برای «قهرمانی» چابک که پنجه در خاک کشید؛
۱۳۹۶/۰۳/۰۹ ۱۹:۱۳ چاپ
20170102134355.original
اختصاصی گیل خبر/ سامان بدر: این روزها آن چنان خبر مرگ ناباورانه می شنویم که دیگر برای ما زیاد از حد عادی شده است. در مراسم ختم  ها سخنان  کسی را میخوانیم  که در فقدان شخص دیگری برای ما از احتمال مرگ خود نیز سخن می گوید و روزی را مثل امروز مشاهده می کنیم که خبری ناگوار  مرگشان به دست ما می رسد و ما نیز جزء تسلیت و مرور خاطرات کاری دیگری نمی توانیم بکنیم. 20170102134355.original روح الله قهرمانی چابک که تمام نام و فامیلش برای اصحاب رسانه تیترهای خوبی را به یاد اصحاب خوشفکر تیتر و قلم به یاد می آورد مرگش آن چنان تلخ است که تا خودمان را پیدا کنیم و بتوانیم آن را هضم کنیم چیزی در ابتدا جزء درگذشت استاندار اسبق گیلان منتشر نمی شود. حال بعضی نیز ممکن است با احترام بیشتر از او به عنوان استاندار مردمی و محبوب نام ببرند. به واقع نیز تاکنون برای کمتر استانداری که یک مقام انتصابی است این چنین محبوبیتش را به رخ می کشند. ولی به واقع این است که او واقعا محبوب مردم  بود و این یک سخن کلیشه ای نیست. باید توجه داشت که محبوبیت در ایران مقامی نیست که رسانه رسمی به شخصیتی اعطاء کند. این توده های مردم هستند که خود به توان و محبوبیت فردی شخصیت های سیاسی خود آگاه هستند، از همین طریق است که حتی فردی می تواند تصاویرش دچار محدودیت و ممنوعیت باشد و یا در بوته رای مردم قرار نگیرد اما خوشنامی و شخصیتش زبانزد همگان باشد. از همین طریق است که استاندار اسبق گیلان محبوبیتش در بسیاری از محافل پابرجا مانده است. بحران برف سال هشتاد و شش شاید تنها یک نکته از آن بحث ها بود اما تمام داستان به بحران برفی نمی گذرد و وی در بزرگترین مناقشات سیاسی کشور نیز رویکرد ملی و تلاش برای ایجاد وفاق استانی را مد نظر داشته است و همین  است که بسیاری وی را به نیکی  یاد می آورند.   هرچند دوره شهرت  مهندس قهرمانی به دلیل پست سیاسی دولت نهم و دهم بوده که چندان مدیرانش در میان مردم محبوبیتی بدست نیاورده اند اما وی به دلیل رویکردی متفاوت با آن دولت بود که خودش را زبانزد کرده است. مسائلی که منجر به آن شد نمایندگان اصولگرای گیلان در مجلس نهم به شدت علیه او فعالیت داشته باشند و اجازه ندهند که در منصب خود باقی بماند. اما آن چه مایه تعجب است این نکته است که قهرمانی با این حجم از توانمندی ها تنها به دلایل رویکردهای سیاسی و میل و خواسته عده ای باید از صحنه مدیریتی کشور خارج شود. دوبار رد صلاحیت وی با وجود مقبولیت و محبوبیتش یک مساله است و این که در دولت فعلی  هم از تجارب وی استفاده نشد نشان از آن می داد که متاسفانه رویکردهای جناحی در ایران آن چنان گسترده است که کمتر کسی می تواند بدون توجه به آن به مدیریت خود ادامه دهد. متاسفانه در جامعه ای که تضاد با نخبگان و عدم استفاده از مدیران متخصص و توانمند و محبوب  زبانزد همگان است باید این لحظه را ببینیم که استاندار سابق گیلان  به گوشه عزلت رهنمون شود و همه راه ها برای حضور وی در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بسته شود و در نهایت خبر فوتش را ناباورانه بشنویم. قهرمانی از لحاظ سیاسی متعلق به جناح خاصی از حاکمیت نبود، اما جالب است که  هم به اصولگرایی ، اصلاح طلبی و از آن بدتر به جریان انحرافی منتسب می شد. همین ها بود که وی در مصاحبه ای بعد از انگش به جریان انحرافی شهادتین خود را اعلام کرد. هرچند وی با مرد جنجالی دولت نهم و دهم مراوادات دوستانه ای نیز داشت اما هرگز در خط و جهت جنجالی امثال اسفندیار رحیم مشایی سخنی نگفت  که کسی به یاد داشته باشد و همین است که بسیاری معتقدند به صرف دوستی با افراد چرا باید از وجود وی جلوگیری شود.  