سهراب ستوده: اصلاح طلبان ، نه گفتمان اصیل اصلاح طلبی (چون این دو باهم متفاوتند هم در محتوا و هم فرم) برای محافظت از جایگاه سیاسی خود دوباره در حال ایجاد اجماع، اینبار در قالب پارلمان اصلاح طلبی بر آمده اند. حکایت اصلاح طلبان دو دهه گذشته حکایت پرچمداران انقلاب مشروطه است . هر چقدر اقای سید مهدی طباطبایی پاک و پی گیر گرفتن فرمان مشروطه از مظفرالدین شاه قاجار بود همرزمش بهبهانی در ظاهر معتقد و در باطن اهل معامله با مخالفین مشروطه بود. باغ درشت، باغی در شمال تهران که از آن مظفرالدین شاه بوده به بهبهانی پیش کش می شود تا مشروطه به سرانجام نرسد. حال پارلمان اصلاح طلبی و تشکیل شورای اصلاح طلبان در استان از سوی چهره های امتحان پس داده و نا آگاه به نیازهای جوانان و قاطبه ی مردم در حوزه های مختلف از جمله معیشت ، سیاست،فرهنگ و اشتغال نگارنده را یاد پرچمداری دوگانه ی انقلاب مشروطه می اندازد که یکی چون تاج زاده برای تحقق آرمانهای انقلاب و خواسته مردم همچون طباطبایی مجاهدت می کند و دیگرانی چون دوستان ما در استان و کشور در حال گرفتن امتیازی همچون باغ درشت توسط بهبهانی در شمال تهران می باشند. اصلاح طلبانی که دوباره در آستانه نزدیک شدن به انتخابات که همواره پروژه محور نمودن جوانان برایشان امری است عادی و عادت شده به فکر اجماع از طریق پارلمان اصلاح طلبی که قرینه ی بزرگتر شورای مشورتی شده اند. به نظر می رسد آقایان فراموش کرده اند که در دو و سه انتخابات گذشته تمام سرمایه ی اجتماعی و ملی خود را مصروف رای آوری نمایندگان و رئیس دولتی نموده اند که امروز در تحقق بخشیدن به ساده ترین خواسته های مردم عاجز بوده و چنان در باتلاق بی تدبیری تاریخی همین دوستان اصلاح طلب فرو رفته اند[دولت و مجلس] که امکان برون رفت از چالشهای موجود برایشان به پایین ترین حد ممکن رسیده است. فقدان اعتماد به اصلاح طلبان به جهت بی برنامگی و عدم راهکارهای عملی و راهبردی بر عمق شکاف میان سرمایه اجتماعی وکادر رهبری این گفتمان در استان افزوده است. چرا که در ادوار مختلف سیاسی و اجتماعی ثابت شده که اصلاح طلبان کسانی که زیر علم عقلانیت و تحول سینه چاک می کنند، نه تنها به وعیدهای خود وفا نمی کنند بلکه پس از اتمام هر یک از پروژه های انتخاباتی پرده از زد و بندها و سهم خواهی های چهره های تاریخ مصرف گذشته شان برداشته می شود و خواسته های اقلیت نزدیک به کانون قدرت بر خواستهای اکثریت مردم که با اعتماد به شعارهای توسعه محورشان پای صندوقهای رای آمده اند،می چربد! به نظر جمع اصلاح طلبان در استان که بسیاری شان عمری دو برابر این جنبش اصیل مردمی که از خرداد ۷۶ آغاز شد دارند، ناقص فهمان زمانه ی ما هستند که هیچ گونه قرابتی با گفتمان اصلاح طلبی نداشته و تنها افتخارشان در گیلان نشستن دور یک میز و تعریف کردن خاطراتی است که جز نمک بر زخم جوانان پاشیدن هیچ اعتبار و اندوخته ای نداشته و ندارند. بی اعتبار کردن گفتمان اصلاح طلبی و لکه دار نمودن دامن آن توسط برخی از این افراد اعتماد سوزی عمیقی را به همراه داشته که در جامعه به روشنی مشهود است. جمعی که نزدیک به دو دهه است که خود را ارثا و استحقاقا اصلاح طلب دانسته می بایست به تاریخ پاسخ گویند که چرا دفعشان بیشتر از جذب بوده؟ بعید به نظر می رسد مردم صانع را کنار زده و مصنوع را سجده کنند چرا که در طول این دو دهه هم شعارهای با عمل آقایان منافات داشته و هم تقلب و تدلیس گسترده در این اردوگاه و حضور چهره های تکراری و نا آشنا با مطالبات بنیادین جامعه مانع از آن خواهد شد که کلاه گشاد بر سر مردم از سوی آقایان گذارد شود. اصلاحات در واقع احترام به افکار است نه اشخاص اخته و عافیت طلبی که سالهاست منافعشان در راستای اجماع سازی های موقت ک منسوخ صورت گرفته و مردم به این مهم دست یافته اند. نگارنده بر این باور است که دوستان اصلاح طلب به جای شور و تکرار نشست های بی نتیجه جهت ایجاد پارلمان اصلاح طلب یا همان شورای مشورتی ،پارلمانی همچون پارلمان اول شورای ملی پس از صدور فرمان مشروطه دایر نمایند تا از تمام اصناف ،از کارگر تا کار فرما از بقال تا نجار از سرمایه دار تا باغ بان از معلم تا دانشگاهی ،دانایانشان حضور یافته و مشکلات و معضلات را فریاد بزنند، و حضرات اصلاح طلب نیز به دنبال ابزار و اراده ی اجرایی باشند نه اینکه در خلاء فریاد بزنند، زمانی می شود نیروی اجتماعی و سرمایه سوزی گذشته توسط شما جبران گردد که با منافع گروه های اجتماعی هماهنگ بوده و برای شعارهای تکراری خود ضمانت اجرا ارائه دهید نه اینکه پس از اتمام هر پروژه ی سیاسی از وظیفه و مسئولیت خویش استنکاف نموده و تنها برای منافع باندی خود در استان وارد مذاکره با قدرت شوید.   سردبیر سایت خبری آژیم