گیل خبر/ کمیل فتاحی وحید تقی زاده با گروه نمایش هدایت، کماکان در پی تجربیات نمایشی تازه است. اخیرا این نویسنده، کارگردان و بازیگر - تئاتر «آشغال» را در مجموعه خاتم رشت به روی صحنه برده که روایت انتقادی از اتمسفر حاکم بر تاتر، در مواجه با رویکرد کالا انگاری هنر بوسیله ی مدیران فرهنگی است! تقی زاده برخلاف اکثر آثار قبلی اش که به فرم و روایت انتزاعی الویت می داد - اینبار سراغ قصه ای با اتصالات رئالیسم رفته تا پروسه نابسامان و معیوب تولید تاتر در ایران و جایگاه هنرمندان مستقل را از نگاهی طنز و تلخ، به نمایش درآورد. در اثر او مهاجرت هنرمندان به فراسوی مرزها و انزوا و دست از کار شستن در داخل کشور، به همان اندازه تهوع آور است که آدم های آشغال چون دیوانگان زنجیری گاه با کیسه های انباشته از زباله می رقصند، گاه زباله ها را برچیده و گاه از سر و رویشان به هوا پرتاب می کنند. آشغال هایی که شاید نشان انبوه تولیدات هنری بی کیفیت در این چرخه ی معیوب است. نمایش آشغال، کنایه جدی به احوال تئاتر معاصر دارد که در سراپرده ی تجاری سازی تولید به ظاهر فرهنگی- هنر تاتر را تا حد یک کالای روزمره و مصرفی تنزل داده و او (وحید تقی زاده) می کوشد تا در ورطه ی حاکمیت پر سوءظن و کارنابلد، هنرمند مستقل را به کنش نسبت به شرایط موجود وادارد. نقد کارگردان آشغال به مقوله ی تئاتر، نقاشی، موسیقی و... شبیه قطعه ای موسیقی راک است که از اتحاد ارتعاش سیم گیتار الکتریک و کلمات جاری در ترانه، شمایل اعتراضی و طغیان به خود می گیرد تا به آشغال معنا و مفهومی تازه بدهد. عنوان آشغال برای این نمایش کارکردی دوگانه دارد که میان نگاه حاکمیت به هنرمندان مستقل و از دیگر سو نگاه کارگردان به انبوه تولید کنندگان هنر تجاری و ... سفارشی بسازهای فرهنگی، در نوسان است. با اینحال متن نمایشنامه آشغال باتوجه به دل مشغولی های نویسنده، می توانست با ظرافت بیشتری پرداخته شود. چرا که علیرغم نقد موشکافانه به شرایط تاتر معاصر، متن در دست یابی به زیبایی شناسی، در خور جایگاه حرفه ای کارگردان، کمتر موفق بوده و شاید به همین دلیل آشغال باوجود نمادها و ریزه کاری های قابل تعمیم به دنیای واقعی، برخی لحظات ناب و غافلگیر کننده را پیش از اثرگذاری بر مخاطب، شتابان از منظر دیدگان عبور می دهد و کماکان به اشارات کلی و کدگونه بسنده می کند. روایت وحید تقی زاده از حال و هوای تئاتر ایران کنایه آمیز، تلخ و گاه خنده دار است. غیر متخصص بودن مربیان آموزشگاه های هنری و جو زدگی هنرجویان در مواجه با شهرت - متولی ارزشیابی آثار هنری که از یک بازپرس مخوف به همصحبتی شیرین عقل مبدل می شود، یا مسئول فرهنگی که با سماجت سعی در سفارش ساخت تاتر تجاری و پرفروش دارد و چندین تلنگر و نقد جدی دیگر ... شمایل کلی اوضاعی است که آشغال را خلق کرده است. در انتقاد از کالاوارگی صاحت هنر، اشغال برای لحظاتی به فیلم هامون داریوش مهرجویی شبیه می شود که هنرمند را به مثابه موجودی مصرفی همچون آشغال در معرض بهره کشی نشان می دهد. آشغال، انعکاس دهنده ی روزگاری است که از پایتخت ایران، بعنوان مرکز انباشت بودجه های تاتری کشور، وجود سالن های مجهز و متعدد و کثرت نیروهای انسانی - و همانند آن در شهرستانها نیز، بیسوادی و کارنابلدی مدیران فرهنگی، مهاجرت نخبگان هنری پدید آمده و یا بیکاری و انزوای هنرمندان را در پی دارد - در مقابل گروهی از هنرمندان هم ناچار به تیغ سانسور گردن نهاده و تکه های بی رمق آثار خود را، نشان مخاطب می دهند! باقی هم از آشغالی به آشغال دیگر تغییر شکل داده (به تعبیر نمایشنامه) و بر طریقت زباله زیستی خود پابرجا می مانند!
گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.