او  با سیر دوران مدیریتی پله پله تا مقام استانداری در دولت نهم ارتقاء یافت، در دوران سازندگی مدیر کل دفتر فنی و بعد معاون امور عمرانی استان چهارمحال و بختیاری  بود، در دولت اصلاحات معاون عمرانی  و بعد برنامه ریزی استانداری شد و در دولت نهم استاندار گیلان و در دولت دهم سفیر کبیر ایران در کویت، اما شاید تنها باری که موضع سیاسی خود را بیشتر از گذشته نشان داد به انتخابات مجلس گذشته برمی گردد که در حمایت از محمدمهدی رهبری املشی کاندیدای حامیان دولت یازدهم در مقابل وزیر احمدی نژاد سنگ تمام گذاشت و بعد از ردصلاحیت خود تمام قد پشت او ایستاد و شاید اگر او نبود وزیر احمدی نژاد خیلی راحت تر وارد مجلس شده بود و نیازی به آرای متزلزل  و شکننده نداشت. قهرمانی موقع درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز در صف اول کسانی قرار داشت که در روز اول درگذشت آن مرحوم در مسجد چهار برادران رشت حاضر شد و احترام خود را به آن شخصیت ابراز داشت، حمایت از کاندیدای حامیان دولت در انتخابات مجلس و یا حضور در جمع عزاداران آیت الله هاشمی رفسنجانی به دلیل تغییر چرخش سیاسی وی نبود، زیرا قهرمانی هرگز در دسته بندی های سیاسی خودش را جا نمی داد  و به عنوان یک مدیر فراجناحی که باید برای بهبود زندگی مردم کمک کند تعریف می شد، هرچند به مانند قضیه دانشگاه علوم پایه سال هشتاد و هشت و یا انتخابات مجلس وقتی فکر می کرد می تواند با رویکرد عقلانی و خردورزانه و جلوگیری از تندرویها کمک حال باشد از آن دریغ نکرد. این همان نکته ای است که او را متمایز از نیروهای سیاسی و جناحی کرده بود. استاندار اسبق گیلان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری هیچ حمایتی از کسی را ابراز نداشت و تنها در قالب بیانیه ای درخواست کرد که مردم به ندای قلبشان توجه کنند و نوشت«حتی تصمیم به ظاهر اشتباه توسط خودتان ، به مراتب بهتر از گوش سپردن به توصیه دیگران است . نوعاً دیگران توصیه ای نمیکنند مگر اینکه دنبال جایگاهی برای خود و سهمی برای اطرافیانشان باشند .» فارغ از  هرگونه درستی یا نادرستی آن این جمله آخر حکایت از آن داشت که استاندار سابق گیلان بر این اعتقاد بود که مردم خود باید تصمیم گیرنده اصلی باشند و نسبت به کشور خود احساس مسئولیت کنند. شاید نیز بر این اعتقاد بود که فارغ از همه دولت ها که می آیند و می روند آن چه باقی می ماند عملکرد خود مدیران است که باید مورد ارزیابی قرار گیرد و نباید دایره ورود افراد را محدود به یک جریان خاص از افراد کنیم. این روزهای آخر شایعاتی از بازگشتش به صحنه مدیریت اجرایی و یا پست شهرداری رشت نیز شنیده می شد. اما حال که همه چیز به پایان رسیده است تنها نکته تاریکی برای کسانی باقی مانده است در عرصه های مختلف اجازه فعالیت به کسی را ندادند که مردم مایل به حضور او بودند. خبر تلخ مرگ تنها یادآور تمام فرصت هایی است که از دست می رود و افسوس هایی که باقی می ماند . چه خوش بود که خود قهرمانی در مراسم تودیعش در استانداری گیلان شعری از کلیم کاشانی را قرائت کرد که «افسانه حیات دو روزی نبود بیش، آن هم عزیز با تو بگویم چه سان گذشت:یک روز صرف بستن دل شد به این و آن، روز دگر به کندن دل زین وآن گذشت» حال باید ما باید با همین  افسوس ها و دریغ ها مردی را به خاک بسپاریم و به یاد آوریم که کسی را که دل بسته بودیم چگونه با کم توجهی دیگران پنجه در خاک کشیده است. مثل همیشه هم در انتها بگوئیم «قهرمانی» ها رفتند و «قهرمانی» های دیگر  را فراموش نکنیم که البته می دانیم فراموش می شوند. آن بالا هم گفتیم که جزء تسلیت کار دیگری ساخته نیست.