علی دادخواه
۱۳۹۶/۱۱/۲۸ ۱۰:۴۵ چاپ
نقد نگاه اروتیک به سیاست و انسان
گیل خبر/ علی دادخواه من همان قدر از شرح حال خودم رَم می کنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی می خورد؟ اگر برای استخراج زایچه ام است، این مطلب فقط باید طرف توجّه خودم باشد. گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجّمین مشورت کرده ام اما پیش بینی آن ها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگانست، باید اول مراجعه به آراءِ عمومی آن ها کرد چون اگر خودم پیش دستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قایل شده باشم بعلاوه خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی می کند از دریچهٔ چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آن ها مناسب تر خواهد بود مثلاً اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر می داند و پینه دوز سر گذر هم بهتر می داند که کفش من از کدام طرف ساییده می شود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان می اندازد که یابوی پیری را در معرض فروش می گذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل می کنند. از این گذشته شرح حال من هیچ نکتهٔ برجسته ای در بر ندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته ام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده ام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبه رو شده ام. در اداراتی که کار کرده ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده ام و رؤسایم از من دل خونی داشته اند به طوری که هر وقت استعفا داده ام با شادی هذیان آوری پذیرفته شده است. روی هم رفته موجود وازدهٔ بی مصرف قضاوت محیط دربارهٔ من می باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد. این شرح حال مختصر یا احوالیه را صادق هدایت از خودنوشته است.سبک هگلی او قابل ستایش است در بیوگرافی نویسی.بله صادق خان روزی بدنیا آمد ، زندگی کرد و مرد و٢٨ بهمن ماه امسال صادق هدایت یکصد و پانزده ساله شد.بله ! او بیش از یک قرن است که در میان تاثیر می گذارد و زندگی می کند ، در حالیکه آثارش با جهان بینی سنتی ما و حتی تاثرات مدرن ما مناسبتی ندارد. دوستان نزدیک من می دانند من به صادق خان هدایت علاقه ای بسیار دارم.سبک نوشتاری من ، بخصوص زمانی که عتاب آمیز است متاثر از او در نثر و در شعر متاثر از احمد شاملوست. این دو تا را کنار هم بیاوری روی کاغذ می شود ادبیات انتقادی ، احساسی از نوع مردانه و البته اگزیستانسیالی .وقتی اینطور می نویسی و می گویی ناگزیر هستی از دایره واژگان وسیعی استفاده کنی و حتی واژگان جدیدی خلق کنی .از مفهوم سازی و گفتمان سازی می گذرم که در آثار ایندو مرد افکن است.در هر صورت و شرایطی نمی توانی بدون درد باشی و بخواهی به روش صادق خان یا احمدآقا چیزی بنویسی.شهریور ماه سال جاری بود که در گیل خبر یادداشتی منتشر کردم با عنوان « پرسوناژ عشق ایرانی یا صورتکها» عمری دست داد و در این مناسبت من سیاه مشق دیگری تقدیمتان کنم به بهانه زادروز صادق هدایت. در آن یادداشت من از فضای توهمی و ذهنی ما در عشق ورزی ها گفتم.