مطالبه ای درست و انتقادی غلط؛
۱۳۹۷/۰۳/۰۵ ۲۱:۰۰ چاپ
گیل خبر/ سامان بدر: فیلم فِراری» علی رضا داودنژاد که برخلاف انتظار در گیشه با شکست مواجه شده حال مورد اعتراض بعضی از مردم گیلان نیز واقع شده است که به نوبه خود شکست دیگری نیز برای این فیلم است. اعتراضی که بیشتر از همه ناکامی کامبوزیا پرتوی فیلمنامونه نویس گیلانی را نشان می دهد که شاید در نگاه خودش این فیلم را ادای دینی به مردم دیار خودش ارزیابی می کرد اما حال با انتقاد هم استانی های خودش مواجه شده است. با این حال  واقعیت فیلم فراری بیشتر از آن که توهین به مردم دیاری باشد نقدی به جامعه امروزی ایران و ترویج  پول پرستی و استفاده ابزاری از زنان است که در این مسیر دختری ساده دل شهرستانی با «بازی بد» ترلان پروانه در آن نام گیلان را نیز وارد فیلم کرده است. نود درصد فیلم در تهران فیلمبرداری شده است و گوئی در این شهر جزء پیکان محسن تنابنده دیگر محل امنی پیدا نمی شود. همین که گلنار از پیکان خارج می شود انواع دردسرها برای او ایجاد می شود  و نهایت نیز قربانی بزرگ مردمان این شهر می گردد. با این اوصاف هیچ کدام از مردمان تهران اعتراضی به فیلم فراری نداشتند. ولی بعضی گیلانیان به خاطر نقش ترلان پروانه و دیالوگ های شمالی و لهجه خراب و خانواده اش  معترض به آن شده اند. مشخص نیست اگر مسیر  فیلم برعکس بود  و همه بدمن های فیلم گیلانی بودند معلوم نبود چه بلایی قرار بود سر فیلم آورده شود.   فراری از نگاه منتقدان فیلم چندان خوبی نبوده است و از نظر آن ها فرسنگ ها با فیلمهای «نیاز» و «مرهم» کارگردان فاصله دارد.در گیشه نیز شکست خورد و  در ارتباط با مخاطب نیز وضعیت چندان مناسبی ندارد و حال توهین به قومیت نیز به آن اضافه شده است. این آخری ادعای واقعا ناراحت کننده ای برای یک کارگردان می تواند باشد ، با این حال باید توجه داشت که مردم گیلان نسبت به عدم واقع بینی فیلمسازان نسبت به آن ها بارها انتقاد داشتند و این تا حدودی درست است. واقعیت است به جزء یکی دو فیلم همچون «باشو غریبه کوچک» و «در دنیای تو ساعت چند است» تصویری خوبی از گیلانیان نشان داده نمی شود. نایی جان در باشو توانست یک زن روستایی گیلانی را بازی کند که با همه عصبیت و رفتارهای یک زن گیلانی مهربانی و انسانیت را به تصویر می کشد. در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» صفی یزدانیان نیز گیلانی ها شخصیت ها فرهیخته  و با سوادی تصویر شدند که حتی می توان گفت در تصویر شهر رشت اغراق نیز شده است. ولی در بسیاری از فیلمهای دیگر اکثر گیلانیان  در فیلم ها ساده لوح ، نادان با لهجه های خنده دار و در نقش های سطحی چون کلفت و نوکر به تصویر کشیده می شوند و  خیلی جالب است که اکثر کسانی که این لهجه ها را بازی می کنند خود نیز گیلانی هستند. این شخصیت پردازی به خود کارگردانان صداوسیمای گیلان نیز سرایت کرده است و هر از چندگاهی سریالهای مبتذلی را مشاهده می کنیم که یک عده دیوانه، ساده لوح، دودوزه باز و خنگ دورهم با گلیکی بازی می کنند. وقتی خودمان نتوانستیم شخصیتی خوبی از خودمان نشان دهیم مشخص است که انتظار بیشتری نمی توان از کارگردانان کشوری داشته باشیم. مشخص است که روند شخصیت پردازی گیلانی ها در فیلمها باید تغییر کند. این که عده ای تنها با تغیر لهجه گیلانی شوند و هیچ نسبتی از فرهنگ گیلان را تبلیغ نکنند به خودی خود مورد اشکال است. اما باید توجه داشت که ادعای توهین قومیتی در فراری سخن واقع بینانه ای  نمی تواند باشد. گلنار فیلم فراری در واقعیت گیلان  می تواند نمود عینی داشته باشد، البته با این واقعیت که برخلاف ترلان پروانه لهجه چندانی نیز ندارد. آن چنان نیز ساده نیست و ممکن است خانواده خوبی نیز داشته باشد. هدف داودنژاد انتقادی به یک جامعه بوده که در آن ساختارهای فریبنده سرمایه داری روی تک تک افراد جامعه تاثیر بدی گذاشته  و دختر گیلانی و جانباز و طلافروش و بچه پولدار تهرانی ندارد. این که خوب چنین هدفی را  درآورده یا نه یک بحث است که به نظر نگارنده ناکام مانده است ولی  این که توهین به قومیتی شده است ادعایی غلطی است که باتوجه به شخصیت قابل احترام  کارگردان و فیلنامه نویس بهتر است این اعتراض سطحی همین حالا به پایان برسد و جای خود را به مطالبه گری برای شخصیت پردازی واقعیتر گیلانیان در سینمای ایران کند. امری که باید از خود گیلان و کارگردانان گیلانیش شروع شود و از مردمی که برای  بسیاری از  همین شخصیتها نخندند.