به بهانه اتفاقات پرسپولیس و افتضاح اینچئون؛
۱۳۹۳/۰۶/۲۷ ۰۵:۰۳ چاپ
گیل خبر / رامین فرهادی-  فوتبال دیگر یک ورزش نیست. عروس هزار چهره ای ست که هرکسی خواهانش است و برایش سرودست می شکند! یک سر است و هزار سودا. زبان مشترکی ست در میان کشورها و اقوام گوناگون با فرهنگ های مختلف. زبان مشترکی که نقاط اشتراک آن خود یک معادله پیچیده و البته پر کشش است. این روزها اگر هنوز موضوع انشا بچه ها باشد که در آینده می خواهید چکاره شوید مطمینا گزینه فوتبالیست بر دکتر و مهندس چربش دارد. گواه این ادعا هم استقبال زیاد خانواده ها از آکادمی های فوتبال که از کلاس های کنکور دست کمی ندارد اگر نگوییم شلوغتر و پررونق تر است. مهم نیست زیاد "فوتبال بلد" نباشی عوامل ترقی حاشیه ای تاثیرگذار دیگری هم در آینده فوتبالی شما دخیل است که از استعداد و توانایی مهمتر است. فوتبال خود زندگی است. زندگی به زبان دیگر. رقابتها؛ رفاقتها؛ چشم و همچشمی ها حسادتها و fairplay اینها اندک نقاط مشترکی ست از بی شمار شباهت ها. فوتبال این روزها آنقدر کشش دارد که نه تنها مردم کوچه و بازار که سیاستمداران بزرگ و نامی جهان را مجذوب خود کند. از سیلویو برلوسکنی نخست وزیر پیشین ایتالیا که اگر فوتبال نبود شهرت وی قابل قیاس با حال حاضر او نمی بود گرفته تا ولادیمیر پوتین و رومن آبراموویچ و... زیاد دور نرویم همین نزدیکی ها در کشور خودمان که در سالیان اخیر هر تیم و باشگاه فوتبالی را که می شناسید رد پایی از سیاسیون و نظامیان در آنها دیده می شود که بی شک وعده ها و سودای پول و شهرت آنان را به این وادی پرجذبه کشانده است وگرنه که "برای خدمت آمدیم " سخنی ست رنگ باخته و نخ نما شده! سیاستمدارانی که "عکس با شورت ورزشی" که هیچ، بعضا نشان داده اند که با اصطلاحات معمول و پیش پا افتاده فوتبال هم بیگانه اند. نمونه دم دست آن مدیر عامل وقت پرسپولیس که در طول یک برنامه زنده به کرات آقایان حاج رضایی و نصیر زاده و محصص را از هم تشخیص نمی داد... جاذبه فوتبال در دهه اخیر دامن بسیاری را گرفت و از این روی دلباختگان نام و نشانی و القابی برای خود دست و پا کردند که پیش از این در خواب هم نمی دیدند و صدالبته شهرت همیشه قل دیگری دارد بنام ثروت. این روزها فوتبال به نظر کوتاه ترین، راحت ترین و کم هزینه ترین راه برای کسب شهرت و ثروت است هرچند این خود دیک روی سکه است و باخت آن تاوان سنگینی دارد. در دنیای رقابت و سیاست بی شک می توان ورزش و در راس آن فوتبال را ویترین دولتها نامید. اشتهار، اعتبار، سرپوش گذاری بر مسایل و مشکلات اقتصادی سیاسی و...طالعی ست که ازصدقه سر فوتبال بر دوش دولتها می نشیند گرچه در عرصه سیاسیت مثل هر بازی دیگری شکست در آن هزینه های سنگین دارد. اینها هرچند از روح و ماهیت ورزش بدور است اما این قصه تلخ گریبان ورزش را گرفته و تنها مختص و منحصر به کشور خاصی نیست هرچند درکشور ما این امر پررنگ تر است به نحوی که دیگر نمی توان ورزش را صرفا عامل دوستی و نزدیکی ملتها به شمار آورد زمانی که پس از برد مثلا تیم ملی فوتبال بر آمریکا سرود مرگ از صدا و سیما پخش می شود...! دولت تدبیر و امید با رویکرد مبارزه با مفاسد اقتصادی و با اشراف به ریخت و پاشهای هنگفت در ورزش فوتبال وبا علم به این موضوع که ارقام نجومی و مبالغ قراردادهای میلیاردی ذکر شده در فوتبال از عوامل تورم است پا در مسیری گذاشته که حل معضلات آن کاری سخت والبته پر خطر است اما رویکرد تیم دولت دکتر روحانی در این عرصه آن ایده آلی نبود که هم اذهان عمومی را راضی و هم شان و جایگاه ورزشی ها را حفظ کرده باشد. زمانی که سردار رویانیان به مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس نشانده شد به راحتی می شد وقوع چنین تباهی را در آینده ای نزدیک پیش بینی کرد. در میان خیل مخالفان که زود خسته می شوند، زود عوض می شوند و زود عادت می کنند و در میان شعارهای "حیا کن رهاکن " های ناکارمد، رویانیان آنقدر محکم و مطمین و چنان با طیب خاطر بر منصب خویش نشسته بود که انتقادات و فریادهای اعتراض رفته رفته با اقدامات پلیسی-لیدری جای خود را به تشویق های مهندسی شده داد و فضایی تقریبا یکدست با طعم تلخ فراموشی بر پرسپولیس حاکم شد. بازگشت برند