فروپاشی غرور آقازادگی(به بهانه پخش سریال بانوی عمارت)
گیل خبر/ کمیل فتاحی   ● چندسال قبل سریالی از شبکه ماهواره ای GEM پخش میشد که بیش از تمام سریال های ایرانی همان زمان توانسته بود مخاطب ایرانی را جذب کند. بعدها در تاکسی و صف نانوایی از زبان مردم شنیدم اسمش «حریم سلطان» است ... آنچه باعث موفقیت حریم سلطان می شد تا انبوه خانواده های ایرانی تماشاچی پر و پا قرص آن باشند، کیفیت بصری و فرم سریال بود که بر محتوای قصه پیشی داشت و حتی مخاطبین میلیونی در کشورهای خاورمیانه را بخاطر وجه اشتراک فرهنگی، مجذوب خود ساخته بود. سریالی تاریخی درباره امپراطوری عثمانی که همچون دیگر سریال های ترک فاقد ارزش هنری و بیشتر متکی بر خورده رویدادهای عاشقانه و خوشگل های چشم قشنگ حرمسرای سلطان و جاه طلبی اهل دربار با چاشنی چند سکانس شمشیربازی و اسب سواری بود. اما همین قصه های مبتذل و عوام پسند چنان با دقت و ظرافت، با طراحی صحنه و نورپردازی و لباس ها و تصاویر جذاب تولید شده بود که شاید اگر ماهم زبانم لال ماهواره داشتیم، بدم نمی آمد چند قسمتش را تماشا کنم. ● اما اخیرا از شبکه ۳ سیما سریالی ایرانی به نام «بانوی عمارت» پخش شد که از برخی جهات اولین نمونه سریال سازی در این شکل و شمایل بود و ناخواسته حریم سلطان و سریال هایی از این دست را بخاطر می آورد. ● داستان تاریخی داستان سریال در بستر تاریخی دوره قاجار روی می دهد و تمام مناسبات تاریخی و فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن دوره در قصه لحاظ شده است، اما خود ماجرا لزوما واقعی نیست و این به ذکاوت نویسنده فیلمنامه باز می گردد که پس از مطالعه ی دقیق یک مقطع تاریخی، درام دلخواه خودش را در بستر تاریخی می گسترد و روایت تازه و باورپذیری را خلق می کند. در طول سریال چندبار از زبان عمو عنایت جملاتی درباره اهمیت مطالعه تاریخ می شنویم و اینکه بسیاری از وقایع تاریخی ایران - در هر دوره مجددا تکرار شده است. «شازده ارسلان میرزا قوانلوی قاجار» مابه ازای واقعی ندارد، اما غیر واقعی هم نیست. دوره قاجار پر است از این شازده های ریز و درشت که به طرق مختلف منصوب به ایل قاجار بوده و به خون قجری خود مفتخر بودند. نقطه عطف قصه هنگامی است که هیبت شازده ارسلان با آن غرور آقازادگی اش در هم می شکند و او زیر شکنجه یاورشریفی خوار و خفیف می شود. آنقدر که تبارش را انکار کرده و در بازگشت از زندان با قامتی تکیده، انگار هفت شیشه نوشابه درون حلقش چپانده باشند، چیزی شبیه آنچه برخی از شکنجه های زندان در همه ادوار تاریخ روایت کرده اند. خواهر شازده - افسر نیز، یادآور سرمایه داری نوین است که تبار و ژن خوب را مایه فخر خود می داند و حتی بعد از ورشکستگی ارسلان و از دست دادن ثروت خانوادگی، باز رفتاری مزین به خودبرتر بینی دارد. احساسی که تنها به واسطه ی منصوب بودن به شاه، به تفاله های ریز و درشت حکومت ارث رسیده و در اقصی نقاط این ملک، مشابه آن بسیار یافت می شود. سریال در لحظاتی چنان مرز بین گذشته و حال را درهم می آمیرد که مخاطب با سوژه همذات پنداری کرده و گویی در زمان کنونی هم وقایعی مشابه آن را دیده است. مثلا جلسه دادگاهی ارسلان و سیمون رباخوار و تغییر رای قاضی که ابتدا مردی عادل بنظر می آمد اما ناگهان رای خود را تغییر داده و رفتار دیگری بروز می دهد. بانوی عمارت همچنین از جهاتی به نقش و جایگاه زن در قرون گذشته این سرزمین می پردازد و سعی دارد در قامت فخرالزمان، به زن از دید یک قهرمان نگاه کند که در اوراق تاریخ کمتر به نقش آن پرداخته شده است. بانوی عمارت گاه شبیه فیلمفارسی های قدیم و گاه شبیه آثار فاخری چون هزاردستان، با هنرمندی داستان جذاب و خوش ساخت