گیل خبر/ با صبر و حوصله تمام حرف ها را می شنود و اجازه می دهد تا مصاحبه بیش از آنکه دلخواه خودش جلو برود با سوالات آزاد و باز هدایت شود. لباس حرفه اش در قامت نه خودش که در قامت بیان و کلماتش است. معاون وزیر بازرگانی دیروز، چون یک تاجر مجرب، شمرده شمرده حرف می زند و در کلامش هیچ چیز را فرا تر از حد بازگو نمی کند. سیاستمدار دیروز، فردا را روشن ترسیم می کند و مدام از کلامش چنین منعکس می شود که ما می توانیم و باید تلاش کنیم. در اخلاق نیز، بیش از آنکه حتی خود را معرفی کند، ذهن را به دوران اصلاحات و ریاست جمهوری خاتمی معطوف می کند. لبخندی بر لبانش همیشه منقش است. جواب هر سوال، حتی آنهایی که دوست ندارد را با روی گشاده می دهد. دستانش را چون خاتمی مدام در هم گره می کند و گه گاهی در چشمان افراد خیره می شود تا هوشیاری اطرفیانش را بسنجد. فیض الله عرب سرخی هفته پیش، بیش از یک ساعت میهمان خبرگزاری ایلنا بود تا به موضوع برنامه اصلاح طلبان در انتخابات پیش روی مجلس و همچنین ارزیابی عملکرد دولت یازدهم بپردازد و این انتخابات را  به مدد حضور گسترده اصلاح طلبان و استقبال مردمی متفاوت از انتخابات پیشین مجلس بخواند. اما در کنار تمام این امید ها و لبخند ها، نگران رفتار سلیقه ای برخی جریان هاست که ممکن است زمینه حضور تمام سلیقه ها در انتخابات را غیرممکن یا سخت کنند. به قول خودش، از شورای نگهبان انتظار تایید صلاحیت مجلس ششمی ها را نداریم. امید به آن است تا آن عقلی که در انتخابات ۹۲ عمل کرد و در حد عارف و روحانی را باقی گذاشت، در انتخابات مجلس نیز همین عملکرد را داشته باشد. گشایش فضای سیاسی و امنیتی در دولت یازدهم دیگر محور این گفت و گوی تفصیلی بود که او در پاسخ به آن، حرف از امید و بهبود می زند اما چون دیگر نیروهای معتدل سیاسی این گشایش را ایده آل و کافی نمی داند. استقبال از تحرک احزاب سیاسی چون نشست اخیر حزب اعتماد ملی و بازگشت دوباره احزاب به عرصه رقابت های سیاسی بحث دیگر این گفت و گو بود که این فعال سیاسی اصلاح طلب امید به تحقق آن دارد چون بهتر از هرکسی می داند نخبه سیاسی از دل حزب سیاسی بیرون می آیند و آینده سیاسی جامعه را رقم خواهد زد. با اینهمه ضرورت ارتباط گیری سیاسیون با بدنه جامعه و آگاهی آنان از انتظارات واقعی جامعه مهم ترین بحثی بود که وزیر پیشین دولت اصلاحات بر آن تاکید ویژه ای داشت.   ----   اگر اجازه دهید بحث را از انتخابات سال ۹۲ آغاز می کنیم. جایی که اصولگرایان خود را پیروز رقابت فرض کرده و از جناح رقیب به عنوان یک جریان تمام شده یاد می کردند. به دنبال همین تحلیل های اشتباه بود که شاهد تعدد نامزدهایی بودیم که حتی در مناظرات نیز به تخریب یک دیگر پرداخته و در مباحث مختلف یک دیگر را متهم به کوتاهی و تقصیر می کردند. به نظر شما شکست اصولگرایان به همین دست کم گرفتن جریان رقیب بعد از حوادث سال ۸۸ و محدودیت زایی در جامعه مربوط می شود و یا اختلاف درون جریانی آنان را در میدان رقابت مغلوب کرد؟ یک جریان سیاسی یا یک نیروی سیاسی ناچار است وضعیت جامعه را به صورت مداوم رصد کند. اساسا هیچ دلیلی وجود ندارد تا مطمئن از یک مسئله، درباره جامعه صحبت کرد که اگر یک جریانی در انتخابات رایی قاطع آورد، حتما در انتخابات بعدی نیز پیروز خواهد بود بلکه باید در یک ارتباط منظم با جامعه و خواست های آن کار کرد. به نظر من چنین اصلی را باید هم اصولگرایان و هم اصلاح طلبان و هر نیروی سیاسی دیگر رعایت کنند. جامعه امروز نیاز و انتظاری دارد که فردا ممکن است چنین آن نیاز را نداشته باشد. امکان دارد امروز به آن خواسته و انتظار برسد و فردا خواستهٔ دیگری داشته باشد. بنابراین در ارتباط با جامعه باید به طور منظم و مستمر کار کرد و با برنامه های سنجش و آماری، خواست جامعه را رصد کرد. البته یکی از فعالیت ها و رسالت های رسانه ها، هدایت جامعه به سمت خواسته های متعالی است ولی اگر رسانه ها موفق بشوند یا ناکام بمانند، آن چیزی که در یک جامعهٔ مردم سالار اهمیت دارد، خواست واقعی مردم است. چون این انتظار تعیین می کند که کدام نیروی