مومن صالحی
۱۳۹۷/۰۴/۰۲ ۱۰:۰۴ چاپ
نقد اقتصادی قنادی راج رشت
گیل خبر/ مومن صالحی*   *پژوهشگر اجتماعی 50 سال پیش تر از این زمان ، دست کم  از سال 1347  را بیاد دارم که با اتمام امتحانات وتعطیلی مدارس ، بچه های حتی دبستانی محلات قدیمی رشت هریک به کسب و کاری مشغول میشدند . یکی شاگرد فریدون خیاط میشد و یکی میرفت پیش حسین آهنگر و یکی همشاگرد علی آقای لوله کش میشد.بعضی ها هم پیش فک و فامیل خود شاگرد بنایی و مکانیکی و میوه فروشی و بالاخره هر کاری که فکرش رو بکنید میکردند . اما عده زیادی از دانش اموزان  کودک و نوجوان ، در تعطیلات تابستانی برای خودشان ، کار میکردند و بساط فروش بلال و ولش و شیرینی وراحت الحلقوم اسلامبول و جوهرنعناع با اون شکل های بالشتی رنگ و وارنگ دوست داشتنی و طعم خنک کننده اش و شانسی خرمایی با روکش قرمزی که جنسش را نمیدانم چه ماده قدیمی شیرینی سازی خوردنی بود و یه چوب هم سرش ... را فراهم میکردند .این شانسی ها خودش داستانی دارد . بعد از بقعه اسید ابراهیم در محله بادی الله ، بالاتر از مدرسه فاریابی رشت و نرسیده به مسجد صفی سمت راست ، قنادی بود که این شانسی ها را تولید میکرد و تابستان ها دانش اموزان گریزان و تعطیل شده از درس و مدرسه محلات مختلف ، تا ده صبح هر یک با سینی کوچکی 50 تا صد عدد  شیرینی شانسی خرمایی از او میخریدند تا برای فروش با دوره گردی اقدام کنند . ته این شیرینی ها گاه و بیگاه توسط استاد قناد، دهشایی یا یک قرانی زیر اون پوشش قرمز شکننده پنهان شده بود و با خوردن هر شانسی ناگهان سکه ای را در دهان احساس میکردی و کلی شور و شعف بردن جایزه ، به ادم دست میداد . بچه های دوره گرد فروشنده این شانسی ها هم برای بازار گرمی ،این شعر را بلند بلند،  پشت سرهم  با زبان رشتی در کوچه و خیابان میخواندند . شانسیه پول بیرون آیه گوراگور – قرانی نقره بیرون آیه گوراگور (دراین شیرینی شانسی پول بیرون می آید خیلی زیاد زیاد – یک ریالی نقره بیرون می آید خیلی زیاد زیاد ) من هم خارج از این قاعده نبودم و چون در خانواده کاسب جزیی بدنیا آمده بودم نمیدانم از چه کسی یاد گرفته بودم وکی به من گفته بود، شاید در هشت یا نه سالگی هر روز صبح یک سینی فلزی استیل کوچیک رو برمیداشتم و می رفتم به محله یهودی تپه،اطراف ساغریسازان که هسته مرکزی شهر رشت نیز در تاریخ  این شهر، از همانجا شروع شده واز آنجا توسعه یافته،نزدیک همانجا که حالا در یکی از خانه های سمیعی طایفه ، خانه فرهنگ رشت را بنا نموده اند و همانجایی که پدر بزرگ ندیده من کبل گل آقا فرزند حاج عبدالوهاب رشتی ،در مسجد آن محل به دعا نویسی مشغول بود ولابد برای همان هم ما در سجیل فاگیران ، مومن صالحی شدیم ،به قنادی راج مراجعه میکردم . حسن آقای قناد، صاحب قنادی راج ، که کمی شل هم می زد، خیلی اهل حرف زدن نبود و حوصله بچه ها رو هم نداشت . لذا بدون پرسش و پاسخی سینی را از من میگرفت و انواع شیرینی های تازه فوکول و زبان و دیگر قرابیه های تازهو یا روزی دیگر، شیرینی خاصی را تحت عنوان نان خشک که شکل یک بیضی بزرگ بود و ترد ، با چاقو یا تیغ به قطعات کوچک و بزرگ تعریف شده و قیمت داری تقسیم میشد  ، را در آن با حساب و شمارش می چید و بیست و یک قران را که آماده کرده بودم به او