را برای مخاطب تلویزیون ملی - در زمانه سریال های دوریالی روایت می کند، و موفق می شود علیرغم برخی نقاط ضعف در فیلمنامه، در حد و اندازه یک سریال باکیفیت جلب توجه کند. فیلمنامه دارای کشش های عاشقانه و معمایی بوده و تا پیش از آشکار شدن شخصیت حضرت والا - سلسله حوادث قصه، مخاطب را درگیر می کند، اما پس از آن از یکدفعه روند داستان افت کرده و در مواردی حتی پرداخت حوادث بسیار عجولانه است. مثلا در فقره قتل مهرالنساء باتوجه به اهمیت جایگاه او در قصه، رویداد خیلی عجولانه رقم خورده و ماجرا بدون در نطر گرفتن وزن کاراکتر با چند پلان بدون دیالوگ و قرار گرفتن موسیقی روی تصویر خاتمه می یابد. و یا تا پیش از آشکار شدن چهره حضرت والا، او بگونه ای شخصیت پردازی شده که بعنوان رئیس انجمن در سایه، بنظر میرسد نه فقط در کلیت دستگاه حکومتی نفوذ داشته و حتی قادر است ارسلان میرزا را زندانی و تا سر حد مرگ شکنجه کند، بلکه حلقه وفاداران او هم از رجال متنفذ و هرکدام دارای زیرمجموعه های بسیاری هستند که فیلم به آنها اشاره نمی کند و بیشتر با دیالوگ سعی در القاء این عظمت دارد تا اینکه در اجرا این قدرت را القاء کند. یا مجلس زهر نوشیدن جواهر نزد حضرت والا در حد یک سکانس معمولی باقی می ماند. در ادامه هم گودرز و جواهر بعنوان دو جان نثار حضرت والا، یکدفعه متحد شده و می گریزند، و اینجاست که این دو شخصیت برخلاف رازآلودگی تصویرشان در اوایل قصه، تبدیل به دو کاراکتر معمولی میشوند. قصه البته در پرداخت دچار چندین مرحله وادادگی است که در شلوغی جذابیت های بصری سریال کمتر مخاطب را آزار می دهد. ● بازی ها انتخاب بازیگران سریال خوب بوده و چندان توی ذوق نمی زند. بازیگران مطابق متن و خاصیت تاریخی درام، بدون اکت های مدرن و با رفتارهای شبه تاتری ایفای نقش می کنند، چیزی که در نهایت بازی ها را در کلیت یک سریال تلویزیونی تاریخی برای مخاطب قابل باور می سازد. حضور پانته آ پناهی ها در نقش افسر از نقاط عطف سریال است. بازیگری که در سینمای این سالها خوش درخشیده و سابقه تاتری طولانی دارد. حسام منظور هم در نقش شازده ارسلان، با آنکه قبلا فقط در تاتر حضور فعال داشته، اما توانسته جلوی دوربین اقتدار و هوشمندی قجری و شخصیت پردازی مورد خواست کارگردان را بخوبی نمایش دهد و به همین دلیل بسرعت نزد مخاطب باورپذیر جلوه کند. اما مریم مومن در نقش فخری از آن دست انتخاب به سبک تلویزیون است که یک شب بازیگری گمنام را بدون رزومه درخور، به اوج شهرت می رساند. اگر هزاران دانشجو و هنرجوی بازیگری با صرف سالها مطالعه و تمرین و خاک خوردن در انتظار دمیدن طالع خود هستند، اما پشت پرده سینما و تلویزیون همچنان توسط افرادی مدیریت میشود که بلیت رسیدن به قله و دیده شدن را برای عشاق بازیگری داد و ستد می کنند. طبیعتا بررسی این مساله مطلب دیگری را می طلبد و برای مخاطب عام، همینکه بازیگر نقش فخری زیباست کفایت می کند! اما برای سریالی که چند موئلفه استاندارد دارد، سپردن نقش اول فیلم به یک بازیگر بی تجربه، توجیه ناپذیر است، حتی اگر بازی اش مورد توجه مخاطب عام تلویزیون قرار گیرد. انتخاب علیرضا شجاع نوری در نقش طبیب الاطباء، غزل شاکردوست در نقش بهجت الملوک که با آن صدای محزون و البته محبوبیتی که در این سالها یافته، نقش همسر دوم شازده را متمایز ساخته، اندیشه فولادوند برای نقش طلا، که علیرغم کوتاهی نقش اما به خاطر مخاطب می ماند، و فریدون سورانی که علیرغم سابقه طولانی در تاتر و تلویزیون، اما با نقش عمو مشتی در خاطره ها ماند، شبنم فرشادجو در نقش مهرالنساء که قبلا در سریال شوخی کردم مهران مدیری حضور داشت و اینجا توان خود در ایفای نقش های جدی را نشان داد