سیاسی رای این جامعه را می تواند جلب کند. حسب بر اینکه نیروی سیاسی بتواند ارتباط بهتری با مردم بر قرار کند، می تواند آرای مردمی را اخذ کند. بنابراین اگر کسی فکر کند یک جریان سیاسی تمام شد، اشتباه است. چون ممکن است این جریان سیاسی هنر آن را داشته باشد نسبت دقیق تری با مردم و انتظارات آنان بر قرار کند. یک جریان سیاسی در حقیقت می خواهد مدیریت جامعه را بر عهده گرفته و مطالبات آن را پاسخ بدهد. یک فعالیت هم مربوط به رسانه ها است که سعی می کنند با یک سری اقدامات موثر فکری انتظارات مثبت و نافع کشور در جامعه ترویج کرده و آن را به عنوان انتظارات خودشان معرفی کنند. اما در نهایت این انتظارات مردم است که می تواند نیرویی را برکشد یا از صحنه خارج کند. با این وجود نه نیروی برکشیده شده حضورش در راس حاکمیت و سطح بالای آن همیشگی است و نه نیروی کنار گذاشته شده، کنار رفتنش دائمی است. حتی اگر تمام آنچه در سال ۸۸ اتفاق افتاد، دقیق و درست هم باشد، معنایش چنین نخواهد بود که نیروی کنار گذاشته شده همیشه کنار خواهد ماند. بلکه می تواند دوباره به عرصه رقابت بازگردد. کسانی که غیر از این فکر می کنند همان افرادی هستند که می گویند «فلان نیرو مرد» اما من چنین باوری ندارم و اعتقاد دارم همه نیروهای فعال جامعه را باید جدی گرفت و اصلا فکر نکرد که فلان جریان دیگر نمی تواند خودش را بازسازی کند و بازگردد. اصولگرایان انتخابات را به مردم باختند نه تعدد نامزدها از حرف هایتان چنین بر می آید که مردم در تعیین پیروز جریان انتخابات موثر بوده و اصولگرایان انتخابات را به مردم باختند. اما خود اصولگرایان اعتقاد دارند که ما به تعدد نامزد ها و اختلافات درون جریانی باختیم. این اختلاف دید را شما چگونه تعریف یا توجیه می کنید؟ به عنوان یک واقعیت اگر آرای نامزدهای اصولگرایی در انتخابات را با هم جمع بزنیم کمتر از ۵۰ درصد جامعه است. اصلا فرض را بر این بگیریم که هیچ اشکالی هم در کار نبوده، تعدد نامزد ها صورت نگرفته و اختلاف نظری وجود نداشته است باز هم اصولگرایان رای لازم را کسب نکرده اند. این در حالی است که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴، مجموع آرای جریانات اصلاح طلب و معتدل، از آرای اصولگرایان بیشتر بود. این تفاوت ماجراست که نباید مغفول بماند. تفاوت ۸۴ و ۹۲ در همین نکته است. اصولگرایان می گویند مرتکب همان اشتباهی شدند که اصلاح طلبان در سال ۸۴ به آن دست زدند که با توجه به همان نکته درست نیست. اصلاح طلبان در انتخابات ۸۴ به تعدد نامزد ها باختند ولی اصولگرایان در انتخابات ۹۲ به مردم باختند. مضاف بر اینکه در سال ۹۲ اتفاقاتی رخ داد که بی تاثیر در نتیجه انتخابات نبود. این اتفاقات دقیق چه بود؟ در انتخابات ۹۲ چهره ی چون آقای هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت شد. همچنین برای چهره ای چون آقای سیدمحمد خاتمی بدون هیچ منع قانونی، محدودیت ایجاد کردند تا در صحنه رقابت حضور فعالی نداشته باشد. یعنی اگر چهره هایی چون آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی در صحنه حاضر می شدند حتما می توانستند سطح مشارکت را بالا تر ببرند و می توانستند آرای قوی تری جلب کنند. بنابراین با محدود کردن اصلاح طلبان به نامزد های کمتر شناخته شده و به رغم محدودیت های رسانه ای که وجود داشت به انضمام شیوه ها و تاکتیک های مختلفی که موجود بود، باز این اطلاح طلبان بودند که بیشتر از ۵۰ درصد از آرای مردمی را به خود اختصاص دادند. پس حتما اصولگرایان انتخابات را به مردم باختند. البته معنای این حرف چنین نیست که تاکتیک ها و روش های این جریان در انتخابات درست بود اما اصل باخت آنان در رقابت رای مردم بود. تعدد نامزد ها، اختلاف نظرات و اعتماد به نفس اضافه و تصورات غلط، عامل دوم شکست آنان بود. اکنون دولت یازدهم بر سر کار آمد. فرصت آن است که هر دو جریان خود را برای آینده بازسازی کنند. چه اصلاح طلبان به عنوان پیروز نسبی انتخابات ۹۲ و چه اصولگرایان به عنوان بازندگان انتخابات درصدد آن هستند که خود را در جامعه حفظ کنند. با این تفاوت که تحرک هر دو جریان، به ویژه اصولگرایان بیش از هر زمان دیگری به نظر می رسد. بعضا نیز چنین شعارهایی می دهند مبنی بر اینکه «امکان دارد دولت روحانی اولین دولت یک دوره ای تاریخ جمهوری اسلامی باشد.» شما فکر می کنید اصولگرایان در این بازسازی چقدر موفق خواهند بود؟ به هرحال اگر آن شکاف های درون جریانی ترمیم شود، حتما تاثیر گذار خواهد بود ولی مشکل اصلی آنان با مردم است. جریان اصولگرایی ۸سال از دولتی حمایت کرده است که امروز آثار و نتایج آن پیش روی جامعه است. از بحث های اقتصادی بگیرید، تا سو عملکرد ها، تا شرایط بین المللی ایجاد شده در این برهه زمانی، تا نظامات مدیریتی غلطی که حاکم کردند و تا مفاسد و سوء استفاده های جدی و بزرگی که در این مملکت بی سابقه بود و اکنون پرونده های آن یکی یکی مطرح می شود. این سواستفاده ها مربوط به افراد حاشیه ای و گوشه نشین نیست بلکه آدمهای رده بالای دولت گذشته الان محور اتهامات هستند. بنابراین چنین مسائلی باید حل شود و هم مردم قانع شوند. لذا حتی اگر فرض را بر آن بگیریم که با انواع محدودیت ها نیروهای اصلاح طلب از صحنه خارج بشوند، در اینکه نیروهای اصولگرا بین مردم به دلیل عملکرد ۸ ساله با مشکلات اساسی و جدی مواجه خواهند بود هیچ تردیدی وجود ندارد. امید به اختلافات جریان رقیب نداریم فرا تر از نکاتی که به آن اشاره کردید به نظر می رسد یک سری اختلافات جدی درون جریان اصولگرایی پدید آمده است. فکر می کنید سرانجام این اختلافات به کجا ختم می شود؟ به عنوان کسی که خودش را عضو کوچک جریان اصلاح طلبی می داند، اعتقاد دارم بیش از آنکه بر اختلافات و شکاف های جریان اصولگرایی تمرکز کنیم و به آن امید به آن داشته باشیم، باید بر انسجام اصلاح طلبی و برنامه های موثر و مفید مورد نیاز جامعه و همچنین برقراری یک ارتباط سالم و مناسب با بدنهٔ خودمان تمرکز کنیم. اینکه حالا جبهه پایداری به جریان سنتی راست نزدیک شده یا دور شده است را نباید اولویت قرار داد. به نظر باید فرض را بر این بگیریم که همه اصولگرایان در یک مجموعه هستند و به تفاهم می رسند. به شخصه آرزو می کنم جریان اصولگرایی انسجام و وحدت پیدا کند و از حیث برنامه بتواند یک برنامه خوب و مثبت برای جامعه داشته باشد. امیدوارم بتوانند رقیبی قوی برای جریان اصلاح طلبی باشند تا یک رقابت کاملا سالم شکل بگیرد و این امکان را به مردم بدهیم تا در این رقابت دست به یک انتخاب آزاد بزند. دولت آقای روحانی، دولت اصلاح طلب نیست از انتخابات ۹۲ چیزی کمتر از ۱۵ماه می گذرد. خیلی ها چشم امید داشتند محدودیت ها کنار گذاشته می شود، احزاب سیاسی دوباره بر سر کار می آیند از جنبش های مدنی حمایت صورت می گیرد و چیزی نزدیک یا شبیه دولت آقای خاتمی تکرار می شود. به عنوان یک دولتمرد سابق بفرمایید آیا آنچه که امروز می بینیم همان چیزی است که انتظار داشتیم؟ اول آنکه نباید فراموش کنیم دولت آقای روحانی یک دولت اصلاح طلب نیست حتی خود ایشان مدعی نیست که اطلاح طلب است. فقط نیروهای اصلاح طلب در برنامه های آقای روحانی در ایام انتخابات بخشی از مطالبان و انتظاراتشان را دیدند و در بین نامزد های موجود ایشان را بهتر و مناسب تر از دیگران دیدند. بنابراین به عنوان یک نیروی سیاسی که نگاه منطقی به روندهای جاری کشور دارند به آقای روحانی رای دادند. اکنون نیز از آقای روحانی انتظار زیادی ندارند بلکه فقط می خواهند تا آقای روحانی به همان حرف هایی که در ایام انتخابات زد و همچنان تاکید می کند که وفادار به این وعده هاست، عمل کند و نه بیشتر. البته وضعیت کنونی با ۸سال قبل قابل قیاس نیست و اصلا به دور از انصاف است بخواهیم این دوره را با دولت های نهم و دهم مقایسه کنیم. فضای سیاسی بهتر شده است. فضای اجتماعی بهبود پیدا کرده است. روند ها در سیاست های اقتصادی و خارجه حتما ترقی داشته است. ما به عنوان نیروهایی که این مجموعه اقدامات و روند ها را بهتر از گذشته ارزیابی می کنیم چنانچه نقصی را در عملکرد ها شاهد باشیم، انتقاد خواهیم کرد و با این انتقادات سعی می کنیم به دولت و جامعه کمک کنیم. وضعیت