درباره جنجال های تمام نشدنی سرمربی سپیدرود؛
۱۳۹۵/۱۱/۱۳ ۰۹:۳۸ چاپ
کجا میری برادر بایست!
اختصاصی گیل خبر/ سامان بدر: این روزها علی نظرمحمدی با تیم سپیدرود آن چنان خوب نتیجه گرفته و به خوبی تاثیرگذاری خود را در تیم ثابت کرده که دیگر هیچ رسانه ای نمی تواند اعا کند  او همان مربی است که  امیر عابدینی برای دخالت در ترکیب تیم به عنوان سرمربی انتخاب کرده اند که هر از چندگاهی با موبایل و دستور از بالا در تیم تغییر ایجاد میکرد. علی نظرمحمدی هرچند دوران گذار خود را به خوبی گذرانده است، اما وقتی در هر بازی و هر رسانه ای جنجالی از او پخش می شود ما را به این نتیجه می رساند که از لحاظ شخصیتی او همان علی نظر دوران دروازه بانی است که با پیراهن قرمز  در ورزشگاه آزادی برای استقلالی ها کری چهارتایی می خواند. حال نظرمحمدی به عنوان رکوردار اخراج ها شناخته می شود، خبر درگیری او با پلیس مازندران  منتشر می شود، روزی در اینستاگرام استعفاء می دهد و روز دیگر علیه سرمربی تیم رقیب شمشیر را از رو می کشد. این وسط او به لطف فضای مجازی هوادارانی را جذب کرده که با اعلام استعفایش مقابل سازمان ورزش و جوانان صف می کشند و شعار علیه این و آن را سر می دهند، عده دیگری هم به دنبال جنجال علیه مایلی کهن به دفاع از او  می پردازند  به طوریکه  مایلی کهن می شود متهم ردیف اول فحاشی در ال گیلانو! این مجموعه اقدامات نظرمحمدی هرچند کارکردی است که از سوی افراد شاخص تری چون علی دایی و خداداد عزیزی هم دنبال می شود و به عنوان لازمه ای در فوتبال ملی ما تعریف می شود و تاثیرات خودش را نیز دارد  اما این که بتوان از آن همیشه به عنوان برگ برنده ای جهت پیشبرد اهداف به کار برد شک و شبهات زیادی را باقی می گذارد. آن هم برای مربی که هنوز میخ خود را در این فوتبال نگذاشته که انتظار داشته باشد با کوچکترین اعتراضی تاثیرگذار باشد. علی نظرمحمدی  بعد از اخراج مقابل خونه به خونه می گوید «با کوچکترین اعتراض از بازی اخراج می شود». سخن بیراهی هم نمی تواند باشد. شاید اینگونه بتوان نظر داد که داوران او را در حدی نمی بینند که به اعتراضات او کوچکترین وقعی بنهند.  اگر خداداد عزیزی می تواند با اعتراض در روند یک پنالتی تغییر ایجاد کند و علی دایی با انواع و اقسام اعتراضات اخراج نشود علی نظر در کجا این فوتبال این قرار دارد که با کوچکترین اعتراضی به بیرون هدایت می شود؟ یک جای کار نظرمحمدی آن جا می لنگد که جنگی را شروع کرده که هنوز برای امثال او خیلی زود است. فرض حمله به مایلی کهن را هنوز کسی متوجه نمی شود. خوش بینانه اش آن است که سرمربی سپیدرود می خواهد فشار سنگین جهت محرومیت هواداران سپیدرود را کاهش دهد و ماجرا را دوطرفه ببیند. اما باز دلیلی برای حمله به سرمربی حریف نمی تواند باشد که قصوری متوجه او نیست. اگر مایلی کهن در همین مدت کوتاه با هواداران ملوان  بر سر شعارهای مختلف درگیر شده و بارها انتقادات علنی خودش را نشان داده این که از وضعیت شعارهای ورزشگاه شهید عضدی هم  ابراز تاسف کند جای چندان تعجبی ندارد. حال اینکه او در دفاع از آبشک و تاثیرگذای نسبی خود بر تماشاگران ملوان اغراق می کند  می توان جای نقد داشته باشد اما سرمربی سپیدرود چطور می تواند به خود اجازه دهد این همه حمله به کسی کند که دیگر مثل نظرمحمدی نیست که برای لایک و کامنت هواداران اینقدر اهمیت قائل شود. مایلی کهن در تمام این سال ها خوب یا بد نظراتش را ابراز کرده و از معدود مربیانی بوده که برایش بیشتر از نظرات عامه مردم سخن خودش اهمیت داشته ، چنین فردی  با همه انتقاداتی که به او مطرح است دیگر از آن سن و سال گذشته که بیاییم مانند  هواداران با وی به کری خوانی بپردازیم. اما ظاهرا انتقاد از  مایلی کهن هم  همچون همان استعفا و جنجال ها فرصتی است که این روزها نظرمحمدی را شناخته شده کرده است. این ها چیزهایی است که از سرمربی سپیدرود متوجه نمی شویم. او فعلا سوار موجی شده که عده ای را با خود همراه می کند، اما مشخص است که همان طور که فعلا روزگار خوب سپیدرود در نتیجه گیری ادامه دارد روزهای بد مربیگری نیز در راه خواهد بود . همان طور که قبلا با داماش نیز دیده شد و حتی سپیدرود فصل گذشته نیز با وجود نتایج نسبتا خوب عذر او را خواست تا ثمره صعود به لیگ دسته اول به نام دیگری ثبت شود. آن وقت مشخص است که این موج تاثیر منفی خود را نیز خواهد گذاشت . او مربی با استعدادی است که مسیر مربیگری خودش را می تواند بهتر از این ها طی کند ، حتی اگر سپیدرود صعود نکند او مسیر مثبتی را در این فصل طی کرده است، ولی با مجموع کارهای امروزی  همیشه به انتظار این  باید باشد که تیم های استانی مثل داماش و سپیدرود بعد از عدم تفاهم با همه آلترناتیوهای موجود سراغ او را بگیرند. جو بایدن معاون اول اوباما  قبل از ریاست جمهوری ترامپ با درخواست و کنایه به او گفته بود«بزرگ شو ترامپ تو حالا رئیس جمهور آمریکا هستی» حالا نظرمحمدی را اینگونه هم خطاب نکنیم بگذارید لاقل همان با زبان نرم تری  درخواست کنیم که «کجا میری برادر بایست!»