مهم با هم دارند و آن این است که هم چهره ی علمی هستند و درجه ی دکتری دارند هم حضور این افراد با این منسب ها و با این اظهارات تکان دهنده و غافلگیر کننده در جوامع علمی و دانشگاهی یک سم مهلک است. بد گهر را علم و فن آموختن دادن تیغی به دست راه زن تیغ دادن در کف زنگی مست به که آید علم ناکس را به دست علم و مال و منصب و جاه و قران فتنه آمد در کف بد گوهران شورمندانه باید گفت این افراد در این طرح هولناک به این نتیجه رسیده بودند که باید اول این ماده را در طبیعت رها کرد_ که چنین کردند_ و بعد روی آدم ها و پوست و گوشت و خون و ناخن شان آزمایش شود. مگر تالاب انزلی آزمایشگاه است؟ نعوذبالله مگر مردم بندرانزلی موجودات آزمایشگاهی سازمان حفاظت محیط زیست هستند؟ اگر با این سوء مدیریت ها سونامی سرطان ایجاد شود چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ این افراد اطلاعات غلطی را به جوامع علمی و دانشجویی تحویل می دهند. باید از چنین آدم هایی ترسید چون هم تریبون دارند هم دروغ می گویند و هم توهم خرد و دانایی دارند کسانی که خون شهدا را که نمایندگان بی ستاد ما بودند با پنهان کاری، دروغ، سیاه نمایی، ارایه ی گزارش های سطحی و جعلی و غیرعلمی پایمال می کنند و مستبدانه بیت المال را هدر می دهند. نام چنین افرادی فقط در بین جماعت مدیران چرنوبیل می گنجد مدیران تشنه کامی که برای بالا کشیدن خود از هر گزارش دروغ و فریبکارانه ای استفاده می کنند.بله مدیران چرنوبیل که با توسل به دروغ و مکر وضعیت نیروگاهی را مطلوب مخابره می کنند و اخبار جعلی می دهند و سلسله آزمایش هایی را برای اثبات مدعای کذب خود برنامه ریزی می کنند برخلاف نظر کارشناسان و به رغم ناموفق بودن نتیجه آزمایش ها اقدام به تکرار می کنند و در پایان فاجعه ای انسانی به بار می آورند. مدیران چرنوبیل بعد از بروز فاجعه ابعاد آن را جعلی و جزیی و کوچک گزارش می دهند در حالی که فاجعه در حال گرفتن جان قربانی های زیادی است. دامنه ی آلودگی وسیع تر از آنچه که پیش بینی می شد گسترش می یابد. اما تعصب جاهلانه مدیران چرنوبیل به همین جا ختم نمی شود به جای تخلیه مردم نیروگاه آن ها را در یک مجموعه قرنطینه می کنند اما دانش و جوانمردی چند تن از دانشمندان و نخبگان کاربلد و یک فرد حکومتی سالم پرده از این اتفاق شوم بر می دارد. در حادثه ی چرنوبیل چندین هزار کشته و افراد آسیب دیده به دلیل طمع و جاه طلبی چند مدیر حقه باز بر جای می ماند. اما نقطه ی عطف این سریال در سکانسی است که مدیر نیروگاه به محض دیدن نماینده دولت شوروی، گستاخ و گردن شق فهرستی از مقصران و شرکایش ارایه می دهد. کسانی که با او همدست بودند اما مصلحت حکم می کرد که در آن لحظه راهش را از راه خائنان جدا کند اما آب از سر گذشته بود و زمانی برای جبران نداشت. در باب شباهت این دو پروژه روزها و هفته ها می توان سخن گفت برای مثال از سقوط کارآمدی سازمان محیط زیست و وزارت نیرو و هدر رفت منابع، از به حاشیه راندن افراد مجرب و متخصص و استفاده از مجموعه ای بی تجربه. اما به راستی ریشه ی اصلی این بی اخلاقی ها کجاست؟ آیا این همان پدیده «انفجار نادانی» نیست که استیو جابز از آن سخن گفته است؟ آری بحران ما بحران محیط زیست نیست بلکه بحران انفجار نادانی است.   گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.