گیل خبر / سعید فرج پور هنگامی که با تعدادی از دوستانم روی طرح پارلمان معتمدین شهری کار می کردیم یکی از مهمترین پرسشهایی که مطرح شد این بود که ((اصولا آیا کسی از معتمدین شهر علاقه ای دارند در این پارلمان به عنوان مشاوران محلی شهرداری فعال باشند))هر چند یک پویش میدانی کوتاه به ما نشان داد که این امکان وجود دارد اما جنس مراجعات به شورای اسلامی شهر دارد چیز دیگری می گوید.حدو ۵ ماه از ورودمان به شورا می گذرد و شاید تا کنون بیش از هزار مراجعه مردمی داشته ایم اما آیا ماهیت این مراجعات را می توان مردمی دانست؟تقریبا جز یک یا دو یا شاید هم پنج مراجعه مابقیِ مراجعات از سر ضرورت بوده و مردم پیگیر رفع مشکلات خود و یا محل زندگی شان بوده اند.یعنی رجوع مردم به شورا نه برای کمک به بهبود یک موضوع عمومی بلکه برای رفع یک مشکل شخصی و در بهترین حالت مشکلی مربوط به یک کوچه بوده است.این آمار کلی به ما نشان می دهد که اصولا مردم جز در مواقع ضروری که به حیاتشان وابسته باشد علاقه ای به رجوع به شهرداری و شورا ندارند!اگر بپذیریم که اولین شرط یک رابطه دوسویه اعتماد است بی درنگ باید اذعان کنیم که مردم کمترین اعتمادی به دستگاه مدیریت شهری خود ندارند.این بی اعتمادی می تواند ریشه در انحرافات دستگاه مدیریت شهری از معیارها،عدم تحقق نتیجه ی گفتگو ها و مطالبات طرح شده در گذشته و مهمتر از همه بی انگیزگی دستگاه مدیریت شهری در جلب مشارکت مردم داشته باشد.مردم حق دارند به این بی اعتمادی رسیده باشند وقتی ماحصل هزینه میلیاردها تومان پول در دو دهه گذشته جز چند طرح بدردبخور در شهر رودسر منتهی به نوزده میلیارد تومان بدهی شده است.مردم حق دارند به فریاد ما در خصوص شرایط ویژه مالی در شهرداری و ورشکستگی آن وقعی نگذارند و برایشان مهم نباشد.وقتی به چیزی احساس تعلقی نباشد چرا باید مشکلاتش را فهم کرد و در جهت رفع آن کوشید؟ شاید پارلمان معتمدین شهری که خود برآمده از تضارب انتخاب اعضاء شورای شهر و تایید مردم است و هریک از محلات شهری میتوانند پنج معتمد را به این پارلمان بفرستند بتواند این اعتماد فروریخته را بازسازی نماید و بعنوان یک حلقه ی واسط نقش رفت و برگشت اطلاعات و اخبار صحیح را بین حوزه ی عمومی جامعه و شورا و شهرداری بازی کند.درست است مجموعه شورا چکیده اراده مردم است و ماحصل خواست و دانایی آنها، اما بی شک همه ی آن نیست چراکه بخشی از مردم اصولا در انتخاب شرکت نکرده اند و بخشی هم شرکت نموده و به کاندیداهای راه یافته رای نداده اند باید صدای این مردم جایی در مدیریت شهری شنیده شود.باید حتی به فکر اعتماد فروریخته مردم رای دهنده به دستگاه مدیریت شهری باشیم.درست است که آنها آمده اند و انتخاب کرده اند اما نباید برای مردم تنها همین حد را قائل شد.اعتماد وقتی شکل می گیرد که آنها شاهد سهمشان در تصمیم گیریها و تصمیم سازیها باشند وگرنه در سایه ی این بی اعتمادی، که مصداق بارز آن عدم حضور مردم در جلسات علنی شورا برغم اعلام چندباره آن از رسانه هاست،امکان یک حکمروایی خوب محلی نه تنها وجود ندارد بلکه هر طرح و برنامه ای می تواند به یک آنتاگونی ختم گردد.