گیل خبر/ مهدی لطفی
هر کدام از ما بارها بیت بالای مولانا را از زبان بزرگتر هایمان در وصف سیر و سلوک عطار نیشابوری که در طریقتش یک سالک جهت سلوک معنوی باید هفت شهر یا هفت وادی را طی کند ، در طعنه به خود مخصوصا در بزنگاه هایی که غافل از احوال خویشتن بودیم ، شنیده ایم
این خاطره مشترک مرا برآن داشت تا در این آغازین روز هفته چند سطری درباره ی «ریخت شناسی هفت شهر عشق و کجایی ما ؟! » بنویسم و نظر شما را نیز در پایانش به گونه ای جویا شوم
عطار این هفت شهر یا هفت وادی را به ترتیب : طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید،حیرت، فقر، و فنا ذکر می کند
حال اینکه عشق را سهمگین ترین وادی ای که سالک در آن گام می نهد و معیار سنجش و مهمترین رکن طریقت می داند
اما عشق خود به گونه ای است که تعریف کاملی از آن نمی توان گفت و نوشت ، که خود مولانا نیز درباره اش می گوید ؛
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
وادی ای که عموم مان در ابتدای راهش از ادامه مسیر باز می مانیم !
وادی آخر نیز ، فنا است که سقوط اوصاف مذمومه از سالک است و بوسیله زیادت ریاضت حاصل می شود و عدم احساس تعلق سالک است به عالم ملک و استغراق اوست در عظمت باریتعالی
حال با این اندک موارد گفته شده من و شما دوست ارجمندم در کدامین وادی هستیم و چرا از ادامه راه باز مانده ایم ؟