می دادم و یک پارچه کوچک سفیدی هم روی ان میکشیدم  واز راه کوچه بلورچیان  به خانهما که میانه محله رودبارتان ومحله دانشسرای ان روزگاران بود برمیگشتم. ساعت ده صبح ، در یک کوچه فرعی ، دم درب خانه  پدری روی دو کتل (نیمکت های کوچک چوبی ) که روی یکی سینی شیرینی را گذاشته بودم و روی دیگری خودم می نشستم بساط فروش را پهن میکردم . معمولا تا ظهر نکشیده، بچه های محل و یا گاهی هم بزرگترها از سر مهر و یاری ، هر کدام با یک ریال خرید ، شیرینی ها را که کلا به سی قران میفروختم ازمن میخریدند و من هم شادمان از این کسب و کار پرسود با نه قران منفعت، کارروزانه ام را به پایان میرساندم . همه چیز روشن بود و هر کاری سر جای خودش . سیستم کسب و کار من جواب میداد و میدانستم دارم چه میکنم .در همین مقیاس هم از کسب و کارهای کوچک تا بزرگ تقریبا میدانستند چه میکنند و امور به سامانی داشتند .با همه فسادهای مالی و بوروکراسی ادارات و سوءاستفاده های قدرتمندان و زور گویی سرمایه داران و پارتی بازی های همیشگی و قس علیهذای آن دوران ، همه در گیر کار بودند و درآمد تقریبا مکفی با نیازهای ان روز داشتند. هنوز هم هستند معلمان بازنشسته ان روزها که به شما بگویند که چگونه با حقوق معلمی میتوانستند بخشی از اروپا و امریکا را به گردش و تفریح بپردازند. اگر کمی عرضه هم از خودت نشان میدادی ، هنوز دیپلم نگرفته، دراوقات تعطیل ، ده جا بود که میتوانستی کار کنی . تا جاییکه وقتی در سال 1356 تعطیلات تابستانی سوم دبیرستان را میگذراندم با همه جثه کوچکی که داشتم ، در کارخانه نوشابه سازی کانادادرای که اکنون روبروی پارکت ملت رشت به ویرانه ای تبدیل شده ،ساعتی سه تومان و با 16 ساعت کار روزی 48 تومان حقوق دریافت میکردم که این  یعنی حسابی ثروتمند میشدم . بالاخره رونقی در کار بود و اصلا من با همه دنیای کودکی و نوجوانی که کم و بیش سری در کتاب و مطالعه هم داشتم ،هرگزاز ارز و سکه و تغییرات قیمت آنها  چیزی نمی شنیدم و ابدا از این حرفها در کار نبود . اما امروزه روز،هر چه جفت میزنیم تک می آید . ایا ادمهای ان روزها آدمهای بهتری بودند ؟ آیا امکانات بیشتری در کشور بود ؟ سیستم های اداری و مدیریتی کارا تربودند ؟ جمعیت کم ترو کم سواد تر و بیشتر قابل مدیریت بودند ؟برنامه ها و دستورات خارجی ها اجرا میشد ؟ نظم و انضباط و عقلانیت بیشتری در کار بود ؟ دین و اخلاق و تعهدات مردم بیشتر بود ؟فساد اداری و اختلاس و پارتی بازی کمتر بود ؟ مدارا و سازش مردم با هم بیشتر بود؟  و بسیاری از سئوالات از این قبیل که پاسخ خود را می طلبد . اما امروز که با سواد شدیم و موی سپید کردیم و سرد و گرم روزگار را چشیدیم و خواندیم و نوشتیم و تجربه بسیار نمودیم ، با شرکت در بسیاری از جلسات و همایش های کشوری و استانی و محلی و داخلی و خارجی و کوچک و بزرگ در ادارات دولتی و غیر دولتی و شرکت های مختلف ،همواره در این فکر فرومیروم ،که چرا امور به سامان نمی شود ، چرا نمیتوانیم چرخ کند اقتصاد  و رفاه اجتماعی را حتی در مقیاس محلی ذره ای بگردانیم و بچرخانیم .چرا بیکاری بیداد میکند ؟ چرا امیدها با وعده های توخالی مسئولان و غیر مسئولان به یاس و سرخوردگی تبدیل میشود ؟ از مردم و مسئولان، همه میخواهند که بیکاری نباشد . باور دارم که همه میخواهند این مشکلات حل بشود . نمایندگان مجلس ، قوانین بسیار زیادی در حمایت از اشتغال و تولید را تصویب نموده و میکنند. منابع مالی زیادی به انحاء مختلف ،طی 40 سال گذشته برای ایجاد اشتغال و رونق اقتصادی با نگاه و رویکردهای مختلف توسط جناح های رادیکال چپ گرای اول انقلاب تا بازاریان راست گرای اصول گرای هیئت موتلفه با سوابق طولانی بازار تا روش های پوپولیستی دولت های هشتم ونهم تا روش های عاقلانه و صبورانه دولت های دهم و یازدهم بکار گرفته شده ولی انگار هیچ یک از این روش ها افاقه نمیکند . بررسی مبانی اصول و شرایط رشد و توسعه درجای خود ارزش بررسی داشته و دارد و از ان مباحث اکادمیک  و اساسی و تاثیر سیستم های کلان  تصمیمات سیاسی و اقتصادی بر زیر سیستم ها نمی توان گذشت ، اما چراعموما حتی بخش های کوچکی در شرکت های خصوصی یا تعاونی با همین شرایط اقتصادی که برای عده ای فرصت های طلایی را برای کسب ثروت های کلان از راه های مشروع ،ساخته است ،قادر به اداره و حفظ کسب و کار خود نیستند . خواست عمومی برای بهبود شرایط از صدر تا ذیل وجود دارد ، منابع موجود است ، قوانین تصویب شده است ، نعمات الهی در تمام بخش های کشور بویژه درگیلان  از آسمان و زمین ، پربرکت،  فوران میکند ،اما قادربه انجام کاری که بشود آن را کار نام گذاشت و خروجی قابل گفتنی داشته باشد نیستیم . سخنرانی های پر طمطراق بومگردی و توسعه گردشگری شهری و رشد کشت و زرع وصنعت و تولید، بیشتر در جلسات رسمی  و مصاحبه های یک طرفه مسئولان معنی دارد، ولی عملا کشاورزان و کارگران و صنعتگران توان اداره کسب و کار خود را هر روز بیشتر ازروز گذشته از دست میدهند . آیا همه مشکلات موجود به تحریم ها وامور سیاسی و روابط خارجی و قیمت سکه و دلار ارتباط دارد ؟ روزمرگی و خستگی مسئولان و دید و بازدیدهای طاقت فرسای نمایندگان مجلس با گروههای مختلف مردمی و شرکت در مراسم عزا و عروسی ، با هدف خدمت یا اخذ رای مجدد ،  جلسات تا دیر وقت مدیران کل و کارشناسان و انعکاس پی در پی اخبار تلاشهای شبانه روزی انان در انواع فضاهای مجازی و رسانه های مکتوب ، همه و همه ، چه خروجی عملی در بهبود معیشت مردم  را دارد ؟ این کلاف سردرگم را چه کسانی باید باز کنند ؟ کارنامه مسئولان دولتی و یا نمایندگان ادوار مجالس ویا شورای شهر رشت قابل دفاع است ؟ کارنامه دانشگاهیان و صاحب نظران اجتماعی و قلم بدستان و مطبوعات و سایت ها  در نقد و بررسی مشکلات پرو پیمان است ؟ سازمان های مردم نهاد توان اداره و جلوگیری از فرو پاشی خود را دارند تا چه رسد نسخه ای برای رفع این مشکلات داشته باشند ؟ کارنامه احزاب و گروههای سیاسی سفید است ؟ اگرابوالحسن ابتهاج ورضا نیازمند و محمود خیامی و علی خسرو شاهی و محمد رحیم ایروانی و محمود خلیلی و خلیل ارجمند و محسن آزمایش و... که بانک ملی و مس سرچشمه و ایران خودرو امروز و شرکت مینو و کفش ملی و شرکت گاز بوتان و کارخانه ارج وکارخانه ازمایش و ... را بنیان نمی گذاشتند ، اشتغال و رونق ان روزها ایجاد میشد ؟ و امروز جایگزین ان بزرگان کجا رفته اند وچه شده اند؟ ایکاش میشد به راحتی ، با اقتصاد قنادی راج ، سرکلافه خود را گم نمیکردیم .  
گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.