پرسپولیس وخرید بازیکنان مطرح دو عامل مهم در فرآیند این فراموشی و کسب محبوبیت و شهرت نسبی برای مدیرعامل وقت بود. شبهات و شایعات هرروز فزونی می گرفت. صحبت از پورشه و بنز و بی ام دبلیو آنقدر بحث جذابی بود که هم فوتبالیستها را رنگ به رنگ کند و هم مردم و دولت بعد به آن التفات نشان دهند. حساسیتها در این باره بالا گرفته بود و وزارت ورزش دولت روحانی این ریخت و پاشها را بر نمی تافت و کمرهمت بر قطع ریشه های فساد و دستان پشت پرده بسته بود اما به جای شناسایی و مواخذه عوامل اصلی و ریشه یابی اصولی این فساد دولت محمود احمدی نژاد و وابستگان، باشگاهی را زیروزبر کرد که دیرینه ای دارد به قدمت تاریخ ورزش ایران و نامی به عظمت تاریخ ایران. در راستای این سیاست وزارت ورزش، مدیرعامل و شرکا (بر خلاف میل باطنیشان) کنار رفتند تا دست وزارت ورزش در عزل و نصبها و تعیین سقف بودجه محدود برای این تیم بازتر شود و پرسپولیس و هواداران و بازیکنان این تیم مقصر اصلی شناخته شوند و چوب زیاده خواهی ها و ناکاربلدی ها و آز و طمع دیگران را هواداران و البته کادر فنی و بازیکنان می خوردند. بازیکنان مطرح ماندند و اتول های گران اما بی پلاک و چکهای برگشت خورده دستفروش معروف و ترک پرسپولیس و رویای هالیوودی لیگ قطر. علی ماند و حوضش. دایی ماند و یک تیم نصفه نیمه و ویران و هزاران توقع برآورده نشده. علی دایی که به زعم بسیاری ( و البته به درستی) مدارج و گامهای ترقی در عرصه مربیگری را اصولی برنداشته بود علاوه بر این انتقاد همیشگی و خرده ای که بر او گرفته می شد بر پافشاری ها و لجاجتهای معروفش؛ با هیات مدیره ناهمگنی سروکار داشت که صرفا در راستای بحث اقتصادی افرادی را در جمع خود می دیدند که هدفِ آوردن پول به باشگاه بر تمام شاخصه ها و معیارها و لیاقتها و سزاواری های غیرقابل انکار دیگر چربش داشت. دایی اسطوره ای تکرار نشدنی و افتخار ابدی ایران واعتبار قاره آسیا که گاهی پافشاری های او برای ماندن های ویرانگری که ماحصلش نقصان است (از عدم خداحافظی در دوران افول بازیگری گرفته تا ماجرای مربیگری تیم ملی) دوستداران و هواداران دو آتشه خود را نیز آزار می دهد؛ خیلی زود اسیر بازیهای سیاسیون ورزش شد و ناجوانمردانه و غیر محترمانه از پرسپولیس کنار گذاشته می شود. اتفاقی تلخ و البته زشت در تاریخ فوتبال ایران که تا سالها در اذهان خواهد ماند و همگان (مخالفین نیز) از این اتفاق بی شک به عنوان یک روز بد یاد خواهند کرد و دریغا که این اتفاق تلخ در دولتی روی می دهد که بسیاری از عوام و خواص پس از سالها به تدبیر این دولت امید بسته اند... حال فوتبال ما این روزها خوب نیست. هیچ وقت هم گویی نبوده است. از جام جهانی کم تاثیر و بی کیفیت برزیل و بازخورد آن دیپورت (بخوانید تبعید) لژیونرهای شاغل در اروپا به لیگ قطر و ناز سرمربی تیم ملی و التماس فدراسیون فوتبال برای تمدید قرارداد کیروشی که بگفته رییس آن هیچ پیشنهادی جدی جز از ایران ندارد، گرفته تا همین داستان قدیمی والبته به روز شده کارتهای معافیتهای محیرالعقول فوتبالیستها (کوری؛ دیسک کمر و...).اینها بعلاوه دستان همچنان پشت پرده گوشه ای از حال و روز امروز فوتبال ماست. چند روز پیش غیر ورزشی ها کاری با علی دایی سمبل و نماد فوتبال قاره کهن کردند که خود فوتبالی ها در فضای رقابت و جنگ قدرت با یکدیگر نمی کنند. هرچند در این اتفاق تلخ خود دایی نیز بی تقصیر نیست از جمله گماردن برادر در زیرمجموعه کادر فنی باشگاهی که بعضا پیشکسوتانش با همه الویت فنی و غیرفنی با گرفتاریها و مصایب مالی که دست و پنجه نرم می کنند خارج گود نشسته اند، و یا آوردن مربی دروازه بان از تیم رقیب سنتی که دست منتقدین علی دایی را برای حمله به او باز می گذارد. اما با همه اینها با این اتفاق نه شان دایی بعنوان برند و پوینتر فوتبال ایران حفظ شد و نه احترام هواداران و باشگاه پرسپولیس. سیاست وزارت ورزش در خصوص پرسپولیس تا اینجا به هیچ روی قابل دفاع نبوده است. اتفاقات رخ داده در حاشیه حضور تیم ملی امید و آبروریزی ایجاد شده پیرامون آن نیز مزید بر علت شده تا بگوییم: فوتبال ما مشت نمونه خروار کشور ما در زمینه های مختلف اجتماعی، سیاسی فرهنگی اش شده است. خود کرده را تدبیر نیست!