x4651.jpg.pagespeed.ic_.uvLA65H4F5
گیل خبر/ شاهین آبزن چند روز قبل داشتم در اینترنت زندگی رئیس جمهور شهید، محمد علی رجایی را مرور می کردم به جمله ای از این شهید والامقام برخوردم که مو بر تنم سیخ شد. شهید رجایی می فرمایند: خدایا یاریمان کن پست مان پستمان نکند، جمله ای سنگین و در عین حال قابل تامل و تعقل. این جمله مرا واداشت تا دست به قلم شده و اندر احوالات تنی چند از مدیران پرتلاش و نمونه شهرستان که هرساله در روز شهادت شهید رجایی و باهنر به عنوان کارمند نمونه از آنها تجلیل می شود چند کلامی به رشته تحریر درآورم. قبل از پرداختن به این مورد اول به بیان خاطره ای از همسر رئیس جمهور شهید، رجایی می پردازم. همسر شهید رجایی در خاطره ای از دوران ریاست جمهوری ایشان نوشته: شهید رجایی از منزل دولتی استفاده نمی کردند بلکه ما منزلی را که با پول معلمی سالها با پس انداز و معلمی خریده بودیم زندگی می کردیم آن سالها که شهید رجایی رئیس جمهور بودند یک دستگاه پیکان به عنوان خودروی دولتی با راننده و حتی بدون محافظ در اختیارشان بود که شب ها تا دیروقت در ریاست جمهوری بودند و نیمه های شب به منزل می آمدند و یا حتی بیشتر شب ها در ریاست جمهوری می ماندند، یک شب که تهران باران شدیدی در حال باریدن بود من پیاده در حال رفتن به منزل بودم و آن سالها هم منافقین به شدت به دنبال ترور شهید رجایی و خانوده اش بودند و شهید رجایی بدون توجه به این موضوع به کار خود ادامه می دادند، آن شب بارانی من زیر باران در حال رفتن به منزل بودم که به ناگاه خودروی ریاست جمهوری زیر پای من نگه داشت و پس از آنکه من نزدیک خودرو شدم خودروی شهید رجایی به راه خود ادامه داد و من پیاده به منزل رفتم. شب وقتی موضوع را از شهید رجایی پرسیدم ایشان با خوشرویی به من گفتند: این خودرو دولتی است و متعلق به بیت المال و نه خودروی خانواده رجایی . این رفتار شهید رجایی نشان می دهد که مدیران دهه شصت چقدر به بیت المال و حقوق مردم اهمیت قائل بودند. برگردیم به زمان حال و شهرستان رودبار خودمان، دوستی میگفت: محل کارم از مرکز شهرستان فاصله زیادی دارد و من هر روز ناچارم در سرما و گرما درحالی که هوا گرگ و میش است از منزل خارج تا به موقع به محل کارم برسم و چون ناچارم چند کورس ماشین بنشینم تا به محل کارم برسم معمولا مورد مواخذه قرار میگیرم، این دوست عزیز که سالهاست در اداره مزبور کار می کند، ادامه داد: در عوض صبح ها رییس اداره با خودروی دولتی از کنارم رد می شود و مرا سوار نمی کند و وقتی از این رییس خدوم علت سوار نکردنم را پرسیدم ایشان با تندی جواب دادن: مگر نمیبینی پلاک خودرو دولتی است. این در حالی است که این مدیر عزیز که البته در ریاست خود هم صدای همه را در آورده و کارنامه خوبی از خود بجا نگذاشته اکثر امورات مربوط به زندگی شخصی خود را با همین خودروی به قول خودش پلاک دولتی انجام می دهد. البته تعداد این مدیران در شهرستان انگشت شمار هستند اما نمی توان منکر این موضوع شد که اصلا وجود ندارد. کاش استفاده از خودروی دولتی به همین جا ختم شود. آقای رییسی که دلت برای خودروی پلاک دولتی میسوزد، تا حالا زن و فرزند خود را سوار نکردی؟ آیا همسر و فرزندانت از این خودرو استفاده غیر اداری نکردند؟ آیا فرزندت را با این خودرو به باشگاه نرساندی؟ اینها استفاده غیر اداری نیست؟ آیا رنگ کبود صورت همکارت در سرمای سوزان زمستان و کنار خیابان وجدانت را نلرزاند؟ آیا از خجالت بخاری خودروی دولتی ات را خاموش کردی؟ آیا حاضری همسر و فرزندانت کنار خیابان از سرما کبود شوند؟ من آمادگی این را دارم تا هر مسئولی که دوست دارد  ادله و مستنداتم را ارائه نمایم. راستی آقای رئیس چند ماه قبل خودروی دولتی شما سرو رویی داشت ، چه بلایی سر بیت المال آوردی که شبیه ابوطیاره شده؟. آقای رئیس در پایان با قاطعیت می گویم: تو یک تار موی شهید رجایی هم نمی شوی. گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.