محمد ابراهیم خلیلی؛
۱۳۹۶/۰۸/۰۲ ۱۲:۴۳ چاپ
مدیریت شهری از رویا تا واقعیت
گیل خبر/ محمد ابراهیم خلیلی طی تقریبا سه دهه گذشته در کشور ما، جابجایی جمعیت غیر شهری و روستانشین به شهرنشین و اصطلاحا شهروند از نسبت حدود 30 و 70 درصد به حدود 70 و 30 درصد تغییر مکان پیدا کرده است. بطوریکه بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1395 توسط مرکز آمار ایران، کل جمعیت کشور حدود 80 میلیون نفر و میزان جمعیت شهر نشین به غیر شهرنشین حدود 74 درصد و 26 درصد مورد شناسایی و آمارگیری قرار گرفته است. همچنین این آمارگیری نشان می دهد که تعداد شهرها نیز در کشور از تعداد 373 شهر در سال 1355 به 1245 شهر در سال 1395 افزایش یافته است. معنی این آمار هم این است که تعداد شهرها نیز در کشور از حدود 30 درصد ، به حدود 70 درصد رشد پیدا کرده است. واقعیت رخداده از یک طرف نشانگر مواجهه نظام کلان حاکمیتی در کل، و سازمان ها و نهادهای مدیریتی دولتی و غیر دولتی و عمومی در جزء، با پدیده ای سخت افزاری به نام پدیده «شهرهای فراوان» است و از طرف دیگر مواجهه نرم افزاری نظام مدیریت کشور، با توده عظیم جمعیتی متمایل به شهرگرایی با انگیزه «شهرنشینی» به دلایل عدیده می تواند باشد. حال مسئله این است که، این جابجایی ها و این تمایل ها، چرا صورت گرفته و می گیرد و برای چیست؟ و دلایل آن را در کجا و از چه کسانی و چگونه باید جستجو کرد؟ که پاسخگویی ویافتن جواب در قبال این مسئله را فعلا بر عهده اهل فن و متخصصین و کارشناسان مربوطه در این زمینه ها می گذاریم که اگر مایل بودند خود در بحث ورود کرده و اکناف و اطراف آن را به چالش تخصصی خود بکشند و پاسخ اش را به ظرافت و تامل بیابند و نتایج آن را نیز جهت اطلاع همگان ارائه نمایند ! حال آنچه جای سخن و تامل دارد، این است که مهمترین بخش این مسئله، یعنی این جابجا شدن ها با مقوله ای بسیار مهم رو در رو، گره خورده و تداوم خواهد داشت که به صورت جدی نام آن «مدیریت شهری» در شهرهاست. می دانیم تا قبل از سال 1378 «شهرها» توسط سازمان ها و نهادهای دولتی و به طور خاص با خاکریز اول «شهرداری ها» و در رده های بعدی با فرمانداری ها و استانداری ها و وزارت کشور و نهایتا با مدیریت کلان دولت ها، مدیریت و اداره می شد و مسئولیت کلی حوزه مدیریت شهری بر عهده آن ها قرار داشت. اما بعد از سال 1378 با تشکیل شوراهای شهری این مسئولیت خطیر بر دوش اعضای شوراهای شهری قرار گرفت و شد آنچه که، باید می شد،یعنی (public administration) ! حالا اما حدود هجده سال از شور و شیدایی آن روزهای اولیه گذشته است و در آغازین روزهای دوره پنجم شوراهای شهری قرار داریم. و قاعدتا بعد از گذشت این همه سال، ظاهرا این طور به نظر می رسد که مدیریت شهری(اعم از شورا ها و شهرداران) باید نسبت به روزهای آغازین فعالیت شوراها، به اصطلاح مجرب تر و کارآمدتر و مردمی تر، شده و مقوله های مربوط به مدیریت شهری را به خوبی موقعیت یابی مدیریتی کرده و آگاهانه و مصمم تر بر مسند گرانسنگ آن جایگاه تکیه زده و جلوس نموده باشند. پس اگر در حال حاضر اعضای محترم شوراها از ریاست و آحاد آن تا سخنگوی گرانقدر و شهردار محترم منتخب، بیانی می دارند و یا مصاحبه ای، طرحی می نوازند و یا لایحه ای، فوریتی برقرار می کنند و یا مصوبه ای، طرحی می اندازند و یا پروژه ای، و یا...