به گزارش گیل خبر،در ادبیات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتی ورزشی ما واژه ای به نام «خردجمعی» به کرات استفاده می شود، اما شاید مفهوم دقیق این عبارت را ندانیم. شما تعریف جامع یا حداقل نزدیک به واقع از خردجمعی دارید؟ خردجمعی یعنی جمع شدن آرا، نظرات و دیدگاه های مختلف و هم افزایی این نظرات در جهت دستیابی به یک هدف مشخص. در دین مبین اسلام خردجمعی تحت عنوان مشورت مطرح شده و خداوند در کلام الله مجید به مومنان تاکید کرده است که قول های مختلف را استماع و بهترین آن را برگزینند و بارها مومنان را به مشورت در کارها تشویق و دعوت کرده است. در علوم انسانی نیز به افراد تاکید می شود که نظرات و دیدگاه های مختلف و حتی متضاد را جمع آوری و در نهایت براساس نظرات غالب عمل شود. آیا همواره نظرات اکثریت نشان دهنده راه و تصمیم درست است؟ خیر. نمی توان گفت که همیشه تصمیم های برگرفته از خردجمعی، صحیح بوده و تصمیم هایی که از این طریق اتخاذ می شود منطقی و مطلوب است. چرا؟ برای این که همواره عوامل دیگری ازجمله احساسات، عواطف، تبلیغات، وابستگی ها و بالاخره رخدادهای سیاسی و غیرسیاسی بر تصمیم افراد یک جامعه، اثرگذار و ممکن است نظرات افراد، خیلی مبتنی بر عقل و منطق نباشد. در چنین شرایطی، به طور قطع بیش از آن که نظر اکثریت به منطق و عقل نزدیک باشد، وابسته به احساسات افراد است و نتیجه نیز صحیح و درست نمی شود. برخی صاحب نظران با استناد به همین ضعف و اشکال به طور کامل تصمیم هایی که با مراجعه به آرای عمومی اتخاذ شده را رد می کنند و برخی دیگر معتقدند، به فرض وجود چنین اشکالی، بشر امروز راه بهتری برای رسیدن به یک تصمیم واحد ندارد. شما نظرات کدام گروه را می پسندید؟ پاسخ این سوال را می توان با مراجعه به آرا و نظرات بزرگان دینی دریافت. در ماجرای انتخاب حضرت امیر(ع) به عنوان خلیفه چهارم، حضرت فرمودند که اگر جمع شما اصرار نمی کرد و نظر همه شما این نبود که من انتخاب شوم، به طور قطع افسار خلافت را بر گردنش انداخته و این مسئولیت را نمی پذیرفتم. حال سوال این است که آیا حضرت امیر(ع) امام برحق نبودند؟ آیا ایشان از همه افراد برای تصدی این مسئولیت بهتر نبودند؟ به طور قطع چنین بود و ایشان بر جامعه اسلامی ولایت داشتند. اما در دوره ای اکثریت آرا به غلط و اشتباه ایشان را به عنوان خلیفه انتخاب نکرده و حضرت امیر(ع) ٢٥ سال سکوت فرموده و بعد هم اگر چه شرایط مناسبی نبود، به نظر اکثریت جامعه اسلامی آن دوران تن داده و به رأی مردم احترام گذاشتند. بنابراین ما باید از خردجمعی تبعیت کنیم، حتی اگر خلاف میل و نظر ما باشد. البته در کلیات و اصول دیگر این امر صادق نیست. آیا جامعه ما خردجمعی را می پذیرد؟ نظام ما مبتنی بر جمهوریت و اسلامیت است. جمهوریت همان ضرورت مراجعه به آرای عمومی و دیدگاه های مردمی است. در سیستم انتخاب مدیران و مسئولان ارشد کشور، به ویژه اعضا و روسای قوای مجریه و مقننه این روند حاکم است و آنها باید با آرای مستقیم مردم، انتخاب شوند. (رئیس مجلس هم منتخب مردم است بعد در مجلس از نمایندگان همان مردم رأی ریاست می گیرد) شاید نقطه برجسته نظام ما نسبت به حکومت های مدرن که داعیه دار مردم سالاری و دموکراسی هستند، در همین نکته نهفته باشد که در ایران مسئولان ارشد با آرای مستقیم مردم انتخاب می شوند و در مقابل این کشورها به صورت حزبی اداره و رئیس جمهوری و اعضای مجلس از سوی احزاب انتخاب می شوند. به همین دلیل در این کشورها از پیش معلوم است که چه کسی رئیس جمهوری می شود، اما در ایران ناگهان می بینیم فردی که کارشناسان امر، برای او شانسی را قایل نبوده اند، اکثریت آرا را به دست آورده و رئیس جمهوری می شود و در دوره بعد شرایط تغییر کرده و کاندیدایی مخالف او، اکثریت آرا را به خود جلب می کند. این تعریف شما نشان می دهد که احزاب و نظامی های حزبی را به نوعی در تضاد با رجوع به آرای عمومی می دانید. این در حالی است که خود احزاب براساس آرای اعضا اداره می شوند. منظورم در شرایط و شیوه برگزاری انتخابات است. این ویژگی که احزاب تعیین کننده سرنوشت