خواب های آشفته من و تقدیر از مدیری که بیست سال است قیمت بستنی چوبی را ۵۰۰ تومان نگه داشته!/ طنز
گیل خبر/کمیل فتاحی  این هفته در حالی به نیمه رسیده که خواب های آشفته ام چند ماهیست دردسر ساز شده و بعد از بیداری تا چند ساعت دردسر یا سردرد دارم. آن هم فقط بخاطر موضوعات پیچ واپیچ خواب ها - وگرنه آدم میشناسم هفته ای دو سه بار خواب های شیک و مجلسی می بیند و صبح به صبح بلند می شود، یک دوش آب گرم می گیرد و با اتومبیل منطقه یا غیرمنطقه اش می رود سر کار و تا غروب نه سر درد می گیرد نه دچار دردسر می شود. این خواب ها را نمی شود به کسی بازگو کرد و ناگزیر بعضی شب ها باید با آنها روبرو شد. هیچ راه علمی و عقلی هم برای بلک کردن آنها وجود ندارد و به میل خودشان می آیند، کلید می کنند روی مغزت و وارد ذهن می شوند، خیال را بهم می بافند و دم صبح، عین پایان یک قطعه موسیقی خاص یا گلوله برف، نقطه می شوند و تمام! نمی دانم به یونگ یا فروید ربطی پیدا کند - اما برای ما طبقه مستضعف و آسیب جدی پذیر، خواب ها ردپایی از نماد و سمبل های دور ریختنی و گنگ روزگاری است که در آن زندگی می کنیم و در عوض هرچه نشانه باحال و خوشگل مشگل، قسمت از ما بهترون می شود! مثلا همین دو شب پیش خواب دیدم در جایی شبیه بیابان بی آب و علف، صحرای محشر بپا شده و ملت شتابان به سمتی می دوند و آن جلو از تلویزیون شهری سخنرانی مردی بطور زنده و مستقیم در حال پخش است. به زحمت جلو رفتم و دیدم رئیس کارخانه تولید بستنی چوبی مملکت با روی خندان برای مردم از توانایی و قدرت بالای هیئت مدیره کارخانه اش در ثابت نگه داشتن قیمت کیم در سالهای اخیر سخنرانی می کند و مدعی است که تولید انواع بستنی های گران قیمت به اصطلاح صادراتی، فقط به منظور جذب بازار مرفهین بی درد در کشورهای حوزه خلیج فارس گسترش روزافزون داشته و فروش و مصرف آن در داخل کشور، نماد اشرافی گری و بعنوان نشان فساد مالی مصرف کننده، در هر شغل و مقامی که باشد، جرم محسوب می شود. انصافا از این لحن انقلابی مدیر کارخانه بستنی عروسکی خوشم آمد که در این بلبشوی گرانی ها، لااقل این آدم به فکر جیب طبقه کارگر و روزمزد بوده و نگذاشته شرمنده اولاد بشویم. باید در تاریخ بنویسند این کارخانه های بستنی چوبی بیست سال است قیمت کیم را همان ۵۰۰ تومان نگه داشته اند، درحالی که مدیران کارخانه خودکار سازی چهل سال است نتوانسته اند حتی قیمت یک خودکار معمولی را ثابت نگه دارند! حالا فکرش را بکنید در خواب - در حالی که رئیس کارخانه بستنی چوبی درباب قدرت و تعهد و تخصص خود در ایجاد ثبات در بازار کیم و رقابت با محصولات مشابه اروپایی و ۱۰۰% صعود در رتبه بندی کیفیت بستنی عروسکی کشور میان ابرقدرت های جهانی سخنرانی می کرد ... یکدفعه کات ... در ادامه خواب، خودم را دیدم که به دنبال پیدا کردن سوژه ای برای نوشتن حساب توئیتری ام هستم و هرچه فکر میکنم چگونه در فضای مجازی جریان سازی کنم، ایده خاصی به ذهنم نمی رسد. تا اینکه عاقبت تصمیم گرفتم در توئیترم بنویسم : فرزند شما چه نوع بستنی چوبی ای میل می کند و مسئولان مملکت را از ریز و درشت، کوچک و بزرگ، کوتاه و بلند، به چالش بکشم. در گیر و دار همین افکار بودم که یکدفعه از خواب پریدم. دلم بستنی عروسکی می خواست. به طرف یخچال رفتم ... با قاشق، یخ کف فریزر را تراشیدم و قورت کشیدم. کمی خنک شدم و همزمان با آب شدن یخ روی زبانم - فارغ از غم جهان، سرجایم آرام به خواب رفتم. خلاصه این هفته هم خوابهایم همچنان بی سر و ته بود و هرچه خواستم مغزم را بلک کنم، نشد. شاید خواب ها بهم عادت کرده اند و دلشان میخواهد همچنان به تجربه های مشترکمان ادامه دهیم! نکته اخلاقی ماجرا اینکه گاهی نیمه شب تابستان، یک قاشق یخ به اندازه یک کیم عروسکی ۵۰۰ تومنی لذت بخش و خواستنی است و این یعنی کنترل خواسته های قلبی انسان، متناسب اوضاع موجود در پیرامون انسان! و شعار احساسی آخر یادداشت : من شب ها یخ میخورم و آرام به خواب می روم، بستنی عروسکی پاک میهن! را می گذارم برای فردای تو ...

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code