، قطعا قادر خواهند بود تا به مطالبی که متعاقبا خواهد آمد، توضیح و پاسخی دلنشین و امیدوار کننده را برای موکلان خود ارائه نمایند. چرا که شهرنشینان، امروز به خوبی بر حقوق شهروندی، چگونگی کیفیت زیست شهری، استانداردهای حیات مدنی، زندگی جدید،نو و مدرن شهری، معادلات موجود شهری همانند محیط زیست، آموزش، بهداشت، پسماند، خدمات شهری، ترافیک و حمل و نقل، و ...، عدم تبعیض در تعاملات و یا رفع شبهه از وجود برخی از خدمات در مناطق برخوردار و غیر برخوردار، شفافیت های مالی و یا عقد قراردادها، درآمدها و هزینه ها، مطالبات و بدهی ها، و...،و ده ها مقوله و موضوع شهری دیگر در موقعیت های مدیریت شهری، آگاهی داشته و بر دستیابی به حقوق قانونی خود تاکید دارند، و برای داشتن یک زیست شهری رضایت مندانه و دلخواه، همراه با آرامش ، آسایش و خاطری آسوده ، بدور از تنش ها و زیاده خواهی ها و آزمون و خطاهای مدیریتی، همه حقوق متعلق به خود را از مدیریت شهری ، به جد مطالبه گری کرده و خواهان هستند! اما موضوعات مهمی که مدیریت شهری ( تاکید می شود اعم از شورا و شهردار محترم) قاعدتا به آن ها توجه جدی خواهند داشت و بنابراین شهرنشینان را از مزایای این آگاهی ها و کاردانی های مدیریت شهری، متعهدانه در دوره مسئولیت خویش بهره مند خواهند ساخت: 1- با لحاظ مدیریت شهری نوین امروزی در شهرهای پیشرفته، می توان گفت که، امروزه مردم در شهرهای کشور ما، اساسا فقط شهر نشین هستند! بنابراین مدیریت شهری، شهروند نامیدن شهرنشینان را از کدامین پنجره در اعمال مدیریت شهری، در حوزه فرهنگ و زیست شهری برای ارائه خدمات عمومی شهری به آنان، به عنوان یک شهروند نظاره گری می کند؟ اصولا تفاوت شهرنشین و شهروند چیست؟ 2- برابر قانون، اعضای محترم شورای شهر، مدیریت شهر را بر عهده دارند و شهردار شهر که منتخب آنان است، مدیر شهر تلقی می شود. بنابراین مدیریت شهر و مدیر شهر را باید از چه منظری ملاحظه نمود و روابط بین آنها را با لحاظ قانون و سیاست های مدیریتی معتقد به خرد جمعی و شورایی و لحاظ مصالح و منافع مردم و شهر ،و همینطور تجربه ای که طی سال های گذشته در مدیریت شورایی و نتایج نه چندان مطلوب حاصله از آن، بدست آمده است، چگونه باید بازبینی و تعریف مجدد کرد؟ و اساسا تفاوت مدیریت شهر و مدیر شهر چیست؟ 3- عمدتا اعضای شوراها و شهرداران در کشور ما، پیش از آنکه آکادمیک و صرفا متخصص این رشته مدیریتی خاص باشند، حرفه ای و یا تجربی هستند. پس با مدنظر قرار دادن این مهم، آموزه ها و علوم و تجربه های جهانی و ملی و محلی مربوط به این مقوله ها را چگونه باید مورد استفاده و بهره برداری قرار داد، و در حال حاضر تعریفی که برای این فاصله ها می توان داشت ، چیست؟ 4- اعتقاد به سیستم مدار بودن مدیریت شهری، در سیاست گذاری ها، در برنامه ریزی ها و اولویت شناسی ها و نظارت و کنترل ها، با فرد محور بودن مدیران شهری در حوزه اجرا و عملیات، انتظارات مربوط به فرآیند مدیریت شورایی را به عنوان یک مجمع مردم نهاد و سرنوشت ساز، با عنوان مدیریت شهری و مسئولیت های مترتب بر آن، طی دوره های گذشته شورا، عموما در هاله ای از غبار و عدم شفافیت و کم توفیقی، اگر از شعار و مصلحت اندیشی ،پرهیز کنیم، معرفی می کند! حال باید مشخص کرد از نگاه سکانداران فعلی شوراها،برآیند فعالیت های مدیریت شهری، البته بر مبنای اعتقاد پایه ای بر اینکه «شهر یک سیستم است»،سیستم مدار بودن و یا فرد محور بودن را در مدیریت شهری چگونه تعریف و شناسایی کرده و چه می داند؟ 