کنونی با وضعیت گذشته قابل نیست اما با وضعیت مطلوب نیز فاصله دارد. باید تلاش داشت و کار کرد. هم اصولگرایان باید انتقاد دلسوزانه داشته باشند و هم ما باید به صورت سالم انتقاد کنیم. البته موضع انتقادی ما نسبت به دولت تدبیر و امید متفاوت از موضع انتقادی ما نسبت به دولت نهم و دهم است. ما نسبت به دولت روحانی سیاست انتقاد و اتحاد را داریم در حالیکه نسبت به دولت احمدی نژاد سیاست یکسر انتقادی داشتیم. امیدی که امروز ما به دولت آقای روحانی داریم، به هیچ عنوان نسبت به دولت احمدی نژاد نداشتیم. امروز اعتقاد داریم دولت تمام سعی خود را می کند و در این مسیر با یک سری موانع رو به روست که باعث کندی حرکتش می شود. بخشی از این موانع، آثار گذشته است و بخشی هم محدودیت های ظرفیتی خود دولت است. شخصا به روند موجود امیدوار هستم. خود شما نیز اشاره هایی داشتید که وضعیت موجود دقیقا وضعیت مطلوب ما نیست. باید یک تلاش و عزمی برای هموار شدن مسیر وجود داشته باشد. پس از انتخابات ریاست جمهوری یک آزمون موفقی را اطلاح طلبان با عنوان انتخابات ریاست شورای شهر تهران پشت سر گذاشتند. با این وجود بعد از این موفقیت با یک سری اتفاقات رو به رو شدیم تا مشخص شود که خیلی از مسائل همچنان حل نشده و سر جای خود باقی است. با توجه به همین یافته ها آینده را چگونه باید ترسیم کرد؟ آیا ممکن است در سال های پیش رو و انتخابات های پیش رو دوباره اصلاح طلبان را چون دولت اصلاحات و یا مجلس ششم در مسند قدرت ببینیم؟ آنچه که به جبهه اصلاحات مربوط می شود آن است که مسئله انتخابات را جدی تلقی کنند. با آن برخورد فعال داشته باشندو نسبت به آن منفعل نباشند. مباحثی از جنس تحریم مطرح نشود. شما تقریبا از جانب نیرو ها و احزاب مختلف می شنوید برای انتخابات فکر می کنند، مشورت می گیرند و مساله انتخابات را در دستور کار خود دارند. برای یک حضور فعال یک مجموعه شرایط هم لازم است. یعنی نیاز به شرایط مناسب و مساعد فضای رقابت هم جز مسئله است. به میزانی که اجازه داده شود تا انتخابات رقابتی باشد، کار انتخابات، موثر تر و حضور مردم گسترده تر خواهد بود. اگر محدودیت هایی که بعضا در انتخابات مختلف ایجاد می کنند، گسترده باشد، طبعا دامنه انتخابات، آن گستردگی و مشارکت را نخواهد داشت و چیزی هم نیست که بگوییم در اختیار ماست. آنچه در اختیار اصلاح طلبان قرار دارد این است که بنا دارند در انتخابات مشارکت فعال داشته باشند. بنای کناره گیری ندارند. بنای آن ندارند که اگر چند نیروی سر شناس آنان کنار گذاشته شد یا ردصلاحیت شد از انتخابات کنار بروند. ولی به هرترتیب این محدودیت ها آثار خودش را بر انتخابات خواهد گذاشت. یعنی اگر مردم ببینند که عملا یک جریان در انتخابات وجود دارد یا فکر کنیم که همین یک جریان برای انتخابات کافی است و می توان صحنه انتخابات را این چنین آرایش کرد طبعا کار سخت تر خواهد شد. به میزانی که برای رسانه های محدودیت ایجاد شود یا دست آنان باز گذاشته شود در گرم شدن فضای انتخابات و طرح نقطه نظرات موثر و نتیجه بخش در انتخابات قوی تر ایفای نقش خواهند کرد. بنابراین بحث رسانه ها نیز یک مسئله مهم در انتخابات است. همه این موارد از یک سو دغدغه و نگرانی ما را نسبت به انتخابات شامل می شود. از سوی دیگر امیدهایی که ما نسبت به وضعیت و شرایط بهتر جامعه داریم، باعث می شود این تلاش ها مثمر ثمر واقع شود. چون جریانات سیاسی به تنهایی و بی اعتنا به رفتار حاکمیت، تعیین کننده همه چیز نبوده و تنها یک طرف ماجراست. ما یک طرف ماجرا هستیم و اینکه شورای نگهبان چه رفتاری داشته باشد و چگونه در انتخابات عمل کند، طرف دیگر است که حائز اهمیت است. اینکه حاکمیت چه رفتاری با رسانه داشته باشد خیلی مهم است و نهایتا طرفین سیاسی حاضر در انتخابات هستند که گستردگی انتخابات را رقم خواهند زد. بعید می دانم چهره های برجسته اصلاح طلب تایید صلاحیت بشوند به رقابت سالم اشاره کردید. این چند وقت اخیر اظهار نظراتی درباره رد صلاحیت ها مطرح شده که به نظر می رسد انتخابات آتی مجلس کمی متفاوت از این حیث باشد. از یک طرف سخنان آیت الله جنتی مبنی بر اینکه تایید صلاحیت های مجلس ششم دیگر تکرار نخواهد شد یا سخنان آقای بادامچیان با این محتوا که به همین نامزدهای اصلح در انتخابات مجلس دهم بسنده شود و همچنین هشدار آقای حسین مرعشی به اصولگرایان مبنی بر اینکه از راه های سالم رقابتی در انتخابات آینده وارد شوید؛ یک مجموعه از کدهایی را در کنار هم می گذارد که این امکان را می دهد تا رد صلاحیت های گسترده ای در انتخابات آتی رخ بدهد. نظر شما چیست؟ انتظار ما از شورای نگهبان تایید صلاحیت نمایندگان مجلس ششم نیست. فرق است بین اینکه شورای نگهبان فقط یک جریان خاص را تایید کند یا فقط چهره های شناخته شده یک جریان را حذف کند. اعتقاد دارم که اکثریت بزرگ جامعهٔ ما اصلاح طلب هستند. آدم های عادی جامعهٔ ما فکر اصلاح طلبانه دارند. بنابراین اگر فقط تصمیم بر این نباشد که فقط اصولگرایان تایید شوند تا خودشان با خودشان در انتخابات رقابت کنند، همین که مردم عادی هم تایید بشوند. مردم می آیند و ایده های اصلاح طلبی را جلو خواهند برد. بابت اینکه چهره های شاخص و برجسته اصلاح طلب در انتخابات تایید شوند توقع ندارم و فکر هم نمی کنم تایید شوند ولی اعتقاد دارم جامعهٔ ما یک جامعه اصلاح طلب و گسترده ای است و آدم های همین جامعه مسیر را پیش خواهند برد. اگر بنا بر این باشد تا چهره های معمولی جامعه مسیر اصلاح طلبی را پیش ببرند ممکن است تا یک نفر دچار اشتباه در تصمیم گیری و خسارت به بدنه اصلاح طلبی وارد کند. خانم راستگو تنها نمونه ای برای همین فرض است که ممکن است دوباره تکرار شود. آیا نباید نگران چنین اشخاص و افرادی بود؟ اشکالی ندارد. یک نفر هم این جوری پیدا شود. حتی اگر تصمیات چنین افرادی جبران پذیر نباشد؟ چه اشکالی دارد. عرصه سیاست عرصه همین اتفاقات است. اگر شما فکر کنید که همه چیز را می توان دقیق و ۱۰۰ درصد جلو برد اشتباه است. بیایید اصلا این چنین فکر کنیم که شاید یک نفر فکرش عوض می شود. چرا بحث را به اینجا برسانیم یا این چنین فکر کنیم یک نفر به ما کلک می زند؟ ممکن است یک نفر امروز فکر کند یک تصمیم واقعا درست است ولی فردا طی مطالعات و بررسی ها پی ببرد آن تصمیم اشتباه است. کما اینکه چنین چیزی متقابلا رخ داده و از جریان مقابل کسانی با ما همراه شدند. این چنین اتفاقاتی محتمل است پی نباید بر روی ان تمرکز کرد چون همه ماجرا این مسائل نیست. باید فکر کنیم ما یک جامعه جوان، تحصیل کرده و آگاه به مسائل روز داریم که بر اساس منطقش تمایل بیشتری به جریان اطلاح طلبی دارد. لذا اگر همین افراد به مجلس راه پیدا کنند، برای ما کافی است. اگر کم تجربه هستند باید کمکشان کنیم. اگر اطلاعات کمی دارند باید آنان را از مسائل و مشکلات روز جامعه آگاه کنیم. پس دغدغه اصلی شخصی مثل من که فکر می کند اکثریت جامعه را اصلاح طلبان تشکیل داده اند، رد صلاحیت چند چهرهٔ اصلاح طلب نیست بلکه دغدغه آن را دارم تا رقابت فقط بین جریان های اصولگرایی باشد و غیر آنان رد شوند. یعنی بیایند در هر شهری چند نامزد که مورد نظرشان است را تایید کنند و یکی را به مجلس برسانند. اصلاح طلبان تنور انتخابات را گرم خواهند کرد آیا به نظر شما این رد صلاحیت ها با تاکید رهبری مبنی بر حضور تمام سلایق در انتخابات مغایرت ندارد؟ ممکن است شما بخواهید شورای نگهبان را موضوع بحث خود قرار بدهید. اعتقاد من بر این است که شورای نگهبان با عملکرد خودش می تواند جامعه و حاکمیت را بسیار تقویت کند و بالعکس می تواند تضعیف کند که این یک بحث دیگری می شود و جای خودش قابل بحث و تامل است. الان بحث اصلی درباره مجلس شورای اسلامی است. اینکه پارلمان بتواند از تمام ظرفیت ها و توانایی ها موجود در جامعه خوب استفاده کند یک مساله مهم است. نمی خواهم اهمیت این موضوع را کم کنم بلکه می خواهم بگویم به هر حال ما یک زمان انتخابات رقابتی برگزار می کنیم که خود ماهیت رقابت مشارکت را زیاد می کند. انتخابات بدون رقابت دیگر برای کسی انگیزه ایجاد نمی کند تا در آن شرکت کند. فقط کسانی که رای را تکلیف شرعی خودشان می دانند، در انتخابات شرکت می کنند. اما انتخابات رقابتی مردم را به سمت خود می خواند. این خصلت و ماهیت رقابت است. شما آیا دیده اید مردم برای تماشای مسابقه ای که فقط یک شرکت کننده دارد شوق داشته باشند؟ ولی اگر همین مسابقه با دو شرکت کننده برگزار شود تماشاگران بیشتری دارد؟ حالا اگر این تعداد افزایش پیدا کند و فرا تر از آن شرکت کنندگان آن افراد شاخص و برجسته تری باشند مردم بیشتری با حلاوت خاص مسابقه را دنبال خواهند کرد. در واقع این مسابقه و جاذبه آن بستگی به آن دارد که چقدر شرکت کننده داشته باشد و چقدر شرکت کننده برجسته در آن حاضر باشد. بنابراین شورای نگهبان می تواند با گسترش دامنه رقابت مردم بیشتری را زیر پوشش انتخابات بیاورد که این حضور به معنای اعتماد به حاکمیت و تقویت آن در عرصه داخلی و جهانی است. چون حکومت بر آمده از یک انتخابات قوی به جهان نشان می دهد که بنیان آن حکومت قدرتمند و مستحکم است. به همین دلیل است که برگزاری انتخابات قوی، موضع یک کشور را در عرصه بین المللی تقویت می کند. لذا بحث شورای نگهبان یک بحث متفاوت است. در سوالات قبل نیز منظور من ارزیابی عملکرد شورای نگهبان نبود بلکه اطلاح طلبان بود. شورای نگهبان اگر تصمیم نگیرد تا یک انتخابات بدون رقابت برگزار شود حتی اگر به رد صلاحیت چند چهرهٔ اصلاح طلب رسید، دیگر اعضای جریان اصلاح طلب حاضر شده و تنور انتخابات را گرم خواهند کرد. خاتمی، هاشمی، حسن خمینی و ناطق نوری دلسوزان نظام هستند انتخابات مجلس دهم خیلی متفاوت است و اصلاح طلبان برای رسیدن به موفقیت باید خیلی محتاطانه جلو بروند. بنابراین برای رعایت جوانب کار انتخاب محورهای اساسی و کلیدی بهترین راهکار تلقی می شود. بر همین اساس نیز اسم هایی چون آقایان سید محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری نیز مطرح شده است. فکر می کنید چنین لیدرهایی چقدر راهگشا خواهند بود؟ ببینید به نظر من این بحث هم زود و هم غیر واقعی باشد. درباره این چهره هایی که شما نام بردید باید بگویم که این افراد، انسان هایی دلسوز برای کشور هستند و دوست دارند انتخابات خوبی در کشور برگزار شود. این افراد بی تردید برای پرشور کردن انتخابات تلاش خواهند داشت. اما اینکه بگوییم این افراد حتما دور هم جمع می شوند و لیست مشترک می دهند، هم زود و هم غیر دقیق است. اگر هم بنا بر چنین برنامه ای باشد منتهی به ۳ ماه قبل از انتخابات می شود. اما به هر حال چهره هایی مثل آقای خاتمی، آقای هاشمی و فرد مثبتی مثل آقای ناطق و همچنین آقا سید حسن آقای خمینی که من به این مجموعه اضافه می کنم، حتما مصرانه به بهبود فضای سیاسی کشور و تقویت انتخابات فکر می کنند. چون از گذر چنین عملکردهایی نظام است که تقویت می شود. آقای عرب سرخی اینکه شما تاکید دارید طرح چنین مباحثی زود است شاید قابل قبول نباشد. مخصوصا در شرایطی که جریان رقیب به صورت رسمی تحرکات خود را برای انتخابات مجلس به صورت علنی با برگزاری نشست هایی چون نشست همگرایی اصولگرایان آغاز کرده است. البته بین جریان اصلاح طلبی دو نظریه وجود دارد که عده ای فعالیت رسمی را بهانه دادن به دست جریان تندروی اصولگرایی می دانند و با آغاز فعالیت های همگرایی اصلاح طلبان مخالفت می کنند. دسته دوم نیز بر این عقیده اند که از همین امروز باید اصلاح طلبان فعالیت خود را آغاز کنند. اتفاقا اصلاح طلبان فعالیت خود را آغاز کرده اند. اما این شروعی که شما بر آن تاکید دارید، بیشتر معطوف به جلسات پنهانی یا پشت پرده اصلاح طلبان یا نهایت منتهی به یک یا دو جلسه حزبی چون جلسه اخیر حزب اعتماد ملی می شود. لازم نیست حرکت جدی تری در ادامه مسیر داشته باشیم؟ نه ببینید جنس کاری که الان دنبال می شود از نوع پشت پرده ای و پنهان نیست. شما دیده اید که یک جلسه درون حزبی را کنار خیابان یا در معرض دید عامه برگزار کنند؟ اتفاقاتی که الان رخ می دهد مجموعه نشست هایی است درباره موضوعات، مسائل و مشکلات و راهکارهای تقویتی آن برگزار می شود. این کار ها دنبال می شود. احزاب برای خودشان در حال برنامه ریزی هستند و شخصیت ها برای خودشان کارهایی را صورت داده اند. شخص آقای خاتمی الان کمیته ای را تشکیل داده اند که در حال برنامه ریزی هستند. احزاب اصلاح طلب برای فعالیت دوباره محدودیت دارند بحث دقیق تر من تلاش دوباره احزاب برای بازگشت به عرصه رقابت هاست. مثلا همین نشست اخیر حزب اعتماد ملی با واکنش های متفاوتی رو به رو شد. عده ای آن را خوب ارزیابی کرده و عده ای دیگر آن را یک گزک در دست تندروهای جرین مقابل خواندند. آیا ما نباید به دنابل فعالیت دوباره احزاب باشیم؟ چون همین احزاب سرمایه های اصلی جریان اصلاح طلبی را تشکیل می دهند. بنده هم موافق هستم. اما متاسفانه احزاب اصلاح طلب به سبب موانعی که وجود داشته در برگزاری نشست ها و کنگره ها با محدودیت های رو به رو بودند. درباره سازمان مجاهدین و مشاکرت حرف هایی هم زده شد. اگرچه همین حرف ها خیلی قانونی هم به نظر من نبود ولی به هر ترتیب زمینه فعالیت آنان به تعبیری بسته شده است. اما بقیه احزاب و گروه ها نیز با محدودیت رو به رو هستند. اینکه یک حزب نشست برگزار کرده است، کار خوبی است و در حقیقت باید با برگزاری نشست های حزبی موافقت و با کارهای غیر قانونی که در این جریان رخ داده است مقابله بشود. دولت و وزارت کشور خوشبختانه نیز اعلام داشتند محدودیتی در این زمینه ایجاد نخواهند کرد. مخالفت فعالیت حزبی برای انتخابات نیستم بلکه بر این اعتقادم که هنوز زمینه فعالیت برای انتخابات وجود ندارد وگرنه مشورت ها و شناسایی چهره ها سرجای خودش باقی است و در ادامه باید تقویت بشود. دولت روحانی عقب نشینی نمی کند بحث به احزاب سیاسی رسید. در ایام انتخابات صحبت های زیادی درباره رفع فضای امنیتی به ویژه درباره احزاب مطرح شد و ما انتظار آن را داشتیم که حداقل تا امروز یک سری اتفاقات درباره احزابی چون مشارکت و سازمان مجاهدین رخ بدهد. این مسئله نه در قالب اصلاح طلبی که در بعد سیاسی و امنیتی خواسته جریانهای سیاسی معتدل است. فکر نمی کنید دولت باید همت بیشتری در این مساله نشان دهد؟ این مباحث از نوع نسبی هستند. من می گویم دولت تلاش کرده و مقداری فضا باز شده و باید تلاش بیشتری کند تا این گشایش بیشتر باشد. حالا شما می گویید این گشایش کافی نیست و باید بیشتر باشد. ببینید این گشایش و کافی نبودن آن محدود به یک حوزه و یک بحث نیست. چندی پیش آقای سید محمد خاتمی در دانشگاه حاضر شدند و در آنجا سخنرانی داشتند. همین سخنرانی یکی از محورهای استیضاح وزیر علوم دولت بود. حرف اصلی آن است که دولت باید ایستادگی کند و پا را عقب تر نگذارد. اما دولت در ماجرای استیضاح وزیر علوم عقب نشینی نکرد. اما در شیوه عقب نشینی حاضر شد تا فرجی دانا را از دست بدهد. به هر حال این رقابتی است که وجود دارد. این وضعیتی است که در کشور حاکم است. مجلس با اختیارات و دیدگاه هایی بر راس کار است. دولت هم با وجود همین محدودیت ها تلاش می کند. یک سری فعالیت ها مستقیما به دولت مربوط است که دولت آن را با همه محدودیت ها دنبال می کند. به عنوان مثال در مورد همین بورسیه ها، دولت با یک بیانیهٔ رسمی قضیه بورسیه ها را اعلام کرد. اما این مجلس وزیر علوم را استیضاح کرد. این جز اختیارات قانونی است. دولت تلاش خود را کرده و اعتقاد دارد آنان رای لازم را داشتند. با این وجود دولت اعلام کرد که آقای فرجی دانا سیاست های دولت را پیش می برد و ما نیز همان سیاست ها را دنبال خواهیم کرد. منظور ما جنگیدن نیست بلکه کار قانونی است. فرض کنیم یک مجلس درست هم شکل گرفته که نظراتی مخالف با دولت دارد؛ فرض کنیم یک مجلس اصولگرا در انتخابات رقابتی واقعی انتخاب شود. در مقابل آن نیز یک دولت اصلاح طلب یا معتدل بر قرار باشد. به هر حال باید موازنه را بر قرار کرد. ما با اینکه مجلس حق دارد وزیر را استیضاح کند، مشکلی نداریم. مشکل ما با دلایل استیضاح است که حرف هایی داشتیم. دولت مدافع آقای فرجی دانا بود و به همین دلیل هم اعلام کرد ما همان کارهای ایشان را که از جانب دولت انجام می داد را دنبال خواهیم کرد. درباره فضای امنیتی صحبت کنیم. آیا دولت توانسته انتظارات را بر آورده کند؟ آن بخشی که مربوط به دولت و وزارت کشور می شود، دولت اقداماتی داشته ولی آنجاهایی که خارج از کنترل دولت است مسلما نمی تواند کاری انجام دهد. خیلی اتفاقات توسط نهادهایی رخ می دهد که تحت نظارت دولت نیست. دولت نقد خودش را می کند ولی مقابله با آن در دست دولت نیست. در موضوعاتی مثل اسید پاشی دولت موضع روشن خود را بیان کرده است اما به هرحال این کار زیر نظارت نهادهای نظامی و قضایی است. آقای عرب سرخی! فکر می کنم که اختلاف نظر ما با شما درباره نحوه عملکرد دولت در حوزه گشایش فضای سیاسی و امنیتی به آنجایی بر می گردد که شما دولت را محدود به چهره های خاص و معتبر آن چون وزرای نزدیک به آقای روحانی می دانید در حالی که صحبت اصلی ما درباره برخی چهره های رده پایین و البته تاثیر گذار در دولت است که مشخص نیست از کجا بر سر کار آمده اند یا چه شد تا همچنان از دولت قبل بر سرکار بمانند. هشت سال دستگاه های اداری را شخم زدند. شما باورتان نمی شود تغییر ایجاد کردن چقدر سخت است. من به دلیل آنکه ۳۰ سال مدیر بودم درک می کنم جا به جا کردن ۲ مدیر چقدر سختی دارد. ممکن است فکر کنید این اتفاقات ساده باشد. دولت قبلی این کار ها را غیر قانونی و به راحتی انجام می داد. در حالی که آقای روحانی نه دنبال چنین تخلفاتی است و نه چنین اجازه ای دارد. ممکن است به دلایلی آقای احمدی نژاد چنین مجوزی را داشت ولی آقای روحانی چنین مجوزی را ندارد. با این وجود آقای روحانی بر اساس قانون و گام به گام این تغییرات مدیریتی را شروع کرده است که به همین دلیل زیر هجمه های شدید قرار گرفته است. حجم بالای سوالات از دولت در مجلس شورای اسلامی نمونه ای از همین هجمه هاست. مضاف بر اینکه امکان دارد دولت آقای روحانی در همه موارد با اصلاح طلبان هم نظر نباشد و بر انتخاب یک فردی که ما آن را نمی پذیریم تاکید داشته باشد و یا بالعکس. مجلس آینده، مستقل خواهد بود بهترین فرصت برای بازگشت اصلاح طلبان به عرصه رقابت انتخابات آینده مجلس خواهد بود. فکر می کنید سهم اصلاح طلبان از مجلس دهم چند کرسی باشد؟ اینکه بگوییم چند کرسی را بگیریم و چند کرسی سهم اصلاح طلبان می شود لفظ درستی نیست. باید بسترسازی کنیم تا یک انتخابات رقابتی ایجاد کنیم. اعتقاد داریم در انتخابات رقابتی هرچند ممکن است چهره های شاخص اصلاح طلب وجود نداشته باشد ولی چون اکثریت جامعه دارای منش اصلاح طلبی است، متشکل از چهره هایی که لزوما به نام نیستند تشکیل خواهد شد. ولی اینکه چقدر شرایط را فراهم می کنند و اجازه خواهند افراد حتی عادی در رقابت شرکت کنند یا رسانه ها آزادانه فعالیت داشته باشند و اینکه ما چقدر می توانیم مردم را قانع کنیم تا از انتخابات استقبال کنند تاثیر گذار است. ما پیشگو نیستیم. ساز و کارهایی که فکر می کنیم نتیجه بخش است را طراحی می کنیم و تلاش خواهیم کرد تا در انتخابات موفق باشیم. خیلی وقت ها به نتیجه می رسیم و گاهی اوقات اتفاقاتی غیر قابل پیش بینی رخ می دهد. در مجلس سوم مجمع روحانیون تشکیل شد، یک لیست داد و تمامی آن ۳۰ نفر در تهران به مجلس رسیدند و اکثریت مجلس را تشکیل دادند. در انتخابات مجلس چهارم آن اتفاقات افتاد و رد صلاحیت ها صورت گرفت و یک مجلس راست تشکیل شد. در مجلس پنجم یک مجلس کمابیش و بینابینی شکل گرفت. حزب کارگزاران تشکیل شده بود. نسبتا موفق واقع شد. عبدالله نوری فکر می کنم ۱۳۰ رای آورد. در مجلس ششم بعد از دوم خرداد و یک مجلس یکدست اصلاح طلب تشکیل شد و بعد از آن بود که فکرهای دیگری برای مجالس هفتم و هشتم و نهم کردند. حالا مجلس دهم قرار است تشکیل شود. باید ببینیم طرف مقابل چه عملکردی ارائه خواهد داد. ما می توانیم بگوییم چه کارهایی می تواند انجام شود. اگر رد صلاحیت ها پایه ای انجام نشود که فقط یک جمع اصولگرا باقی بماند، اعتقاد دارم حداقل مجلسی مستقل خواهیم داشت. ولی اگر رد صلاحیت ها از چهره های سر شناس به چهره های عادی کشانده شود، وضعیت متفاوت خواهد بود. امید من به آن است تا آن عقلی که در انتخابات ۹۲ عمل کرد و در حد عارف و روحانی را باقی گذاشت در انتخابات مجلس نیز همین عملکرد را هم داشته باشد.
همرسانی کنید:

نظر شما:

security code