درس های کودتای ۲۸ مرداد برای حسن روحانی و اصلاح طلبان
گیل خبر/ علی دادخواه چند روز پیش در حال مطالعه مجددکتابچه ای از « بیژن جزنی » بنام « تاریخ سی ساله ایران »جلد اول بودم.خب !« بیژن جزنی» خودش اسطوره ایست.او و « احسان طبری» جز بهترین تیوریسین های دهه ۴۰و ۵۰ خورشیدی در ایده مبارزه تشکیلاتی و حزبی هستند.البته خوب بیاد دارم ماهنامه مهرنامه در مجلد ۴۱، شماره اردیبهشت ماه سال ۹۴ خود در پرونده ای بمناسبت چهلمین سالگرد اعدام بیژن جزنی او را به سبک همیشگی مخالفت عیان این نشریه با فعالین چپ نواخت و در تیتر بزرگ صفحه کنار عکس جزنی عنوان « روشنفکران تروریست » را اورد. دو سال قبل که کتاب « تاریخ سی ساله ایران » جزنی که در اخرین دوره که در زندان شاه بوده نوشته می خواندم ( جالب است که او از داخل زندان ایده سازی می کرده و فداییان خلق بشدت تحت تاثیر او بوده اند) از میزان اطلاعات تاریخی و حافظه او در شگفت ماندم. او با این کتابچه دانش مارکسیستی خود را به رخ می کشاند.جزنی کتاب شگفت انگیز« نبرد با دیکتاتوری» را هم در زندان می نویسد و صریحا اشاره می کند که این کتاب در پاسخ به متن مشهور و گیرای مسعود احمدزاده « مبارزه مسلحانه ؛ هم استراتژی هم تاکتیک » است.کتاب سوم او هم به نام « چگونه مبارزه مسلحانه توده ای می شود» هم جزنی را شهره عام وخاص جوانان رادیکال کرد.او مانند « مصطفی شجاعیان» دیگر چهره تیوریک و مسلح چپ ایران ،« تیوری را زبان واقعیت» ساخت ونه برعکس. در همین شروع یادداشت، من نام چهار تن از تیوریسین های بزرگ ونامی دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی را اوردم وتیوریسین های دیگری هم انزمان داشته ایم،ولی حالا چند نفر را داریم ؟ پاسخ بسیار تلخ است ولی من به شما می گویم،نزدیک به صفر. ما دچار فقر ایده سازی تشکیلاتی و حزبی مفتضحانه ای هستیم که پس از انقلاب اغاز گشته است.اصلاح طلبان ما همینطور ،اصولگرایان هم خیلی بدتر. زیاده حاشیه نرویم ،موضوع بحث من در این یادداشت درس های کودتای ۲۸ مردادماه و سقوط تنها دولت ملی و از قضا دموکرات ترین انها در تاریخ معاصر ایران است.و تکست اصلی من در ارزیابی این کودتا همان کتابچه « تاریخ سی ساله ایران» جزنی است. « اگر استراتژی جنبش انقلابی از جهت حرکت جامعه و ویژگی های ان جدا بماند با گذشت زمان وتمامل پروسه های اجتماعی واقتصادی جنبش هر روز نیروهای خود را بیشتر از دست میدهند و برعکس اگر استراتژی مبتنی بر این حرکت باشد حرکت نااگاهانه جامعه و حتی کوشش های اگاهانه طبقه حاکم در زمینه پروسه های تولیدی واقتصادی به قدرت جنبش می افزاید....پس باید انچه را که در جهان می گذرد جمع بندی کنیم .موقعیت جنبش کارگری و جنبش رهایی بخش را در جهان و ویژگی های جنبشهای منطقه را بشناسیم... » جزنی در مقدمه نسبتا طولانی خود بر کتابچه اش ،تاکید بسیاری دارد بر ویژگی های کنشگری صحیح سیاسی و مبارزاتی و البته یک تشکیلات سیاسی. او تاکید می کند که باید «کیفیت سازمان های مبارز قبلی» ،« ویژگی های فرهنگی ،روحیه و عادات و مسایل توده ها» برای یک کنشگر سیاسی شناخته شده باشد.