ایمان رنجکش؛
۱۳۹۵/۱۱/۲۷ ۰۹:۲۷ چاپ
خشونت در آموزش و پرورش
گیل خبر/ ایمان رنجکش* هر یک از ما در طی دوران تحصیل خود در پشت میز و نیمکت مدرسه، حداقل یکبار جمله به اصطلاح شیرین «چوب معلم گُله، هر کی نخوره خُله!» را شنیده ایم و گاهی مشت ها و سیلی هایی را به حساب خیرخواهی برای آینده مان گذاشتیم. صبح شنبه گذشته بود و امیرحسین به شوق آغاز هفته ای خوب، خانه را به مقصد مدرسه ترک کرد. در پشت میز و نیکمت سرد کلاس متوجه شد که دفترش را در منزل جا گذاشته و از آنجایی که درسش تعریف چندانی نداشت، آقای معلم گمان کرد که او می خواهد از زیر درس و مشق فرار کند و به سبب خیرخواهی! سریعا به سمتش شتافت تا او را تنبیه کند. دست آقای معلم که بالا رفت، ترس تمام وجود امیرحسین را فرا گرفت؛ ترسی ناشی از ناملایمتی های گوناگون از محیط خانواده گرفته تا کلاس درس. او همچنان مداد به دست هراسان روی میز کِز کرده بود و دستانش را به عقب برد تا در برابر سیلی محکم آقای معلم از خود دفاع کند که ناگهان مداد پوستش را شکافت و حدودا ده سانتی در پشت سرش فرو رفت. کمی به عقب باز می گردیم. لحظه شروع سال تحصیلی جدید در مهرماه گذشته که بیش از 13 میلیون دانش آموز در سراسر کشور پای خود را به خانه دوم خود یعنی مدرسه گذاشتند. رییس جمهور در مراسم آغاز سال تحصیلی در یکی از مدارس پایتخت موضوع جالبی را در پرسش مهر 95 عنوان کرد که چندان جدا از ماجرای امیرحسین نبود. دکتر روحانی گفته بود: - خشونت از کجا نشأت گرفته است و چگونه عده ای خشونت را می آموزند؟ - در برابر خشونت چگونه باید ایستادگی کرد؟ این ها بخشی از محور سوالات رییس جمهور در میان آینده سازان جامعه بود و میلیون ها دانش آموزی که با پُرکردن برگه های پرسش مهر بدنبال پیداکردن جوابی برای سوال معنادار رییس جمهور خود بودند. تاکنون چندین بار در نقد رفتار نظام آموزشی در تربیت دانش آموزان دست به قلم شدم و هر بار موضوعی بهانه ای شد برای پرداختن به این مهم که امروز شدیدا به اصلاح آن در آموزش و پرورش نیازمندیم . ماجرای امیرحسین هم چیزی نبود که بتوان به سادگی از آن عبور کرد. از درآمیختن دو موضوع امیرحسین و پرسش مهر رییس جمهور دریافتم که حتمخشونت در آموزش و پرورشا لازم نیست برای ترویج خشونت بچه ها را همانند داعش به مدرسه تروریستی بفرستید؛ تنها کافی است یک معلم بی تجربه و فاقد فهم اجتماعی را بر مسند آموزگاری کلاس های درس عمومی قرار دهید تا ببینید در پایان سال تحصیلی چه چیزی به شما تحویل خواهند داد! و جالب موضوعی بود که چندی پیش از یکی دانش آموزان ابتدایی شنیدم که می گفت : معلمشان وقتی دید در حیاط مدرسه کتاب داستان می خواند با حرارت بسیار به او تندی کرد و گفت که اگر بار دیگر با خودت کتاب داستان بیاوری آن را پاره می کنم! و این هم نوعی دیگر از فهم آموزش در هزاره سوم در فضای آموزش و پرورش ماست! این معلم نماها که متاسفانه تعدادشان خیلی بیشتر از آن چیزی است که فکرش را می کنید، خیال می کنند درس و مشق را باید به همانند آن مداد در سر دانش آموز فرو کنند درحالی که میبایست شمعی در افکار خود روشن کرده و بدانند که باید راه حل برخورد با مسائل را به شیوه های معقول دنبال کرد. ماجرای امیرحسین زنگ هشداری است بر رنجی که برگٌرده های فرزندانمان نشسته و بار دیگر به صدا در آمده. دیروز با لوله پولیکا به جان دانش آموز نگون بخت افتادند و امروز هم مداد در سرش فرو می کنند که چی مثلا مشقش را انجام نداده!  هم اکنون با قاطعیت می توان گفت که منشا اصلی خشونت در جامعه، از نظام آموزشی مان تولید می شود. این افراد که به هر دلیلی اتوبوسی وارد کلاس های درس و مدرسه شدند هیچ درکی از معیارهای تربیت اجتماعی ندارند و خیال می کنند جواب هر ناملایمتی در کلاس را باید با مشت و لگد پاسخ دهند و این سرنوشت آینده سازان جامعه است که در ادامه به یک فرد سرخورده و دچار ناهنجاری اجتماعی تبدیل می شوند و سرنوشتشان رو به اضمحلال می رود. امروز خطر این نوع آدم ها در آموزش و پرورش به مراتب بیشتر از داعش است چون این ها تولید کننده خشونت در نزد دانش آموزانی هستند که فردایی دیگر قرار است بخشی از آنان حتی به عنوان آموزگار نقش آفرینی کنند و مقابل دانش آموزان خود قرار گیرند. آنچه انتظار می رود برخورد قاطع آموزش و پرورش و مقامات قضایی با قضیه امیرحسین است. هرچند که این آخرین اتفاق نخواهد بود ولی فرصت خوبی است تا این درد خاموش،  زنگ خطری باشد برای نظام آموزشی تا در نحوه بکار گیری منابع انسانی در محیط های پرورش و آموزش دانش آموزان، تجدید نظر اساسی به عمل آورند.   *روزنامه معین گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.