همزمان با هفتاد و هشتمین زادروز نمایشنامه نویس گیلانی؛
۱۳۹۶/۰۷/۱۱ ۱۵:۵۹ چاپ
اختصاصی گیل خبر/ اکبر رادی در دهم مهر 1318 در رشت زاده شد او فرزند سوم در بین شش برادر و خواهرش بود و پدرش درس خوانده قدیم بود که علاوه بر فارسی و ترکی، فرانسه و روسی را نیز مکالمه می کرد و در یک کارخانه قند ریزی به اتفاق برادرش آن را اداره میکرد مشغول بود. مادر اکبر رادی زنی بی سواد اما با احساس و دانا بود که در میان بچه ها، خدمه خانه و بستگان اقتداری داشت. رادی را در هفت سالگی به مدرسه فرستادند و چهار سال اول ابتدایی را در دبستان عنصری خواند. او در سال 1329 به علت ورشکستگی کارخانه و افت کسب و کار پدرش، به همراه خانواده به تهران کوچ کردند. وی دو کلاس آخر ابتدایی را در دبستان صائب تهران و دوره متوسطه را در دبیرستان فرانسوی رازی در سال 1318 به پایان رساند و یک سالی پشت کنکور پزشکی ماند و در سال 1339 در رشته علوم اجتماعی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران قبول شد و چهار سال بعد فوق لیسانس این رشته را هم تا نیمه های سال دوم رفت و نزدیک پایان نامه آن را رها کرد. عشق به ادبیات و علاقه روزافزون به تئاتر را میتوان از اصلی ترین دلایل این کناره گیری بیان نمود. او همزمان، دوره یک ساله تربیت معلم را دید، و از سال 41 با حکم رسمی وزارت خانه معلم شد؛ و دو نمایشنامه «روزنه آبی» و افول را نوشت. رادی  سی و دو سال تدریس در رشته ادبیات سال چهارم دبیرستان، ادبیات نمایشی انستیتو مربیان امور هنری، نمایشنامه نویسی ِ مقطع کارشناسی دانشگاه تهران و نمایشنامه نویسی پیشرفته کارشناسی ارشد دانشگاه هنر را ادامه داد و در سال 1373 یه تدریسش پایان داد و بازنشسته شد. او نخستین داستان جدی که نوشت؛ «باران» نام داشت که در سال 1338 در مسابقه داستان نویسی مجله اطلاعات جوانان چاپ شد و میان ِ بیش از هزار داستان برنده جایزه اول شد و نخستین نمایشنامه جدی اش  را نیز به نام  روزنه آبی در زمستان سال 1338 آماده کرد که به واسطه آن با شاهین سرکیسیان آشنا شدو سرکیسیان پس از مطالعه نسخه دست نویس روزنه آب تصمیم به اجرای آن گرفت. رادی در سال 1347 یکی از مهمترین نمایشنامه های دهه چهل ایران یعنی ارثیه ایرانی را نوشت. اهمیت این اثر تا جایی بود که پانزده سال بعد در دهه شصت ورژن دیگری از همین اثر را با عنوان تانگوی تخم مرغ داغ نوشت. او همواره بر این باور بود: « تا زمانی که نمایشنامه ایرانی با آدم های معاصر و درد زنده نداشته باشیم، بی گمان تئاتر معاصر ملی هم نخواهیم داشت.» این نویسنده برجسته گیلانی در زمینه یادداشت های ادبی و مقاله نویسی نیز چیره دست بود و نقدها و تحلیل های بسیاری بر نویسندگان ایرانی و خارجی (از صادق هدایت و آخوندزاده تا چخوف و آرتور میلر) نوشت. نامه نگاری، قالب ادبی دیگری به شمار می رفت که دلمشغولی رادی محسوب می شد. اهمیت نامه های رادی به حدی بود که گاه همچون تکانه ای فضای فرهنگی و گفتمانیِ تئاتر ایران را متأثر می ساخت. در این خصوص می توان به «نامهٔ سرگشاده به آدینه» اشاره کرد که در کتاب «انسان ریخته» انتشار یافته است. اکبر رادی سرانجام در بامداد پنجم دی ماه ۱۳۸۶ پس از نیم قرن نوشتن بی وقفه در بیمارستان پارس تهران درگذشت. او پیش از مرگ یادداشتی به بهرام بیضایی نوشته بود به نام «تو آن درخت روشنی» که در ویژه نامه ای درباره بیضایی در همان زمستان چاپ شد. روز مرگ رادی، که مصادف با زادروز بیضایی نیز بود، بیضایی یادداشتی در سوگ نوشت و مرگ یار دیرینش را به بستگان و همسرش تسلیت گفت. در این یادداشت رادی را به «سرچشمه ای» مانند می کند و شکوهِ نوشته هایش را به «غرّش رودی . . . که از زیر سرانگشتان وی جاری بود». او همچنین نمایش افرا را در همان سال به رادی تقدیم کرد. روحش شاد و یاد و خاطرش در دلها جاودان