5- به جرات می توان گفت که شهرهای ما ، عموما با نگاه پدیداری و تجسمی ، توسط مدیریت و مدیران شهری اداره شده و می شوند، و در عرصه فعالیت های مدیریت شهری، بیشتر جنبه مدیریت فیزیکی و عملیاتی اعمال شده است. مانند ساخت خیابان ها و بزرگ راه ها، پارک ها، ساخت و سازهای شهری، مسکن سازی، میادین، پل ها، تامین نیازهای حمل و نقلی و....، در صورتی که مدیریت شهری نوین، در شهرهای پیشرفته و قابل استناد امروزی، با نگاهی عقلایی و سیاست ورزانه و استراتژیک، پای خود را از، محدوده مدیریت سنتی و پدیداری، فراتر گذاشته و با شناخت و تمرکز دقیق تر بر روی نیاز ها و خواسته ها و تمایلات شهروندان خود و ظرفیت های موجود در شهر، در حد و اندازه استانداردهای کلان و جهانی برای داشتن «شهر ایمن، پایدار، آرام، قانونی و اخلاقی با استاندارد های بالای زندگی» متناسب با فرهنگ شهروندان خود، همت گماشته، و با اولویت بندی نیازمندی های مردم و شهر، به تامین زیر ساخت های اساسی و پایه ای پایدار پرداخته است. بعد از آن نیز با برآوردن و تامین خواسته های اساسی مردم برای داشتن یک زندگی مطلوب و راضی کننده در شهری که زندگی می کنند، به عنوان یک شهروند و نه فقط یک شهرنشین، در حوزه های برند سازی شهری، برند سازی اخلاقی و فرهنگی، برند سازی گردشگری، برند سازی ورزشی، برندسازی تاریخی و...،ورود کرده اند. حال چنانچه مدیریت شهری در یکی از شهر های ما بخواهد در عرصه های فوق ورود کند در حالی که ابتدا زیر ساخت های مربوطه را تدارک ندیده است و در عین حال حتی قادر به تامین ابتدایی ترین نیازهای مدیریتی خود، همانند تامین و پرداخت حقوق و مزایای روزمره کارکنان سازمان، جابجا کردن شهرنشینان با ابتدایی ترین امکانات حمل و نقلی مانند اتوبوس و ...،جمع آوری و حمل و دفن زباله ها، عدم امکان مقابله با کمترین بارش های آسمانی نظیر برف و باران و مواجه شدن با خسارت های فراوان وارده به اهالی ساکن در شهر از این طریق، و ...، و مواردی حتی بسیار ساده تر، که به وفور در اکثر شهرهای ما قابل مشاهده است، مثل خرابی اکثر جداول و پل های حتی کوچه ها، تا چه رسد به خیابان های اصلی، دریچه های آب و فاضلاب غیر همسطح در خیابان ها و معابر،لکه های چاله شده و غیر آسفالت و دست انداز شده بی شمار در سطح شهر، حتی وسایل اسقاط شده و غیر قابل استفاده ساده برای بازی کودکان در پارک ها و ...، و مقولات مشابه دیگری از این قبیل و یا موارد اساسی تر که به برخی از آن ها در فوق اشاره شد، نیست و نباشد، آنگاه چطور و چگونه ، آیا می تواند برای مخاطبان خود، معین کند که نگاه مدیریتی پدیداری و فیزیکی و سنتی و یا نگاه مدیریتی نوین و استراتژیک و نرم افزارانه چیست؟ و آنان بر کدامین جنبه های مدیریتی مطلوب،پایه های مدیریت شهری خود را بنا نهاده اند؟ تا مردم را به خواسته هایشان از مدیریت شهری برسانند. 6- اکثر مدیریت ها و مدیران شهری، در تامین منابع اصلی و مورد نیاز مدیریت شهری، همچون منابع مالی و ...،مکرر از ایجاد درآمدهای پایدار سخن می گویند، و محل تامین آن را هم عموما بر جلب سرمایه گذار، صنعت توریسم و برندسازی و ...