۱۳۹۳/۰۸/۱۴ ۱۴:۰۷ چاپ
به گزارش گیل خبر ، خبری که روز گذشته از پاکستان مخابره شد را می توان در زمره غم انگیزترین اخبار سال دانست: زن و شوهری مسیحی در کوره آجر پزی نزدیک لاهور کار می کردند. زن، چند جلد کتاب طلسم و جادو که متعلق به پدرخوانده اش بوده را سوزانده و بقایاش را در سطل زباله می ریزد. کارگران دیگر با دیدن بقایای کتاب ها گمان می کنند که وی قرآن را سوزانده است. بنابراین به اهالی روستا خبر می دهند و دقایقی بعد صدها مرد خشمگین به سمت آنها هجوم می برند و بی آن که مهلت دفاع به ایشان بدهند، ابتدا پاهایشان را می برند و سپس زنده زنده در کوره آجر پزی می سوزانند. این زوح مسیحی سه فرزند داشتند و گفته می شد، زن نیز باردار بوده است... .(متن کامل خبر) واقعیت این است که قرائت احمقانه و متعصبانه از اسلام، بخش های بزرگی از پاکستان را در نوردیده است و آنچه در کوره آجر پزی لاهور رخ داده ، تنها بخش کوچکی از کج فهمی دینی است که رسانه ای شده است. به جرأت می توان گفت که اسلامی این چنین فقط در پاکستان وجود دارد و اگر امروز رد پای آن را می توان در افغانستان هم یافت، چیزی جز صادرات پاکستان نیست. اسلام پاکستانی - که از اسلام ناب محمدی تنها نام و مناسکی را به ارث برده است - زمانی افغانستان را در نوردید که فارغ التحصیلان برخی مدارس دینی سلفی ها در پاکستان ، تحت عنوان "طالب ها" (طالبان) سلاح در دست گرفتند و با افکار متحجرانه ای که داشتند کوشیدند برای تحقق درس هایی که خوانده اند، در افغانستان خلافت اسلامی برپا کنند و یکی از استادان خود به نام "ملامحمد عمر" را امیرالمؤمنین خواندند! تروریسمی که امروز جهان را به شدت ناامن کرده و به نام اسلام جنایت می کند، نه در "الرقه" که پایتخت داعش است ریشه دارد و نه مخفیگاه ملامحمد عمر، خاستگاه آن است. ریشه اصلی تروریسم را باید در مدارس به اصطلاح دینی پاکستان یافت که توسط تندروهای سلفی و با بودجه های کلان سعودی ها - که سررسید سال مالی اش هم "رمضان" است - اداره می شود.(+) این مدارس کودکان، نوجوانان و جوانان عمدتاً فقیر را جذب می کنند، به آنها نان و سرپناه می دهند و آرام آرام مغزشان را می شویند و در نهایت از آن ساده دلان، افرادی می سازند که دنیا را از دریچه تنگ تحجر می بینند و خشونت، مهم ترین سلاح آنها برای آنچه از صیانت از دین می نامند هست. فارغ التحصیلان عادی و کم و فروغ این مدارس، سربازان ترور می شوند و گاه خود بعد از گرفتن گواهینامه ورود به بهشت از مدیران این مدارس، عملیات انتحاری انجام می دهند. اما فارغ التحصیلان ارشد مدارس دینی پاکستان، خود به مبلغان تروریسم سلفی تبدیل می شوند و در میان قبائل پاکستان و افغانستان، مردم و به ویژه روستاییان ساده دل را به قرائتی که خود از دین دارند، فرا می خوانند و نتیجه اش نیز :/. ی شود زنده زنده سوزاندن دو انسان به اتهامی که هرگز اثبات نشد و اگر هم اثبات می شد، مجازات شان این نبود. مردمی که دست پروده این جریان فکری متحجر هستند، به شدت مهیای تبدیل به پیاده نظام های تروریسم هستند زیرا از یک سو، شست و شوی مغزی داده شده اند و از دیگر سو، فقر مالی شان زمینه جذب در گروه های شبه نظامی -که لااقل حقوق ثابتی دارند- را فراهم می کند. طالبان و القاعده محصول مشترک "مدارس دینی سلفی های پاکستان" و "بودجه عربستان" است که در ادامه روند خود به داعش تبدیل شده است و داعشی ها، چقدر حق شناس هستند که نام مدرسه ای که اخیراً در حلب سوریه تأسیس کرده اند را "اسامه بن لادن" گذاشته اند. جهان، اگر می خواهد با تروریسمی که نقاب اسلام بر چهره زده است مبارزه کند، باید قبل از هر کاری، فکری به حال موتور مولّد تروریسم یعنی مدارس دینی پاکستان نماید چه آن که مبارزه با تروریست های سلاح به دست، تلاش برای بریدن شاخه و برگ است و واگذاشتن ریشه ها. اگر امروز تروریست های داعش پرچم "لااله الّااللّه محمّد رسول اللّه" به دست می گیرند و مردان را سر می برند و زنان را مورد سوء استفاده قرار می دهند، پشتوانه این کارها درس هایی است که در تاریکخانه های پاکستان که نام مدارس دینی را یدک می کشند، داده شده است و خبر بد این که این مدارس، همچنان پر رونق اند و با دو میلیون "طالب" دارالشفای مردمی هستند که از فقر مادی و فرهنگی رنج می برند. جهان در مبارزه با تروریسم سلفی، تا زمانی که آدرس را اشتباه می رود، به جایی نخواهد رسید؛ آدرس این است: پاکستان، مدارس دینی سلفی ها./عصرایران
همرسانی کنید:

نظر شما:

security code