همچنین او باید « ویژگی های نظام سرمایه داری و البته عوامل زیربنایی و وابستگی ایران به انحصارات امپریالیستی و خصوصیات بورژوای وابسته به طبقه حاکمه را مورد بررسی قرار » دهد «که نتیجه این بررسی ها شناخت میز حرکت فعلی جامعه است.» جزنی به گروه ۵۳ نفر می پردازد و فقدان« یک خط مشی معین در رشد و تکامل گروه» و عدم« پرداخت به مبارزات عمومی و توده ای » را از ضعف های عمده این گروه می شمارد.(ص ۹)او به حزب توده نیز پرداخته و می نویسد « در ایران مشی استالینی با نیروی مضاعفی همراه بود .وجود حزب توده و سرنگون شدن دستگاه دیکتاتوری رضاخانی نه با قدرت توده ها ( یعنی تکامل : رشد عوامل درونی و دینامیکی جامعه ) بلکه با ضربه مکانیکی ناشی از جنگ جهانی دوم ( یعنی اشغال نظامی ایران) بدست امد وجود ارتش سرخ عامل موثری در وابستگی بیش از حد حزب توده به دولت شوروی بود.» ( ص۱۲) جزنی بخوبی اشاره می کند که حتی تظاهرات حزب در مهرماه سال ۱۳۲۳ به پیشنهاد شوروی برای کسب امتیاز نفت در مجلس چهاردهم بوده هر چند با شعار « نان ،فرهنگ و بهداشت کار برای همه » صورت گرفت ( ص ۱۳) .او به شهریور ۱۳۲۴ و قیام تجزیه طلبانه اذربایجان و پیشه وری و همچنین شبیه این تحرکات در کردستان اشاره می کند و در صفحه ۲۵ کتاب می نویسد:« شکست فرقه بتمام جنبش کارگری در ایران ضربه زد و نقطه افول این مبارزات که از سال ۲۰ دایما رو به رشد داشت به حساب می اید.» تا به اینجا از تحلیل جزنی متوجه می شویم که برخلاف همه دنیا جنبش های کارگری در ایران از زیر چتر احزاب سیاسی بیرون امده اند ،انهم احزاب سیاسی که بشدت وابسته به شوروی بوده اند.این در حالی است که علی القایده سندیکاها باید مبدع احزاب سیاسی باشند ( انچنانکه در انگلستان « حزب کارگر» را داریم) و البته شریانهای پویایی جامعه وقدرتمندی ان . جزنی به « بی توجهی » حزب توده به جنبش ملی و ملی شدن نفت اشاره می کند( ص ۳۸) و می نویسد:« در حالی که این مبارزه با مذاکرات ( گس _ گلشاییان ) اغاز شده و بسرعت گسترش میافت.حزب توده ضرورت واهمیت انرا درنیافت.» او پرده به پرده جلو می رود و به ایت اله کاشانی و نقش او در سقوط دولت ملی مصدق اشاره می کند و می نویسد که حزب توده در اوج مبارزات ملی شدن صنعت نفت به تحریک شوروی مشغول « جمع اوری امضا در ذیل ورقه های انجمن ایرانیان هوادار صلح » و « تشکیل خانه صلح در خیابان فردوسی » بوده و« مهمترین عناصر( ان در این تحرکات) ایت اله کاشانی بود که ذیل ورقه صلح را با نقشی « فتوا» مانند امضا کرده بود.» ( ص ۳۸) این سخنان جزنی را می توان با اسناد منتشر شده سازمان اطلاعات مرکزی امریکا تطبیق داد که از سفارت در ایران به وزارت امورخارجه امریکا در مورخه ۲۸ سپتامبر ۱۹۵۲ ( ۶ مهر۱۳۳۱) ارسال شده است ودران به شایعاتی مبنی بر افزایش همکاری کاشانی و حزب توده اشاره می کند و حتی خبر از مذاکرات ۹۰ دقیقه ای کاشانی به حزب توده می دهد که در ان حزب توده وعده کمک مالی همه جانبه را به کاشانی داده تا او به نخست وزیری برسد. این سند همچنین عنوان می کند