کشور هستند، خاص کشورهای غربی است. البته این شیوه نیز معایب و محاسن خود را داشته و ما نباید تمام مسائل را سیاه و سفید ببینیم. شیوه انتخابات در کشور ما نیز معایب و مزایای خود را دارد و حتی برخی حامی نظام انتخابات حزبی هستند. اما یک سوال جدی وجود دارد که اگر نظام حزبی را انتخاب کنیم، چگونه می توانیم مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خودشان را در ایران ارتقاء دهیم یا حداقل همین شرایط امروز را حفظ کنیم. چون برخلاف کشورهای غربی که میزان مشارکت مردم در بسیاری از انتخاب ها کمتر از ٥٠ درصد است، در ایران میزان مشارکت، به بیش از ٦٠ درصد می رسد. شاید بعد از ٣٦ سال از تمرین دموکراسی در ایران باید نظام انتخابات را اصلاح کرده و جمع بین این ٢ یعنی مراجعه مستقیم به آرای عمومی و نظام انتخابات حزبی را با جذب نقاط مثبت و محاسن هر دو شیوه انتخاب کنیم که این امر نیاز به کار کارشناسی و بررسی علمی دارد. آیا در حوزه های دیگر به ویژه حوزه های اجتماعی و فرهنگی به اندازه حوزه سیاسی از خردجمعی استفاده می کنیم؟ متاسفانه پاسخ این سوال مثبت نیست. یعنی به همان میزان که مردم ما در تعیین سرنوشت سیاسی کشور به طور مستقیم و بی واسطه تاثیرگذار هستند، در امور اجتماعی و فرهنگی اثرگذاری بسیار کمی دارند. به عنوان نمونه ما ده ها «سمن» و تشکل مردمی و صنفی مانند خانه صنعت، خانه کشاورز و اتحادیه های مختلف داریم. این اتحادیه ها و خانه ها به نوعی برخاسته از صنف های مختلف مردمی مانند کشاورزان، صنعتگران، بافندگان فرش و حتی کارگران ساختمانی هستند. اما این پرسش مطرح می شود که تشکل های فوق تا چه اندازه در قانون گذاری، تصمیم گیری و اجرا، برنامه ریزی و تصمیم سازی کلان کشور دخالت دارند؟ متاسفانه هنوز نتوانستیم در بحث خردجمعی در زمینه های اجتماعی، فرهنگی، صنفی و ... به نقطه مطلوب رسیده و با استانداردها و دانش روز جهان فاصله بسیار زیادی داریم. از جمله آن که، زمانی که قانون ٣ درصد ارزش افزوده به تصویب رسید، اعضای اتحادیه زرگران در صدا و سیما به صراحت اعلام کردند که از این قانون خبر ندارند. این چه قانونی است که یک اتحادیه صنفی ما نه تنها نقشی در شکل گیری و تصویب آن ندارد، بلکه حتی از آن بی خبر است؟ در حوزه های دیگر نیز شرایط به همین منوال است. خانه کشاورز نقشی در تصمیم گیری و تصمیم سازی حوزه کشاورزی ندارد. خانه هنرمندان در تصمیم های فرهنگی و هنری کلان کشور نقش آفرین نیست. حتی موردی داشتیم که یک کارمند در وزارت جهادکشاورزی بخشنامه ای را صادر می کند که در سرنوشت هزاران نفر کشاورز، باغدار و زارع تاثیرگذار بوده، اما برای تدوین و ابلاغ این بخشنامه از آنها نظرخواهی نشده. به همین دلیل لازم است که در ترویج فرهنگ استفاده از خردجمعی در حوزه های اجتماعی تمرین و دقت بیشتری کرده و به سمت تقویت جمهوریت نظام در این حوزه ها برویم. ریشه این ضعف در کجاست؟ خلأ قانونی داریم یا از نظر فرهنگی نمی توانیم نظر اکثریت را به راحتی قبول کنیم؟ -این شرایط دلایل مختلف دارد. نخست این که نظام اداری و نظام قانون گذاری ما باید اصلاح شود. متاسفانه ساختار نظام اداری ما به پیش از انقلاب و حتی دوران قاجار بازمی گردد. کسانی که این شیوه را به ما آموزش دادند، امروز خودشان در کشورهای خود راه دیگری را طی می کنند، اما هنوز داریم دیکته ٧٠ سال قبل را رونویسی می کنیم و عزمی اصلاح هم نداریم.ضعف دیگر در حوزه فرهنگی است. ما باید تمرین دموکراسی بیشتری داشته باشیم. ٣٦ سال زمان کافی برای رسیدن به نقطه مطلوب نیست و هنوز باید کار جمعی و استفاده از نظر اکثریت را در حوزه های مختلف تمرین کنیم و بالاخره این که ما نقص قانونی داریم. همان طورکه توانستیم برای انتخاب رئیس جمهوری قانونی جامع و مبتنی بر اکثریت آرا را تصویب و با اقتدار از اجرای آن محافظت کنیم، باید در حوزه های دیگر نیز این شیوه را تکرار کنیم. بنابراین لازم است که دوستان و همکاران من در مجلس شورای اسلامی در این حوزه جدیت بیشتری داشته و برای رفع خلأ های قانونی اقدام کنند. /شهروند
همرسانی کنید:

نظر شما:

security code