حزب ندا تنها گروهی نبود که از کوچکی نژاد حمایت کرد/ در گیلان همه خود را تئوریسین می دانند/ علی رغم تنگناهای موجود مخالف «شرکت نکردن» در انتخابات هستم
گیل خبر/ امین مهرآور: در اولین قسمت پرونده بررسی احزاب استان گیلان که تا انتخابات مجلس ادامه دارد به سراغ سهیل سجودی رئیس شعبه گیلان حزب ندا رفتیم تا درباره این حزب و فعالیت های سیاسی گذشته و فعلی آن صحبت کنیم. مصاحبه ای طولانی ولی جالب که سجودی حاشیه های مختلف حزب و مسائل اخیر استان را مورد بررسی قرار داد. در  قسمت اول که اوایل اردیبهشت منتشر شد بیشتر در مورد کارکرد حزب ندا صحبت شد. در قسمت دوم بیشتر به حاشیه ها و مباحث روز پرداختیم که در زیر می خوانید.   گاه می بینیم خلاء آموزش و تعلق خاطر تشکیلاتی منجر به عضویت افراد به صورت همزمان در چند حزب می شود و یا به سادگی از حزبی به حزب دیگر میروند و حتی در این تغییر حزب های مداوم ارتقاء یافته و از عضو عادی به شورای استانی و دبیری حزب دیگر می رسند. شاید آموزش و کادرسازی حرفه ای بتواند تا حدی مانع این روند شود.با توجه به مشکلات و موانعی که در مسیر راه فعالیت های حزبی وجود دارد، در ادامه راه در بحث آموزش و کادرسازی چه برنامه هایی در دستور کار دارید؟ ببینید در دهه هشتاد ما با دو رویکرد حزبی در خصوص مبحث عضوگیری و کادرسازی در دو مجموعه حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مواجه بودیم، روند جذب نیرو، آموزش و ارتقاء در حزب مشارکت بسیار راحت بود. به همین دلیل با اقبال بیشتری مواجه بود و در نتیجه فعالیت بیشتری داشت و اخبار بیشتری از آن منتشر می شد و در صدر اخبار بود. در مقابل این شیوه، روند عضوگیری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود که برای افرادی که وارد مجموعه می شدند سطح بندی داشت و دوره های خاصی برگزار می کرد، به همین دلیل عضویت در این مجموعه سخت تر بود و افراد مراحل رشد و ارتقاء را سخت تر طی می کردند. حزب ندای ایرانیان روندی را در تهران آغاز کرده است که روشی میانه ی این دو شیوه است تا افراد عضو حزب را با مباحثی که امروزه کمتر به آن ها پرداخته می شود، مباحثی مانند تاریخ سیاسی معاصر کشور و حتی موضوعات غیرسیاسی مانند مباحث محیط زیستی، فرهنگی و... آشنا کند، در واقع تلاش می کنیم تا نیروی فعال حزبی درخصوص مباحث کارشناسی و نیاز های روز جامعه دارای تحلیل علمی و متکی بر آگاهی باشد. البته نه به سختگیری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و نه به راحتی حزب مشارکت. نکته مهمی که قابل ذکر است در استان ها رغبت به عضویت در احزاب کمتر از تهران است و ما حتی نمیتوانیم به اندازه تهران سختگیری را لحاظ کنیم که اگر اینطور شود همین تعداد اندک هم از فعالیت حزبی صرفنظر خواهند کرد. در سال 98 ما انتخابات مجلس را در پیش داریم، تاکنون در جلسات حزب به طور مشخص در این خصوص بحث شده است؟ آیا حمایت از فرد خاصی را در برنامه دارید؟ و اینکه احتمال دارد مانند دوره قبل سیر اتفاقات منجر به حمایت شما از کاندیدایی خارج از جریان اصلاح طلبی شود؟ حزب ندای ایرانیان از سال های گذشته اعلام کرده است که اگر افراد شاخص و باسابقه جریان اصلاح طلب موفق به اخد تایید صلاحیت برای حضور در انتخابات نمی شوند به سراغ افراد رده های بعدی یا حتی افرادی که سابقه فعالیت سیاسی ندارند اما حضور آن ها با توجه به تحصیلات، دانش و تجربه ای که دارند از حضور برخی افراد تندرو بهتر است و می تواند مفید باشد، برویم. همان زمان که این بحث مطرح شد با واکنش های زیادی درخصوص خطرات این مسأله مواجه شدیم اما تلاش داشتیم تا به یک تفاهم حداقلی در این مورد برسیم و این بحث در جریان فراگیر شد، فارغ از قضاوت اینکه این روش درست یا غلط بوده است امروزه حرف هایی در جریان اصلاح طلبی شنیده می شود که باید از لفظ «متاسفانه» درخصوص آن ها استفاده کرد، به عنوان مثال آقای تاجزاده می گوید اگر گزینه های درجه یک ما تایید نشود شاید ما در انتخابات شرکت نکنیم، این حرف در جای خودش محترم است و در فعالیت سیاسی یک مدل و روش است اما مگر مردم بازیچه ما هستند؟ که ما چهارسال قبل به مردم اعلام کنیم به لیست ما که در آن کسانی بودند که احتمال داشت در آینده ای بسیار نزدیک تغییر جهت و مواضع دهند رای بدهند و امروز بگوییم اگر افراد ما تایید نشوند، شرکت نمی کنیم. باید در جریان اصلاح طلبی به یک روش و مدل مشخص برسیم، یک دور به آقای خاتمی بخاطر رأی دادن در انتخابات حمله می شود و دور بعد از آقای لاریجانی در قم حمایت می شود، باید توجه کنیم که مردم ما فهم سیاسی بالایی دارند و این پرسش در اذهان به وجود می آید که چرا انقدر سینوسی رفتار می شود. حزب ندا در انتخابات گذشته با این رویکرد عمل کرد و بعید نیست در انتخابات پیش رو هم با این سیاست در کل کشور عمل کند زیرا برداشت ما این است که باز هم با ردصلاحیت های گسترده مواجه خواهیم بود. اما رفتاری که در دور دوم انتخابات گذشته انجام دادیم از جنس ماهیت کنشگری اصلاح طلبی بود که ما برای یک کرسی باقی مانده بدون تصمیم نیستیم و در بین سه نفر دیگر یک نفر از دو نفر دیگر حتی به مقدار بسیار اندک بهتر است و بعید هم نیست که بار دیگر اتفاقی مشابه تکرار شود.   به طور مشخص بیانیه ای که در انتخابات گذشته مجلس صادر شد تصمیم شخصی رییس وقت بود یا تصمیم جمعی و مصوبه شورای مرکزی حزب در استان؟ آقای سحرخیز درباره بیانیه با اعضای حزب مشورت کردند و نظر اعضای حزب را داشتند. متأسفانه درخصوص آن اتفاق حرف هایی گفته نشد، برای مثال در همان برهه زمانی تنها حزب ندا نبود که از آقای کوچکی نژاد اعلام حمایت کرد. یک روز شنبه ای بود که همراه چندتن از دوستان در جایی بودیم به یکباره مطرح شد که جریانی در شورای هماهنگی می خواهند اسم آقای آقازاده را مطرح کرده و حمایت کنند، این در حالی بود که ما کم کم درحال علنی کردن بحث حمایت از آقای کوچکی نژاد از میان گزینه های دیگر (غیر از آقای حسنی) بودیم. تعدادی از دوستان هم می گفتند که اگر از گزینه دیگری در کنار آقای حسنی حمایت کنیم احتمال دارد با ریزش آراء ایشان مواجه شویم. اتفاقی که در آن زمان رخ داد این بود که تیم هیئت رئیسه شورای هماهنگی درباره گزینه دوم و سناریو هایی که مطرح بود هیچ رای گیری در شورا انجام نداد و زمانی که حزب ندا حمایت خود را اعلام کرد ما با ادبیاتی مانند اینکه «سحرخیز را باید از جریان اصلاح طلبی اخراج کنیم» مواجه شدیم. در یکی از جلسات که بنده و آقای زاهد به نمایندگی از حزب حضور یافتیم بنده بدون تعارف به دوستان شورای هماهنگی گفتم زمانی که آقای کوچکی نژاد در ماشین من بود اکثریت شما با ایشان تماس گرفته و از ایشان اعلام حمایت کردید فقط تفاوت حزب ندا با شما در این بود که حمایت خود را علنی اعلام کرد.   حزب ندا از ابتدا تلاش کرد تا در شعار ها و عمکلرد روندی متفاوت از سایر احزاب اصلاح طلب داشته باشد، در نتیجه ی همین تلاش برای تفاوت که در کنار حضور آقای خرازی در جمع موسسین حزب ندا در نهایت منجر به این شد که انگ ها و اتهامات فراوانی به شما زده شود. از سوی دیگر حضور آقای خرازی و روابطی که ایشان دارند این ذهنیت را ایجاد کرده بود که شاید کاندیداهای منتسب به حزب ندا در مسیر تایید صلاحیت با برخورد متفاوت و به نوعی سهل گیرانه ای نسبت به سایر احزاب اصلاح طلب مواجه باشند اما با گذشت زمان مشخص شد که این ذهنیت اشتباه بوده و حاکمیت به حزب ندا نگاه متفاوتی نسبت به سایر احزاب اصلاح طلب ندارد. چه عواملی را علت این اتفاق می دانید؟ درباره آقای خرازی در ابتدا موضوع کاندیداتوری در انتخابات مجلس مطرح شد خب تقریباً 70درصد جریان اصلاح طلبی شروع به تخریب آقای خرازی کردند، بعد مطرح شد که ایشان شاید بتواند با رایزنی ها زمینه ساز اخد تایید صلاحیت برای برخی افراد در درون جریان اصلاح طلب (فارغ از حزب ندا) باشند، دوباره موج تخریب تازه ای به شدیدترین وجه حتی در گروه های استانی علیه ایشان به راه افتاد. بعدتر این بحث مطرح شد که آقای خرازی پیگیری کنند و برای تایید صلاحیت افرادی در درون حزب ندا رایزنی کنند. اما چه شد که نتوانست؟ واقعیت این است که نهاد قدرت اگر بخواهد تعریفی از وزن سیاسی یک فرد داشته باشد، به میزان اثرگذاری آن فرد در جریان سیاسی اش نگاه می کند و متاسفانه برخی افراد و گروه های مشخص به حدی به آقای خرازی حمله کرده و ایشان را تخریب کردند که این ذهنیت در نهاد قدرت پیش آمد که آقای خرازی هیچ پایگاهی در جریان اصلاح طلبی ندارد که همان موقع آقای خرازی در مصاحبه ای به این روند گلایه کرد. مشابه اتفاقی که برای آقای خرازی رخ داد در سال های پیش از 88 برای آقای کروبی رخ داد و این هم یکی از قسمت های تاریخ است که درباره آن صحبت نشده است، افراد و گروه هایی که امروز طرفدار پروپا قرص آقای کروبی هستند پیش از 88 چه بلایی سر آقای کروبی آوردند. دو حزب اعتماد ملی و ادوار تحکیم وحدت را به شورای هماهنگی راه ندادند. نکته ای را از خانم فائزه هاشمی نقل می کنم که ایشان در سفری به گیلان آمده بود و در جلسه ای که با شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب داشت، گفت: «فرق جریان اصلاح طلب با اصولگرایان اینجاست که «خودی» های آن ها مقداری بسته تر است وگرنه شما(اصلاح طلبان) هم در بین خودتان خودی و غیرخودی دارید» که البته برخی دوستان از این حرف ناراحت شدند. جریان اصلاح طلب همواره یک گروه انحصارگرا در درون خود داشت و از این اتفاق هم بسیار آسیب دید.   در همین مورد که بحث انحصارگرایی در میان احزاب و شورای هماهنگی را مطرح کردید، مساله ای که جلب توجه می کند تعدد احزاب در جریان اصلاح طلب است، آیا واقعا این تعداد تفکر و ایده جدید در یک جریان سیاسی وجود دارد؟ متاسفانه برای افرادی که مسئولیت صدور مجوز را برعهده دارند کیفیت از اهمیت کمتری برخوردار است و به کمیت بیشتر بها می دهند. اینکه چه راهکاری خوب است هنوز در کشور به نتیجه نرسیده ایم که آیا مانند برخی کشورها تنها دو حزب کافی است و بقیه کمرنگ شوند و یا اینکه روش دیگری مناسب کشور ما است. از سوی دیگر وقتی NGOها و سندیکا های صنفی برای حمایت از اقشار مختلف مانند معلمان و کارگران تشکیل نشده است، نیازی که به آن تشکل ها وجود دارد در قالب احزاب بروز و ظهور پیدا می کند، برای مثال امروز در شورای هماهنگی(احزاب اصلاح طلب) چندین حزب با عنوان معلمان و فرهنگیان داریم.   بنظر شما چرا سیاستمداران گیلانی در فضای کشوری همواره در رده های دوم و چندم هستند و تنها تعداد اندکی و به سختی توانسته اند به مراتب عالی در هیات دولت برسند؟ ما در استان گیلان و علی الخصوص در رشت نحوه ی سیاست ورزی مان به گونه ای است که در زمان انتصابات به سادگی زیرپای یکدیگر را خالی می کنیم متاسفانه حمایت و همدلی مورد نیاز درمیان ما موجود نیست که شاید جایی از روند تربیت ما نشأت می گیرد. اصولا در استان گیلان عموم افراد خود را تئوریسین جریان(سیاسی) می دانند و خود را برحق می پندارند و این مساله یکی از عوامل عدم حمایت آن ها از یکدیگر است. برای مثال درخصوص نمایندگان در بسیاری از استان ها وقتی مساله منافع کلان و ملی استان مطرح می شود نمایندگان آن استان بحث های سیاسی و جناحی خود را کنار گذاشته و باهم تلاش می کنند که آن مطالبه استانی محقق شود. آیا استان گیلان ما اتفاقات مشابه این را مشاهده یا تجربه کرده ایم؟ بخشی از این مساله به تربیت سیاسی ما ارتباط مستقیم دارد. اینجا (درگیلان) شما با افرادی مواجه هستید که حتی اگر درباره ی یک پدیده اطلاع موثق نداشته باشند براساس شنیده ها به گونه ای صحبت می کنند که اگر فردی ناآگاه به آن موضوع با این افراد مواجه شود احساس می کند که این فرد صاحب نظر و کارشناس این حوزه است.   در فضای سیاسی استان گاه مواردی خطاب به اصلاح طلبان مطرح می شود که شما در دو سال گذشته از دولت دفاع کردید و امروز در حال نقد دولت هستید و اینکه چرا شما چرا نقد می کنید؟ شما باید پاسخگو باشید. موضع شما در قبال افرادی که مدافع دولت بوده اند و به تازگی به جمع مخالفین و منتقدان دولت ملحق شده اند چیست؟ فکر می کنم امروز دیگر زمان نقد دولت توسط برخی دوستان ما که مناصب انتخابی و یا انتصابی دارند، نیست. بهتر است اجازه دهند نقد را رسانه ها، مردم، تشکل ها و احزاب داده و آن ها بجای تمرکز بر نقد دولت به واسطه کرسی هایی که کسب کرده اند دنبال خدمت به مردم باشند. از سوی دیگر مساله ای باید مورد توجه قرار گیرد این است که از میان این همه مشکلاتی که گریبانگیر کشور شده است باید بپرسیم چند درصد برعهده دولت است، بنده به شخصه معتقدم اتفاقی که در فاصله سال های 82تا86 رخ داد امروز مجددا  به نحوی کمیک در حال رخ دادن است، چرا؟ چون جامعه ما ظرفیت آن حرف های تند را ندارد و جامعه یک جایی کوتاه می آید و عنصر سیاسی در برابر شعارهای رادیکال اش تنها می ماند. مساله دیگر سنگ اندازی ها و تنگ نظری هایی است که برخی در داخل در کار دولت ایجاد می کنند و عرصه را بردولت تنگ می کنند تا تصمیم گیری و کارآیی کاهش پیدا کرده و آن ها به خواسته سیاسی خود یعنی کسب پیروزی در انتخابات های پیش رو دست یابند. ضعف مهم بعدی فساد فراگیر در مدیران دولتی است که در یکسال و نیم گذشته با چند مورد برخورد شده و بنده معتقدم اگر مدیر دیگری چنین شرایطی دارد بدور از سیاسی کاری و بدون تعارف با آن ها برخورد شود چرا که مردم منتظر هستند تا این برخورد و مقابله با فساد را ببینند. این تفاوت طبقاتی، سبک زندگی و نوع ژست گرفتن افرادی که بر مناصب نشسته اند و ادای روشنفکران را در می آورند و ژست اپوزوسیون می گیرند، مردم دوست دارند ببینند این ها در عمل چه می کنند، در کمیسون ماده100 شورای شهر چه می گذرد؟ البته مردم می دانند و این ژست های روشنفکری و اپوزوسیون را باور نمی کنند. مشکل دیگر دولت آقای روحانی این است که آدم های تربیت شده، همفکر و همراه در بدنه بسیار کم دارد، برای مثال در استان گیلان مدیران همسو با دولت به تعداد انگشتان دست هم نیستند، چطور انتظار داریم این مدیران شعارهای ما را عملی کنند؟ و نقد مهمی که بر ما وارد است می تواند این باشد که اگر شما فرماندار، مدیر و نیروی اداری همفکر به اندازه کافی نداشتید چرا کاندیدا شده و وارد عرصه شده اید. که فکر می کنم همه ما سیاسیون اصلاح طلب باید به این سوال فکر کنیم و به آن پاسخ بدهیم. چرا چرخه فرمانداران اینگونه است و شما هربار بگویید نیروی همفکر نداریم، خب این وضعیت در ده سال آینده قطعا بدتر خواهد بود و شاید جریان اصلاح طلبی برای همیشه نابود شود و بنا به مرور زمان کنار گذاشته شود.   