گیل خبر/ عماد واسع  اینجا درون لیگ دو، درست همانجای نفرین شده، درست مثل تیمی که ما درون شهر به آن قلمه زده و خورده ایم، جایی با کلی تفاوت از فوتبال در این سطح؛ یادمان نباید برود، شعار « تک تیمی» بودن مثل داماش، ما را فارغ از هر ناامیدی دور بگیرد، اینکه سرنوشت، از آن مردنماهای زرد پوش داخل سبزی چمن نوشته خواهد شد، یا آنهایی که هر روز در این فوتبال ظالم بر مظلوم؛ فربه تر به پیش می روند. حداقل یادمان هر باره باید باشد، ما دوران گذاری را طی کردیم، که اسف بار و دردناک تر از یک سقوط، بقایت اندوختن فقط، سه امتیاز ناقابل نبود. هر چه که بود، پیشکش تاریخ که یادمان خواهد انداخت، فوتبال بیرحم تر از آنست که فکرش این را در ذهنمان می گنجاند، می تواند با یک گل به عرش کبریا برسیم. حالا برای هر آنچه داریم؛ باید امید ببندیم، به ساق پاها، به قوت قلبی، که در ندای پشت بودن از یک تیم، شماره 12 را نشاندیم، روی بیرق داماش، تا وقتی افراشته می شود روی سکو؛ یادمان بیندازد، ما ثبت شده در کنار تیمی هستیم، نه اهل معامله بودیم، نه وزن کردن، ما عاشق تیم بودیم، وقتی می توانیم؛ یک نفس، درون نود دقیقه؛ صدایش کنیم؛ داماااااش. اصلا شاید کار ما به بوشهر در زمین شاهین، گره بخورد، آنجا که وقتی تیم می رود درون زمین، ما همانجاها روی سکوهای سیمانی، برایش فریاد سر می دهیم، زندگی گره خورده با فوتبال، نه یاس می شناسد و نه اندوه، دردها و غم ها را باید با بردباری صبر طاق زد، لیگ دو؛ جای پایمردیست، جایی مثل همان نفرین ها، که هیچ معلوم نیست؛ که کجای زندگی خبطی کردیم؛ که اینچنین، عرصه به ما سخت می شود. زندگی بسان، همه آن چیزهای خوب وبد، مثل دلدادگی و مجنون بودن می گذرد، باید به دستهایمان نگاه کنیم، وقتی آنها را توی یکدیگر گره می زنیم، تازه بیشتر از هر موقع ای یادمان خواهد آمد: « امید بود، که داماش را زنده نگاه داشت.»