که :« یک وزیر عرب دیشب به من گفت که کاشانی چند روز پیش در حضور رهبران مذهبی دیدار کننده از این کشور عربی ،به شدت از حزب توده دفاع کرده و ان را یک سازمان وفادار به مسلمین دانسته است.» جزنی همچنین می نویسد:« کاشانی نیز به مخالفت جدی با مصدق دست زد ودر خانه خود ودر حضور طرفدارانش قسم خورد که حتی اگر قرار باشد با امپریالیزم انگلیس همکاری کند مصدق را سرنگون خواهد کرد.» (ص ۵۱) ( جالب است که سند هندرسون در تلگراف ۱۵۲TEHE به سیا ،۲۶ سپتامبر،مرکز تهران گزارش میدهد که کاشانی بدنبال کودتا برای سرنگونی مصدق است) شاید برای کامل شدن تصویری که جزنی می خواهد به ما ارایه دهد از تلاش همه مراجع اجتماعی اهم از مذهبی ،احزاب و مجلس برای سرنگونی دولت مصدق بد نباشد این ارجاع را هم ببینیم: « درگیری بین جناح های متجدد و سنتی جبهه مای با درخواست مصدق از مجلس در مورد دوازده ماه تمدید اختیارات فوق العاده برای خود، به اوج رسید.بسیاری از نمایندگان روحانی ضمن مخالفت با این درخواست ، از جبهه ملی کناره گرفتند و خود، « فراکسیون اسلام» را تشکیل دادند.کاشانی اختیارات فوق العاده را « دیکتاتوری» نامید؛ به روزنامه نگاران خارجی اطلاع داد که « دموکراسی واقعی در ایران مستلزم اجرای صادقانه شرع اسلام است ؛ و به بهبهانی ،ایت اله سلطنت طلب گفت که « مشاوران چپ گرای مصدق » امنیت ملی را به خطر می اندازند . قنات ابادی ( از نزدیکان کاشانی) اعلام کرد که وزرای دادگستری و فرهنگ به جای مسلمانان خوب « ملحدان دست نشانده کرملین » را جایگزین می کنند.او افزود که وی همیشه به حزب ایران به سبب اتحاد ان حزب با حزب توده در سال ۱۳۲۵ ،مشکوک بوده است و گفت که « روشهای دیکتاتوری حکومت، ایران را به صورت زندان بزرگی در می اورد.» نماینده روحانی دیگری ناگهان کشف کرد که رساله دکترای مصدق که سی و پنج سال پیش در سویس نوشته شده بود، محتوی نگرشهای شدید غیر مذهبی و ضد روحانیت است.» ( ایرواند ابراهامیان ؛ ایران بین دوانقلاب ؛ ص ۲۴۹ ،ترجمه ک .فیروزمند، ح شمس اوری ،م مدیرشانه چی ، چ ۱۳ ، ۱۳۸۸،تهران نشر مرکز ) می بینید چقدر این تحرکات شبیه انچیزی است که در دوره کنونی ودر مخالفت با دولت حسن روحانی واصلاح طلبان پیش امد ،ومن بدرستی سخنان هگل باور پیدا کردم که تاریخ تکرار می شود. ابراهامیان می نویسد:« سیا و MI6 بر تهدید کمونیستی پافشاری می کردند اما در همان زمان ،جریان منظم منابع مالی را _ ۱۱ هزار دلار در هفته _ به سوی حدود ۲۰ تا ۳۰ نماینده مجلس ؛ به بیش از ۲۰ روزنامه که به طور منظم مقالات منتشر شده در لندن و واشینگتن را ترجمه و منتشر می کردند؛ به روسای ایلات بختیاری که شورش ایلاتی را در بهمن ماه ۱۳۴۱ به راه انداخته بودند؛ به یک گروه « تروریستی ناشناس» _ به احتمال زیاد فداییان و ان هم به دلیل « فعالیت مستقیم علیه مصدق و همراهان او» _ به سومکا، اریا و حزب زحمتکشان و از طریق ایت اله بهبهانی به وعاظ و دسته های لوتی جنوب تهران سرازیر می کردند.