جریان سیاسی شما در انتخابات ریاست جمهوری سال96 از فردی حمایت کرده است که امروز گروه های مختلفی از درون همین جریان به دولت انتقادات فراوانی دارند و حتی در یک بازه زمانی به سمت ابراز پشیمانی رفتند. بنظر شما حمایت از آقای روحانی اشتباه اصلاح طلبان بود؟ و اگر اشتباه بود، با وجود این ذهنیت واکنش ها به حمایت احتمالی جریان اصلاح طلبی از آقای لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری آینده را چگونه ارزیابی می کنید؟   ببینید نکته ای که در نقد به دولت از آن غفلت می شود این است که دولت های ما همواره در دوره دوم دچار مشکلاتی شده و فضا بر رئیس جمهور ها تنگ می شود. جریان ها و افرادی که مخالف رأی آوری آن فرد بودند و یا جایی منافع شان در تقابل با رئیس جمهور قرار می گیرد به صورت آشکارتری سنگ اندازی می کنند. در نتیجه دولت ها از شعارهای خود فاصله گرفته و محافظه کار می شوند. در سال 82 درحالیکه تنها 2 سال از آغاز دولت دوم آقای خاتمی می گذشت بدنه دانشجویی از دولت ایشان جدا شد و حامیان ایشان به تحریم انتخابات رسیدند. در سال دوم دولت آقای احمدی نژاد نیز ماجرای خانه نشینی رئیس جمهور و قهر یازده روزه پیش آمد. معتقدم در ادامه راه اتفاقاتی مشابه گذشته برای آقای روحانی نیز رخ خواهد داد. ما همواره در دوره های دوم دولت ها با این مساله رو به رو هستیم و این ایراد ما نیست که از آقای روحانی حمایت کردیم و اگر نسل آینده به این تجربه ها توجه نکند در چهارسال دوم دولت بعد از آقای روحانی هم شاید مشابه این دوره های قبلی باشد. مهمترین قسمت این چرخه اینجاست که اگر قرار است اتفاق مثبتی مانند جذب و انتصاب جوانان، بکارگیری نیروهای حامی دولت و عملکرد های نزدیک به رویکرد فکری و شعارهای دولت رخ دهد باید در چهارسال اول رخ دهد که معمولا سرگرم شادی از کسب پیروزی و از این مباحث غافل هستیم. اینکه در مساله حمایت از آقای رئیس جمهور رفتار ما اشتباه بوده است اصلا چنین نگاهی ندارم، ما در سال 96 از آقای روحانی حمایت کردیم چرا که در دولت اول ایشان کنترل تورم، ثبات بازار ارز، مثبت شدن رشد اقتصادی، پایان مذاکرات 12ساله هسته ای و به ثمر رسیدن برجام را دیدیم و سرمایه گذاران درحال ورود به کشور بودند. چه کسی این وضعیت را تغییر داد؟ مگر تیم دولت آقای روحانی چه تعداد تغییرات داشته است؟ شاکله ی دولت دوازدهم، همان دولت چهار سال اول است. حالا در این وضعیت بعضی از دوستان در جریان ما با هدف خوش رقصی برای جریان رقیب و با فکر اینکه شاید در سال های آینده آبی برای آنها گرم خواهد شد در حال حمله به دولت هستند اما تجربه سیاسی بنده به عنوان کسی که 4دهه از زندگی را پشت سرگذاشته ام به من می گوید در دو سال آینده اگر کارها به دست جریان رقیب بی افتد نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاکنشان و برای هیچ کدام از ما آبی گرم نخواهد شد، چه آقایانی که امروز خوش رقصی می کنند و چه بنده که این رویکرد را نقد می کنم با احتساب همه ی این موارد که گفته شد بله احتمال اینکه جریان اصلاح طلب در دقیقه 90 به این نتیجه برسد که از آقای لاریجانی حمایت کند وجود دارد اما به هیچ عنوان از حالا قابل پیش بینی قطعی یا قضاوت نیست. واقعیت امر این است که به دلیل مساله تایید صلاحیت ها و سختگیری هایی که برای جریان اصلاح طلب در این مسیر وجود دارد تا فاصله حدود یک ماه مانده به انتخابات نمی توانیم تصمیم بگیریم.    

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code