اینکه عاشقانه های ایرانی مردانه است و در مواجه با « دیگری» که زنان باشند بشدت سوبژکتیوی، متوهمانه و جنسی است.ولی این مختص به روایت عاشقانه ما نمی شود با هر کجا که با «دیگری» مواجهه داریم اینچنین برخورد می کنیم. در فرانسه، زمانی که غیر از روابط جنسی از هیچ چیز دیگری حرف نمی زدند، ژان لکان؛ روانشناس و فیلسوف فرانسوی ( آوریل ۱۹۰۱ - سپتامبر ۱۹۸۱) گزاره ای را بیان کرد که برای جامعه شوکه کننده او اعلام کرد :  رابطهء جنسی امکانپذیر نیست حقیقت این عبارت را در تقلاهای سیزیف مانند و نرخ بالای طلاق بدلیل ناکامی جنسی را می توان در جامعه خودمان هم مشاهده کرد. البته چنانکه آلن بدیو فیلسوف چپ گرای معاصر و منتقد جریان پسا مدرن در تفسیر حکم لکان، اشاره می کند، «عمل جنسی» صورت می پذیرد منتها چیزی به نام "رابطهء جنسی" امکانپذیر نیست. از این رهگذر در سکس نمی توان از رابطه سخن گفت،بلکه ما با یک نارابطه ی نارسیستیک مواجه هستیم. بارها و بارها تکرار می شود اما چیزی که برجای می ماند، تنهایی و احساس خلاء است. اشتباه نکنید من در اینجا نمی خواهم آرای فرویدی ژان لاکان را برایتان تفسیر و تحلیل کنم نه ! من می خواهم از طریق فلسفه تحلیل زبان دست شما را بگیرم و از این عالم سوبژکتیوی وذهنی که برای خودمان ساخته ایم خارج کنم و وبا هم وارد دنیایی شویم که واقعی است ودر آن ما هسته جهان آفرینش و کننده همه کاری نیستیم.من می خواهم با شما از خرد ارتباطی بگویم و نه خرد ذهنی یا سوبژکتیوی.ولی برای توضیح آنچه که می خواهم بیان مجبور هستم که ابتدا توضیح دهم ما بعنوان یک انسان ایرانی چگونه فکر می کنیم و نمود ما در عالم سیاست چگونه است ؟ می پرسید چرا نمود سیاسی را اهم گرفته و از دیگر جنبه های اجتماعی زندگی انسانی چشم می پوشم؟ پاسخ واضح است ، سیاست بشدت تحت تاثیر آگاهی فردی و تعلیم و تربیت او در خانواده ، مدرسه و جامعه است.در حقیقت سیاست عین فردیت ماست.و بقول معروف سیاست ما عین دیانت ماست.اگر بخواهم دیانت را همان تفسیر تئولوژیک و الهیاتی بدانم که علی القاعده رایج است و خودش دلیلی است برای دور افتادن ما از واقعیت های جهان حاضر.( من در این سیاه مشق بین دین بعنوان یک امر حقیقی و متعالی با تئولوژی تفاوت قائلم و اولی را متبع و تابع هستم و دومی را قابل نقد می دانم) مشکل کجاست؟ ما دارای زبانی هستیم( منظورم از زبان ، زبان ارتباطی است ونه فقط زبان فارسی) که قابلیت نقد درونی و دگرگونی تکاملی را برای دیدن امیدوارانه افقی که  « هنوز نیامده»( not yet به تعبیر هنری ژیرو متولد ۱۹۴۳ نظریه پرداز آمریکایی تعلیم و تربیت ) است برای ما فراهم نمی کند. زبان ارتباطی ما با یکدیگر شامل ویژگی های زیر است : ۱- امکان اندیشیدن به افکار مخاطره آمیز را فراهم نمی کند.ما در شکل های منجمد شده ای از انواع ایده ها ، سنت ها ، قوانین و عادات ورسومی قرار داریم که به شکل آرمان گونه ای برای ما ترسیم شده اند.این مجموعه که من بصورت یونگی مقداری از آنرا آرکی تایپ یا کهن الگوها می نامم امکان هر گونه بازبینی و نقد گذشته و البته پیدا کردن تخیلی برای آینده را از ما گرفته است.