اصلاح طلبان و دولت اعتدالی/ تکلیف سیاسی یا مسوولیت ملی
گیل خبر/ بابک مهدیزاده* هرآنچه که مردم را از وقوعش می ترساندیم تا به پای صندوق های رای بیایند و به روحانی رای دهند در کمتر از یک سال اتفاق افتاد. تَکرار می کنم هایمان برای جلوگیری از تِکرار فاجعه ی احمدی نژاد رنگ شکست به خود گرفته است. هرآنچه که در دوران احمدی نژاد بود به شکلی تراژیک در دوران روحانی درحال تکرار است. ارز به شکلی لجام گسیخته گران شد، تورم اسفند ۹۶ نسبت به اسفند ۹۵ از ۶/۸ به ۷/۶ رسید و بنابه گزارش صندوق جهانی پول پیش بینی می شود در سال ۹۷ دو رقمی شود. قیمت ها بالاخره نه تنها با شیب ملایم کم نشد که در این ماه های آخر با شیب تند افزایش یافت. در سیاست هم گشایش خاصی حاصل نشد. تنها دستاورد دولت روحانی که در حوزه بین الملل و برجام بود نیز با آمدن ترامپ به خطر افتاد و یا تحریمی برداشته نشد یا اگر برداشته شد شرکت های بین المللی از ترس آمریکا وارد مبادلات و همکاری های بزرگ با ایران نشدند و اقتصاد آزادی که پایه و اساس تئوری اقتصادی دولت روحانی بود با مانع بزرگی روبرو شد. تاریخ به صورت غم انگیزی در کمترین زمان ممکنش برای ایرانی ها تکرار شد. اگر قطار شیراز در دوران احمدی نژاد صرفا به خاطر سفر استانی اش روبان زده شد اما تا مدت ها صدای سوت قطاری شنیده نشد در دوران روحانی هم به شکل دیگری به نمایش درآمد. نوبخت، معاون رئیس جمهور به گیلان آمد و بعد از ۱۵ سال وعده دولت های مختلف قطاری را به حرکت درآورد که ریلی برایش تعبیه نشده بود. رسانه های حامی دولت در بوق و کرنا کردند که قطار آستارا_آستارا افتتاح شد اما کسی از خبرنگاران، انگار در آن روز حضور نداشت که بپرسد چطور اتمام یک فاز از ۷ فاز افتتاح محسوب می شود؟ طرف آذربایجانی سال هاست که هشت و نیم کیلومتر وعده داده شده اش را انجام داده و ما بعد از ۱۵ سال با ریل گذاری تنها یک و نیم کیلومتر نامش را گذاشتیم افتتاح، انگار نه انگار که این قطار قرار است تهران را به روسیه وصل کند و قسمت عمده اش از قزوین به رشت معلوم نیست کی به اتمام می رسد. دولتی که نتوانسته آزاد راه رشت_ قزوین را تکمیل کند چگونه می خواهد راه آهن را به انتهای کار خود برساند و چرا برایش مراسم افتتاحیه می گذارد و چند واگن را حرکت می دهد و خبرنگارها و عکاس ها خوشحال و شادی کنان _آنچنان که در فیلم ها موجود است_ دنبال قطاری که فقط چند کیلومتر می تواند حرکت کند و هدف اصلی که مسیر نوستراک باشد را تامین نمی کند، می دوند؟ یا در اخبار خبرگزاری های حامی دولت تیتر می زنند که دانشگاه های ایران در دنیا صاحب رتبه های برتر شدند اما وقتی دقیق می شویم در اصل خبر می بینیم که منظور به لحاظ تعدد در تاسیس دانشگاه بوده یا مثلا در تیتر آمده دانشگاه معماری تهران حائز رتبه ۲۰۰ شده اما با خواندن اصل خبر درمی یابیم که در بین دانشگاه های زیر ۵۰ سال این رتبه را کسب کرده و رتبه اش در بین کل دانشگاه های دنیا که قدمت خیلی هایشان بالای ۵۰ سال است خیلی بیشتر از عدد ۲۰۰ است. این خبر مرا یاد ادعای احمدی نژاد و رسانه های حامی اش مبنی بر رتبه اول ایران در علم نانو می اندازد. از این روست که اعتقاد دارم روحانی و رسانه های حامی اش ، کم و بیش همان راهی را می روند که دولت قبلی و اعوان و انصارش رفت. از رای به روحانی و تشویق و قانع کردن خیل عظیم دوستان و آشنایان و غریبه ها برای رای به روحانی پشیمان نیستم. چون معتقدم وظیفه ملی من بود برای جلوگیری از خطری که انتظارش را می کشیدم ولو اگر آن خطر بازهم به گونه دیگری درحال تکرار باشد. منتهی فرقش این است که من به عنوان یه شهروندِ عاشق وطن تمام سعی ام را برای گذار آرام مملکت به دوره ای خوب و روشن انجام دادم. اما قرار نیست اگر دولت اعتدالی همان راه دولت قبل را می رود باری بر دوش من و امثال من نباشد. با این وجود همه مسئولیم و باید بدانیم چه موضعی در قبال این وضعیت بگیریم؟ بخشی از اصلاح طلبان در به وجود آمدن این وضعیت بی تقصیر نیستند ، همانطور که در برابر آینده این مملکت هم باید مسوول باشند. اینک اصلاح طلبان به دو گروه تقسیم شده اند؛ اول موافقان روحانی و دوم منتقدین روحانی. گروه اول همان هایی هستند که یا دفاع از عملکرد روحانی برایشان آبی گرم می کند یا اینکه بیش از اندازه خوشبین و متوهم هستند. گروه دوم اما کسانی هستند که آینده ای خطرناک را پیش بینی کرده اند و دلسوزانه دنبال راهی برای بهبود اوضاع هستند. سال ۹۲ که همه خسته اما امیدوار به روحانی رای دادند اصلاح طلبان را خیال بازگشت به قدرت نبود. تمام آمال و آرزوهایشان باز شدن فضایی اندک برای فعالیت سیاسی و نوسازی نیرو ها و پایگاه اجتماعی شان بود اما دو سه پیروزی پی در پی انتخاباتی آنقدر آن ها را مغرور کرد که بار دیگر اشتباه تاریخی خود را مرتکب شدند و به جای حزب سازی ، به دنبال نشستن بر روی صندلی های قدرت رفتند. درست همانند روزهای بعد از دوم خرداد ۷۶ که هرچه نیرو داشتند به ساخت قدرت فرستادند و از جامعه مدنی غافل شدند. حتی بزرگ ترین تیوریسین شان ، سعید حجاریان، وارد شورای شهر شد تا اصلاح طلبان نشان دهند اصلی ترین و تنهاترین راه برای اصلاحات را ورود به ساحت قدرت می دانند. اعتقادی که هنوز که هنوز است به آن باور دارند و سیاستورزی شان محدود به برگزاری چند سال به چند سالِ انتخابات شده و حداقل در این ۵ سال نه خبری از بازسازی ساختار احزابشان بود و نه فعالیت های سیاسی و عضوگیری. اصلاح طلبان اینک در شرایط حساس فعلی مملکت با دو مشکل بزرگ روبرو هستند؛ اول موضعشان در قبال دولتی که از جنسشان نبود و دوم موضعشان در برابر جامعه ای که معترض است. اصلاح طلبان به جهت ورود نصف و نیمه شان به قدرت (دولت و مجلس و شوراها) باید پاسخگوی عملکرد ضعیف دولت و فراکسیون امید مجلس باشند و نمی توانند ژست منتقد و اپوزیسیون را بگیرند. همچنین این گروه سیاسی بعد از اتمام دوران ریاست جمهوری خاتمی و مخصوصا رویدادهای سال ۸۸ به تدریج تمام روابط تشکیلاتی اش با بدنه اجتماعی را از دست داد و اگر نبود محدودیتِ انتخاب رای دهندگان در سال ۹۲ ، شاید هیچ گاه شاهین اقبال بر دوش آن ها دوباره نمی نشست. این گسست با بدنه اجتماعی اینک تا جایی پیش رفته که در اعتراضات دی ماه، در قلب اجتماعیِ همیشگیِ اصلاح طلبان ، یعنی دانشگاه تهران علیه آن ها شعارهای تندی سر داده شد تا یادآور شروع قهر پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان با آن ها در سال ۸۳ باشد. آنجا که سید محمد خاتمی در ۱۶ آذر ۸۳ در دانشگاه تهران که قوی ترین پایگاه اجتماعی اش بود توسط دانشجویان مورد شدیدترین انتقادات قرار گرفت. قهری که نشانه هایش پیش از آن در اواخر عمر مجلس ششم و عدم حمایت مردم از ماجرای استعفای اعتراضی و دسته جمعی نمایندگان فراکسیون اصلاحات دیده شد اما مورد توجه اصلاح طلبان قرار نگرفت .تاریخ بارها تکرار می شود. اما این انسان ها هستند که از آن عبرت نمی گیرند. بسیاری از اصلاح طلبان همچنان همان اشتباهات گذشته را تکرار می کنند و با غره شدن به پیروزی در دو سه انتخابات در این خیال خام اند که مردم همواره به آنان ،تحت هر شرایطی ، رای خواهند داد. اصلاح طلبان تا زمانیکه متوجه نشوند مردم با آن ها عهد اخوت نبسته اند و مجددا از آن ها عبور خواهند کرد عرصه سیاست ما بر همان پاشنه معیوبش خواهد چرخید و اصلاح طلبان این بار فرصت زاده شدنِ ققنوس وار را پیدا نخواهند کرد. اصلاح طلبان به عنوان تنها گزینه ی موجود برای تغییر در شرایط سیاسی واقعی ِ امروز مسوولیت بزرگ و تاریخی ای در قبال مردم و کشور دارند. مسوولیتی که شاید اکثریتشان یا دست کم بخش بزرگی از اعضای احزابشان به آن واقف نیستند. شاید امروز و در این بزنگاه حساس تاریخی مسوولیت اصلاح طلبان بیش از دولتی باشد که تمام چشم امید ملت به آن است برای رهایی از این روزهای سخت. با این وجود اینک اما زمان ناامیدی نیست. ناامیدی یعنی هرآنچه که رشته بودیم پنبه شد. اما سیاستورزی و دولتمردی را سازی دگر باید و شیوه ای دگر شاید ، تا رسم تازه ای یابد که این راهِ بازگشت امید به مردم و به بار نشستن میوه اصلاحات و توسعه است؛ رجعت به جامعه مدنی. گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.