پول در گردش سال ۱۹۵۳/ ۱۳۳۲ به دلارهای بهبهانی معروف شد. یکی از مقالات پرشماری که طبق قرار در روزنامه ها به چاپ رسید ،مدعی شده بود که فاطمی همجنس باز ، تغییر دین داده به بهاییت و مسیحیت است و به دلیل سرقت پول از مدرسه میسیونری اخراج شده است.این نوشته عملا تحریکی اشکار برای قتل بود زیرا اتهامات او از نظر بنیادگرایان ،شایسته بیش از ۳ بار مجازات مرگ بود . در واقع هم یک سال پیش تر یکی از اعضای فداییان اسلام با فریاد « مرگ بر دشمنان اسلام » به سوی فاطمی شلیک و او را به شدت مجروح کرده بود.به نوشته مارک گازیوروسکی که با عوامل سیا در کودتا مصاحبه کرده است ،جنگ تبلیغاتی علیه مصدق شامل انتشاراتی مبنی بر یهودی بودن نیاکان وی می شد.» ( ابراهامیان ،ایرواند؛ کودتا ، ترجمه محمد ابراهیم فتاحی ،ص ۲۴۸ ، نشرنی تهران ،۱۳۹۲ ،چ سوم ) . و اضافه می کند: « ...در همین حال ،۶ روزنامه مخالف _ که همچنان ازاد بودند تا فعالیت کنند _ به طور مشخص فرمان شاه مبنی بر نخست وزیری سرلشگر زاهدی را منتشر کردند.روزنامه ستاره اسلام کاشانی نیز یکی از این شش جریده بود.بعدها طالقانی گفت که افراد جاعل در منزل ایت اله بهبهانی تمام شب را سرگرم تهیه اعلامیه هایی با نام حزب توده بودند که اغاز « جمهوریت دموکراتیک مردمی » را اعلام کرد.ان ها همچنین تهدید کردند که سران روحانی مخالف از جمله ایت اله العظمی بروجردی را از تیرهای برق به دار خواهند اویخت.» ( همان منبع ،ص ۲۶۵ ، بنقل از علی رهنما ،نیروهای مذهبی ، ( تهران : ۱۳۴۸ ) ، ص ۹۲۵). وتمامی این مخالفت ها نه بدلیل منافع ملی بلکه بخاطر جاه طلبی های شخصی بود. جزنی می نویسد:« کاشانی دولت در دولت مصدق تشکیل داده بود، خانه اقا در پامنار از یک وزارتخانه فعالتر بود .اقازاده ها ومیرزاها هر روز از صبح تا شام کار چاق میکردند.مهرهای کاشانی زیر دهها و صدها توصیه می خورد بی انکه خودش همه این توصیه ها را خوانده باشد.» جزنی در پاورقی ادامه می دهد:« سنگین ترین این توصیه ها ،توصیه ای بود که با مهر کاشانی به رادیو ایران رسیده بود با این مضمون که « بانوغزال» را رادیو تهران به خوانندگی بپذیرد .این توصیه را یکی از اقازاده ها در ازای خوشگذارانی به مهر پدر بزرگوار خود رسانده بود.» ( ص ۸۰ و پاورقی ص ۸۱ همان منبع ) مثل همین حالا که منافع ملی قربانی منافع جناحی و گروهی وحتی شخصی می شود. البته تطول نوشتار موجب خستگی خواننده محترم می شود ولی من توصیه می کنم که این کتاب جزنی را خودتان مطالعه بفرمایید.ولی برای نتیجه گیری از مبحث خود می خواهم به ضعف عمده حسن روحانی اشاره کنم. روحانی نمی توان نقش یک منتقد تمام عیار حاکمیت را بازی کند ،هر چند در این کار جسارت بسیار بیشتری از اصلاح طلبان دارد.زیرا او رییس جمهور است و در مرکز قدرت مجبور است که مصالحه هم بکند.این وظیفه احزاب ،سندیکاها و دیگر عناصر جامعه مدنی است که فعالانه حقوق ملت را پیگیری کنند.هر چند دولت روحانی کارنامه خوبی در پرورش جامعه مدنی از خود بجای نگذاشته و همین می تواند پاشنه اشیل این دولت در پیشبرد قطار دموکراسی خواهانه مردم باشد.و یادمان باشد دلیل عمده سقوط دولت مصدق فقدان پایگاه اجتماعی لازم بود.