البته همه این الگوها قدیمی و باستانی نیستند ، و ما الگوهای وارداتی زیادی از جهان مدرن و پست مدرن داریم که توانسته اند بمقدار زیادی آینده ارتباطی و جامعه ما را دستکاری کنند . ۲- الگوهای باستانی و کهن ما که برگرفته از تاریخ سیاسی و البته سیطره تئولوژیک ادیان بر ما هستند زبان ارتباطی ما را بشدت غیرقابل انعطاف کرده اند.اینکه ما در فرهنگ خود داریم که « حرف مرد یکی است » ناشی از الگوی مستبدانه ایست که قرن ها استبداد سیاسی و تلاطم های قدرت پشتیبان آن بوده و هست و البته مانند ژنی مخرب از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. زبانی که پر از خشونت بوده و ابدا « دیگری» یا Other را پذیرا نیست.تاکید بر عصبیت های قومی ، نژادی، قبیله ای ، زبانی و دینی از مولفه های اساسی این زبان است. ۳- اتفاقا زبان ارتباطی ما بشدت جنسی و اروتیک است.شما در نگاه حاکمان سیاسی جامعه ما مهمترین مولفه را تفکیک جنسیتی و یا ارزش گذاری جنسی می بینید.و هر گونه تاکید بر مقوله تفکیک جنسیتی حالا در مدارس باشد یا دانشگاهها یا در بالاتر در پست های سیاسی و قضایی باشد ناشی از ارزش گذاری فوق العاده به امر جنسی و ذهنیت اروتیک دارد.اینکه در حال حاضر زنان جامعه ما دارای تحصیلات عالیه و یا شغل های گوناگون هستند بخودی خود یک مولفه قابل ارزش گذاری برای پسرفت نگاه تبعیض آمیز جنسی و ابزاری به زنان محسوب نمی شود.بلکه نشان می دهد در جامعه ما مردم و حاکمان سیاسی زنان را با توجه به نیازهای جدیدتر برای تیمارگری عاطفی و جنسی نوین تری آماده کرده اند.از همین روست که علی رغم اینکه از رانندگی زن ها در ایران بیش از نیم قرن می گذرد ولی هنوز هم که هنوزه به این کار زنان به دیده تحقیر نگریسته می شود. ۴- نگاه اروتیک ما به مسائل سیاسی محدود نشده و وارد فلسفه و فرهنگ ما نیز شده است.شما ببینید آنچه از روانپزشکی نوین در ایران که بر آن تاکید می شود چیست ؟ تایید نقش بسیار مهم روابط جنسی بر تداوم زندگی زناشویی .بطوریکه روابط جنسی در جامعه ای که بشدت بسته و بیمار است بعنوان یک ارزش بزرگ جایگزین دیگر ارزش های اخلاقی شده و بنیان خانواده ها را متزلزل کرده است.در حقیقت روشنفکران ما در انتقال تفکر فلسفی غرب به ایران ناتوان بوده و عملا محصولات مدرنیته یعنی صنعت پرنو و سکس وارد ایران شده و البته و علی رغم جبهه گیری های ظاهری تفکر سنتی موجود این واردات مورد استقبال و پذیرش همین جامعه هم واقع شده است. به عبارت دیگر بستر سنتی موجود در جامعه که بشدت اروتیک و جنسی است توانایی جذب دیگر داده های هستی شناسانه و آنتولوژیکال را از غرب نداشته و بیشتر به مبهوت چهره زیبا ، نگاه نافذ و لب های تشنه ، سینه های گرد ، باسن های بزرگ ، ران های خوش تیپ و ساق های صاف افسون گر دختر غربی شده است.( توصیفات داخل گیومه از سید قطب است در کتاب  « سبک زندگی آمریکایی» که او آنرا «منزجر کننده» می نامد.سید قطب نویسنده و نظریه پرداز مصری است که در ۲۹ اوت ۱۹۶۶ به« اتهام توطئه برای براندازی رژیم» بدستور جمال عبدالناصر اعدام شد. تاثیر او بر مولانا مودودی و حسن البنا مشهود است .شما ببینید او چه نگاهی به غرب دارد ، حالا همین نگاه را در جامعه ما ببینید .