، قرار می دهند،که البته به لحاظ نظری و بیان مطلب در حد اظهار نظر، صحیح هم هست، اما نا گفته پیداست که متاسفانه تا کنون توفیق چندانی هم از این طریق بدست نیاورده اند! البته قابل ذکر است که در این رابطه، اما، دو نکته و مولفه قابل تامل وجود دارد: 1- یادگیری جهانی 2- تجربه جهانی و در مقابل این دو مولفه جهانی، هر چند به نظر می آید که از طرف گویندگان کمتر توجه می شود، دو نکته اساسی قابل تامل برای مدیریت شهری در حال حاضر وجود دارد و به روشنی خود نمایی می کند: 1- داشته های مدیریت شهری 2- نداشته های مدیریت شهری در توضیح موارد فوق، مطلب قابل ذکر این است که مسلما مدیریت شهر در نظر دارد که، قاعده سرمایه گذاری چیست و سرمایه گذار در هدفی که برای سرمایه گذاری پی می گیرد به چه می اندیشد(چه داخلی و چه خارجی)، و قطعا باید بیاندیشد که گردشگر و توریست،برای چه به یک شهر سفر می کند و چه چیزهایی را می خواهد ببیند و سیاحت کند.بطور مثال توریست می آید تا مظاهر شهر را مشاهده کند و یا سبزه و کویر و کوه و دریا و...،را سیر کند؟ اساسا گردشگر هدف کیست و از کجا می آید؟ اینکه مدیریت شهر،داشته ها و نداشته های شهری خود را در نظر نگیرد و از طرف دیگر ، ذائقه، فرهنگ، هدف و ...، و قصد سفر توریست هدف را نشناسد، قاعدتا در مسیر تامین خواسته ها و تقاضاهای توریستی او واقع نمی شود و در نتیجه به مقصود مدیریتی و سیاست گزاری ها و برنامه ریزی های زیرساختی خود، نمی تواند که دست یابد. زیرا بسیاری از کسانی که امروز با نام توریست در جهان گردشگری می کنند، در شهرهای خودشان، بسیار بهتر از آنچه که ما در شرایط فعلی می خواهیم به آن ها نشان دهیم را دارا هستند! بنابراین آیا مدیریتی که به موارد اینچنینی می اندیشد و بطور مرتب آن را مطرح می کند، زیر ساخت های لازم را برای سرمایه پذیری و سرمایه گذاری، برند سازی و جلب توریست و گردشگر تدارک دیده و آیا آن ها را دارد؟ یا اینکه حداقل توضیح دهد که مقصود و هدفش از برند سازی و ...،چیست؟ در همین ارتباط خوب است که مدیریت شهری لااقل برای مجموعه خود مشخص کند که در جهان کنونی، شهرهای ثروتمند به لحاظ بهره گیری هدفمند از سرمایه های سرمایه داران و جاذب توریست و برند شده، چگونه ساخته شده و چرا شناخته و معروف می شوند؟ و شهر آن ها از این منظر در چه جایگاهی قرار دارد؟ و همینطور و از همین منظر ، افق نگاه مدیریت شهری در مورد سرمایه و سرمایه گذار ،صنعت توریسم و جلب گردشگر و برند سازی و اشتهار در میان دیگر شهرها چیست؟ چرا که سال هاست که موارد فوق الذکر را مدیریت شهری در بسیاری از شهر ها (حالا چرا و چگونه و با کدامین هدف )، با شور تمام شعار می دهد و مرتب تکرار می کند و با کمال تاسف به جایی جز فرصت سوزی و هزینه سرمایه و عمر واعتماد و ...، به صورت مادی و معنوی نمی رسد! اما اشکال کار کجاست که این شعارهای زیبای مدیریت شهری، حتی با تغییر مکرر مدیریت ها و مدیران شهری، به ثمر مطلوب نمی نشیند؟ یک نگاه ساده به آمار ارائه شده در سال 2016 ، پر در آمدترین شهرهای جهان را که از طریق گردشگری و جلب توریسم به تحصیل آن درامدها رسیده اند ، شاید به تواند مدیریت شهری شهرهایی که چنین رویاهایی را در سر دارند را در گذر از نگاه و مدیریت سنتی و پدیداری در مدیریت شهری به نگاه و مدیریت نوین و مدرن شهری در مدیریت پیشرفته امروز ،مساعدت نماید. احتمالا تنها در چنین جایگاهی است که در مرحله اول، با نگاهی واقعی تر به داشته ها و نداشته ها قادر خواهند بود که با تامین برنامه های زیر ساختی و مقتضی در مرحله بعد، در رقابت با شهرهای گردشگر پذیر و ...