سیو بیرانوند؛ یک تصویر غم انگیز و سرخوشانه
گیل خبر/ عماد واسع مثل تمام بد بیاری ها درون زندگی؛ مثل از دست دادن یک عزیز؛ مثل محقق نشدن؛ مثل افسوس های بی ثمر و بی ضرر که مثل خوره مدتی ناخن به یادمان ذهن ما می کشد؛ این تصویر همانقدر غم انگیز و سرخوشانه است؛ یک جورایی آدم را هوایی اگر ها می کند؛ اینکه مثل کودکی ها روی کاغذ بنویسیم اگر صد یا دویست میلیون داشتم چه ها یک به یک می کردم، وقتی این چند صبح از خواب بر می خیزیم و هنوز ترکش احساس از یک تیم ملی روحمان را با خودش از کالبدمان گرفته و به پرواز از همزاد پنداری با فوتبالیستهایمان پیوند زده.؛ به این باید فکر کنیم؛ چقدر خوشبخت، بداقبال هستیم؛ که توانستیم دو لغت متضاد یکدیگر را کنار هم ردیف کنیم تا نشان دهیم تا کجاها رویا داشت مثل بالونی ما را به عرش غرور می برد. وقتی توی آن شش دقیقه پایانی وقت اضافه مصمم تر شده بودیم به دومین گل از تیم مردمی از جامعه ناامیدی که گل خوردن فلسفه هر روزه این مملکت از مردمداریش هست؛ مثل ما جماعتی سر خورده که نای فکر به بعدها که چه می خواهد بشود و به پیش بیاید هم ما را به جنون خشم و عصبانیت سوق می داد؛ این ما از مردمی که امید را مدتهاست در پستوی ذهن هایمان به واژه مضحک حال بهم زن گره زدیم، وقتی باز هر روز صبح از خواب بیدار می شویم تا شاهد یک شخم دیگر به جانمان را لمس کنیم تا بدانیم؛ دل مشغولی های ما مثل همه آن سیو از دایو بیرانوند است از پنجاه پنجاه کردن زندگی؛ یک پرش بی بازگشت یا با توپ به فرود بیاییم به شعف به آسمان سفر کنیم؛ یا توپ را ته تور زندگی مان مثل تمام آن نشاندن های بدبختی درون طالعمان بگنجانیم.