و یا نیکی نصیری که سالها قبل در سریال بزنگاه به کارگردانی رضا عطاران نقش کودکی به نام درسا را ایفا کرده بود - و ... دیگر بازیگران سریال بانوی عمارت از جمله محمد فیلی، احسان امانی، رامتین خداپناهی، صالح میرزا آقایی و... انتخاب های خوبی بودند که البته باتوجه به وضعیت تلویزیون و ثابت بودن حضور برخی بازیگران تلویزیون در همه سریال ها و ژانرهای گوناگون، این چیدمان تقریبا مناسب بنظر می رسد. ● کیفیت صدا و تصویر سریال بانوی عمارت به لحاظ کیفیت فنی هم یکی از تولیدات موفق این سالهاست. با آنکه بیشتر سکانس ها در لوکیشن اتاق ها و محوطه عمارت روی می دهد، اما نورپردازی و تصویربرداری بگونه ای است که پلان ها متنوع و غیر تکراری اند. از شیشه های رنگی داخل عمارت برای فضاسازی با رنگ و نور استفاده شده، و حتی در تصاویر شب، علیرغم اینکه در آن مقطع زمانی برق وجود نداشته، نورها کم سو و تصاویر همچنان جذاب هستند. صدابرداری و صداگذاری سریال نیز با دقت و کیفیت بالا صورت گرفته. بعنوان مثال در صحنه ای که سیمون رباخوار مشغول غذا خوردن است و فخری برای پرداخت بدهی شازده سر می رسد، سیمون انگشت هایش را می لیسد ... این صحنه از آن جهت در ذهن مخاطب می ماند که با جلوه های صوتی صدای لزج آب دهان سیمون بر انگشتان دستش به او متناسب کاراکتر، وجهی حیوانی و خوک گونه می دهد که در کثافت رباخواری می غلتد. ● طراحی صحنه صحنه ها طوری طراحی و چیدمان شده که هم خصوصیات تاریخی را القاء می کند، هم از نظر سینمایی جذاب باشد. لوکیشن عمارت شازده که خانه ای در کاشان است، با دیوارهای گچی، کاغذ دیواری و نقاشی ها و پنجره هایی که نورهای رنگی به صحنه می تاباند و حتی مطبخ یا محل حضور حضرت والا و یا دادگاه و ... نیز بگونه ای طراحی شده اند که در قاب تصویر جلوه های جالب توجهی ارائه کند. نوع دوربینی که برای ضبط سریال انتخاب شده و البته تصحیح رنگ ها، به سریال رنگ و لعابی شبیه آثار سینمایی داده است که خود در جذب مخاطب بی تاثیر نیست. ● طراحی لباس از نکات قابل توجه سریال بانوی عمارت، تنوع در طراحی لباس است که متناسب ظرفیت هایی که پوشاک دوره قاجار در اختیار طراح قرار داده، با انتخاب پارچه ها، طراحی و مدل دوخت - توانسته در مقایسه با سریال ترکی حریم سلطان، در استانداردهای سریال سازی داخل کشور هم گامی به جلو باشد. بطوری که مثلا لباس و گریم شخصیت فخرالزمان، در بسیاری صحنه ها طراحی و جزئیاتی دارد که علیرغم حجاب و تناسب آن با فرهنگ کشورمان، میتواند الهام بخش طراحان مد و مزون های دوخت لباس قرار گیرد، امری که در اکثر کشورهای تولید کننده سریال های پر فروش و پر مخاطب، توجه ویژه ای به این مساله می شود. حتی در سریال ایرانی شهرزاد هم دیری نگذشت گردنبند مرغ آمین که ترانه علیدوستی به گردن داشت، مد شد و در سطح گسترده و با فلزات مختلف توسط جواهرسازان تولید و عرضه شد. ● و خلاصه اینکه سریال بانوی عمارت با توجه به برخی استانداردهای فیلمسازی در مدیوم تلویزیون، توانسته جذب مخاطب کرده و در کنار سریالهای باکیفیت تلویزیون مورد داوری قرار گیرد. حال که سازندگان آن قصد دارند قسمت دوم سریال را هم بسازند و عزیزالله حمیدنژاد کارگردان کمتر شناخته شده این سریال فرصت دارد تا با رفع نواقص سری اول، بانوی عمارت را بعنوان سریالی ماندگار در خاطر مخاطب ثبت کند، برای تلویزیون هم سرمایه گذاری در زمینه تولیدات تاریخی جدای از سریال های مذهبی، فرصتی است تا با سریال های پرمخاطب ترک مانند حریم سلطان رقابت کرده و فرازهای غرورانگیز ادوار تاریخی ایران زمین را مد نظر قرار دهد، تا بجای سلاطین عثمانی، دست کم از تماشای شاهان خودمان که برخیشان بدک نبودند، مفتخر شویم.