عماد واسع
۱۳۹۵/۰۷/۲۸ ۱۲:۱۳ چاپ
داماش
گیل خبر/ عماد واسع  برای داماش که درست مانند عمر جوانیست، نوشتن به چندین خط هم کفاف نمی دهد، این دردهایی که هر چند وقت یکبار سر می زند، و ما می مانیم با این هجمه ناعدالتی بی معرفتی که هیچ معلوم نیست، از کجا می آید، برای داماش که هیچ معلوم نیست، بدی اش در چه بود که همیشه دارد ظلم می بیند، می شود تکرار مکررات، از اینکه تابش را هوادار می آورد، دیدن تبلی که دستان ترک خورده هر بار نوازشش می دهد، وقتی که از روی سکوهای خیس قل می خورد، و توی وسعت عضدی که همه چیز را به چشم دیده تا به حال، تا صدای زمین خوردنش مثل پژواکی درد را صد چندان می کند، سکوت است، یک سکوت معنا دار، از اینکه هر چه از هر جا کم آوردند بر سر این زیبای بی بدیل زدند و آورده اند. %d8%af%d8%a7%d9%85%d8%a7%d8%b4 این دردها، این لرزه ها که نمی دانیم، آیا زبان در کام شدن هم به اتهامی خلاصه اسیر می شود، این داماش، که مثل جوانیست، پر از شور عشق و تعصب، برای آدمهایی که از همه چیزشان می زنند، و صدایش می کنند، وقتی هنوز می دانیم او باز قامتش را بلند می کند و باز می دانیم تحفه های دیگر هم باز باید در راه باشد. برای این داماش که فصل جدیدی را با کوله باری از تجربه اینبار رقم می زند، باید نوید صبر را داد، اینکه بقول آن پیر؛ هر دم از این باغ بری خواهد رسید، تا دیروز محرومیت بود و تشر، و حالا مشت های جان است که به سر و سینه کوبیده خواهد شد، شاید اینها همه دوره گذار است، برای حداقل پایین دادن یک جر پایین رفتن آب از گلو، وقتی که می دانیم، به جوانی محکومیم، به هیجان، به عشق، به معرفت، مثل بچه محل، که تا پای جان برایش جان هم می دهیم.