من از گشت ارشاد صحبت می کنم و از نگاه امنیتی به مقوله فرهنگ) ۵- زبان ما ذهنی است .ما ارتباطی با جهان خارج نداریم.ما دیگر هراسی داریم.آدمها را به اعتبار می پذیریم.اعتباراتی که خودمان تعیین نکرده ایم ولی در ما نهادینه شده است. به ما می گویند کسانی که هم عقیده شما هستند دوست بدارید و کسانی که با شما هم عقیده نیستند دشمن بدارید و آنها را لعن ونفرین کنید.به ما می گویند کسانی که هم عقیده شما نیستند نجس هستند. به ما می گویند کسانی که هم عقیده شما نیستند از حقوق برابر با شما برخوردار نیستند. به ما می گویند مردان با زنان در حقوق و مقام برابر نیستند.مذهب به ما می گوید مردان با زنان نباید دست بدهند مگر آنکه قانون مالکیت بین آنها برقرار شده باشد.مدام در مورد تکالیف ما سخن می گوید و نه حقوق ما.ولی این تنها تئولوژی نیست که دیگر هراسی را رواج می دهد.ایدئولوژی ها همگی طرفدار نفی تمایزها و تفاوت ها هستند. هر دوی اینها با خط کشی های مختلف انسانیت را نادیده می گیرند. نگاه تئولوژیک و الهیاتی به جهان و یا نگاه ایدئولوژیک به آن موجب ایجاد ثنویت ها یا دایکوتومی های مختلف می شود.این نگاه سعی می کند جهان وزندگی را بسیار ساده و در قالب خیر و شر و کفر و ایمان و یا در معنای ساده تر « ما» و «آنها » تعریف کند.صورتبندی که نه استقلال گزاره را از اوضاع و احوالی که توصیف می کند می پذیرد و نه می تواند مفاهیم متضاد و مکمل را کنار هم قرار دهد. ۶- زبان ذهنی هم اروتیک است و هم خشونت آمیز.این زبان چون تمایزها را به مفهوم دریدایی نمی پذیرد و خاصیت تمکین ، احترام و تعلیق پذیری ندارد با مقولات تازه و حوادث واقعه بصورت جزمی و خشونت آمیز برخورد می کند.شما ببینید در فرهنگ ما هنوز هم که هنوزه یک بیماری که ایدز گرفته است یا مرتکب عمل غیر اخلاقی شده و یا مستوجب عذاب الهی بوده است.این یعنی اینکه ما نتوانسته ایم از عالم نمادین خود در بیاییم و با امری واقع مواجه شویم.به عبارت دیگر و به تاسی از لکان باید گفت زبان ما بسته است.یعنی قابلیت پذیرش امر واقع را ندارد.و این ناشی از تسلط الگوهای تاریخی و مذهبی است.به مثال دیگر دقت کنید.مردی وارد منزل خود شده و همسر خود را بهمراه مرد دیگری در حال رابطه جنسی رضایتمندانه می بیند.خب ! زبان ارتباطی ما خواهان اشد مجازات برای زن خائن است.زیرا او مرتکب گناه بزرگی شده است.تازه زبان ارتباطی ما دیگر او را حقوق انسانی اش محروم می داند.در حقیقت این نوع از زبان انسان ها را بواسطه انسانیتی که دارند و محدودیت ها و توانایی هایشان به رسمیت نمی شناسد.زیرا بسته است و از درک تمایزها عاجز است.این زبان از درک معنای عشق ، رابطه عاشقانه بدون ازدواج ، رابطه جنسی خارج از ازدواج و بسیاری معانی شبیه این عاجز است.زیرا براساس یک درک غیر تاریخی و پیشینی از انسان شکل گرفته است.در حالیکه واقعیت جهان چیز دیگری است. من بدلیل تطول کلام نمی توانم بیش از این وارد موضوع شوم.ولی همین دریچه ای که باز کردم در ذهن تان برای نیاز شدید ما به تولید یک زبان جدید ارتباطی می تواند محل بحث های زیادی باشد که امیدوارم با دید سیاست زده به آن توجه نشود. گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.