ابراهیم خلیلی
۱۳۹۶/۰۴/۱۷ ۱۷:۳۹ چاپ
گیل خبر/ ابراهیم خلیلی آنچه که می گوییم و آنچه که انجام می دهیم و آنچه که می گوییم که می خواهیم انجام دهیم، بدون تردید به طور کلی با هم متفاوتند. قراردادن خویش در این موضع، بدون آگاهی از مفاهیم مترتب بر این مقولات، مانند آن است که کسی بخواهد همزمان، سه توپ فوتبال را در یک دست بگیرد و یا اینکه در یک آن، سه خرگوش را دنبال کرده و در آنی،همه آن ها را یکجا در ید اختیار خود درآورد. بطور مسلم در چنین چالشی نفس گیر، حتی، نه یک توپ و نه حتی ، یک خرگوش را هم ، بدست نخواهد آورد. انتظاری از این جنس، فقط یک تقاضای بدور از واقع گرایی و غیر منطقی است، که به کرسی اجرا نخواهد نشست. چگونه می شود در یک جایگاه مدیریتی سرنوشت ساز ، هر سه مولفه با اهمیت و بسیار مهم فوق را، همزمان اختیار کرد؟ چرا که ، این مقوله مهم مدیریتی، همانند دری است که باز کردن قفل اش نیازمند سه کلید است ، نه یک کلید ! که متاسفانه بعضی وقتها آن یک کلید هم، به نظر زنگ زده و ناکارآمد می نماید. سه کلید: 1- شناخت 2- تمرکز 3- اولویت ها حال قابل توجه خواهد بود که: 1- مدیریتی که شناخت دارد، اما تمرکز و اولویت ندارد، می داند چه می خواهد، لکن در این شرایط،علیرغم اشتیاقی که برای انجام کار نشان می دهد، اقدامی از او سرباز نخواهد زد. 2- مدیریتی که تمرکز دارد، اما شناخت و اولویت ندارد، در این وضعیت نیز ،ثمری از تلاش خود به دست نخواهد آورد. 3- مدیریتی که اولویت را می داند، اما ازتمرکز و شناخت دور مانده وآن را اجالتا به کناری نهاده است، در این حالت هم قادر به برداشتن قدمی مشکل گشا نخواهد بود. بارها مدیران و مسئولان ارشدی ملاحظه شده اند که وقت گرانبهای خود و سازمانشان را بصورتی فزاینده ، صرف اندک کارهای کوچک و یا غیرضروری و بدون اولویت بندی،به لحاظ نیازها، می کنند که واجد معنای چندانی در رفع مسائل و مشکلات اصلی مردم و مخاطبانشان نیست ، و در مقابل، امور بسیار مهم و دارای ضرورت، به لحاظ تقاضاها، وجود داشته و دارند، که نه تنها رفع نشده اند، بلکه بر جای مانده و روز بروز بر سنگینی آن نیز افزوده شده و به صورتی مزمن و مسئله ساز، بر دوش آنها ناخواسته، سنگینی نموده و برای بسیاری از مخاطبان سوال برانگیز هم شده است. بدیهی است، مدیران موثر ، در مسند مهم مدیریت های سرنوشت ساز، اوج توانایی خود را ، با انجام کارهای بزرگ و تعیین کننده و تاثیر گذار و مطلوب مخاطبان ، هویدا می کنند. مسئله بزرگ این نیست که افرادی با پذیرش مسئولیت های تعهدآور، چرا خوب کار نمی کنند، بلکه معمای اصلی این است که چرا در ادای صحیح وظیفه مدیریتی خود، تصمیمی سازنده و اقدامی کارساز ، که مطلوب آن موقعیت مدیریتی است، از طرف آنان ، به موقع و بجا، به منصه ظهور نمی رسد و تصمیم های تاثیر گذار، زمانی اتخاذ می شوند که نوشداروی بدون خاصیت باشند؟ و یا حاصل تصمیم های مدیریتی آنان، زمینه ساز سوال هایی از این قبیل شود که: 1- آیا آنان علیرغم مسئولیت بزرگی که متعهد انجام درست آن شده اند، خود را درگیر کارهای کوچک و زمانبر و غیر ضرور کرده اند؟ 2- آیا ضعف های خود را شناخته و در حال حاضر فعلا به تقویت نقاط قوت خود مشغولند؟ 3- آیا اطراف آنان را ، مشاوران ناتوان و یاران کم کار و ...،احاطه کرده اند؟ 4- آیا از نظر آنان، زمان پرداختن به امور مهمتر مسئولیتی و سازمانی ، هنوز فرا نرسیده است و تصمیمات تعیین کننده را در زمان مقتضی، که خود تشخیص می دهند چه زمانی است، اتخاذ خواهند کرد؟ پس، بنا بر مطالب فوق : تامل کنیم و بیشترین توان و وقت خود را با تکیه بر شناخت و تعیین اولویت ها، بر تحقق امری، متمرکز کنیم و کاری را صورت دهیم که حاصل اش، تامین و حفظ مصالح و منافع عمومی مردم باشد. چراکه رمز موفقیت در اعمال مدیریت های سرنوشت ساز، تکیه بر توانایی ها، با اعتقاد به تلاش متعهدانه، همراه با پاسخگویی و با اعتماد و آگاهی از داشته ها بر اساس واقعیت هاست، نه شعارها و وعده ها و سراب ها! بنابراین مدیریت راهبردنگر، باید برای انجام وظایف خود، با تمسک به سلاح شناخت، اولویت را تعیین و با تمرکز بر چگونگی تحقق اهداف ترسیم شده، گامی اساسی را در راستای انجام وظایف تقبل کرده، بردارد و به اعتماد صورت گرفته از طرف مردم، پاسخ قدرشناسانه بدهد،تا آنچه که میگوید،همانی باشد که انجام می دهد و به هدفی بنشیند که می خواست در آینده بدان دست یابد! گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.