، و برند شده فعلی در جهان ، رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کند! طی آمار ارائه شده ، 10 شهر پر درآمد دنیا به لحاظ گردشگری عبارتند از: دبی با حدود 28/5 میلیارد دلار در ردیف اول - و نیویورک با حدود 17 - لندن 16 - سنگاپور 15/5 - بانکوک 14 - پاریس 12 - توکیو 11 - تایپه 10 - سئول 9/5 - و بارسلون با حدود 9 میلیارد دلار درآمد در رده دهم آن قرار دارند. چرا این شهر ها در چنین جایگاهی از گردشگری در جهان قرار گرفته اند؟ مدیریت شهری در این شهرها چه کار مدیریتی و زیر ساختی، برای توریست پذیری و برند شدن و جذب سرمایه انجام داده و یا در حال انجام است که مدیران شهری ما که مدعی جذب توریست و سرمایه و برند سازی هستند، و آن را مبنای درآمدهای پایدار خود می دانند، احتمالا از تمسک به آن راه کارها برای نیل به مقصود خود غافل شده اند؟ 7- مدیریت شهری(اعم از شورا و شهردار)، برای نقش NGO ها، نظام مهندسی ها، بانک ها و موسسات پولی و مالی و اقتصادی، فعالان اقتصادی در بخش های مختلف دولتی و غیر دولتی، دانشگاه ها، صنعت گران، رسانه ها و ...،به لحاظ قرار دادن شهرمان در مسیر توسعه پایدار و ساخت شهر ایمن، برتر، سرمایه پذیر، جاذب توریست ، برند و ...، برای شهرنشینان (شهروندان) که طالب ارتقاء کیفیت زندگی بهتر با استانداردهای بالای زندگی، برای یک زیست شهری مطلوب، رضایت مندانه، و آرامش بخش، توام با نشاط و شادابی هستند، دارای چه برنامه و سیاست راهبرد نگریست؟ و چه طرح ویژه قابل رویت و برند شونده ای را تدارک دیده است؟ و برای این مهیاسازی، داشته هایش چیست؟ که منجر به عمل و نتیجه ای شود که نیاز دارد و باعث خواهد شد تا از چمبره شعار و فرصت سوزی که تا کنون رخداده، گذر کند ودر این دوره جدید( دوره پنجم شوراهای شهری) به عنوان یک پاسخگو در قبال مسئولیت سرنوشت سازی که با رای مردم پذیرفته است ، به شهرگرایان ساکن در شهرها، یک حرف تازه را بزنند به نحوی که مصداقش را شهرنشینان به عینه و در شهر خود ببینند و از مزایای آن بدرستی و کار آمد بهره مند گردند. خواشته هایی که سال هاست فقط شعار و وعده اش را از مدیریت شهری می شنوند؟ واقعیت چیست و رویاها کدامند، و نقش مدیریت شهری(اعم از شورا و شهردار) در تبدیل استراتژی حرف و شعار و وعده به برنامه و عمل و نتیجه، در چه زمانی به واقعیت و حقیقت خواهد پیوست؟ شهرها به کجا می روند و افتخار مدیران شهری در گذار از معبر رویا تا واقعیت ، چه زمانی به منصه ظهور خواهد رسید و مصداق عینی و قابل ارائه اش چه خواهد بود؟ باید توجه داشت که زمان سریع و به سرعت در حال گذر است و دوره پنجم نیز به تندی به پایان خود خواهد رسید. رویاها، حتی بیان اشان شیرین اند، اما واقعیت این است که با شعار حلوا ،دهان هیچ شهرنشینی، واقعا شیرین نخواهد شد! شناخت، تمرکز، اولویت بندی،تامین زیرساخت های مورد نیاز و ... ، شهرنشینان را بیشتر از حرف ، وعده و تکرار مکررات، به انتظاراتی که از مدیریت شهری دارند ،خواهد رساند ، شهر نشینان به برنامه، عمل و نتیجه ملموس چشم دوخته اند!! گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code