شریفیان
گیل خبر/ پیمان برنجی* یک؛ ایده ی برپایی شوراهای اسلامی شهر و روستا، آن هم برای اولین بار در دولت اصلاحات اتفاق افتاد و تا قبل از آن تمام آنچه که بعدها به فعل درآمد، روز کاغذ و کتابچه های قوانین کشور نوشته شده بود ...، دیکته ی نانوشته ای که طبعا غلط هم نداشت ولی بعدها ... بگذریم. اما در شهر رشت هم مردم عادی کوچه و بازار و آدم های اسم و رسم دار دولتی و غیردولتی شهر خود را کاندیدا کردند و جالب اینکه تنوع آدم ها به حدی بود که آدم درمی ماند که به چه کسی رای دهد یا که نام چه کسی از آن صندوق ها بیرون خواهد آمد ...، ولی در بین نام کاندیداهای شهر رشت، نام «پرویز شریفیان» بسیار مورد توجه مردم شهر قرارگرفت. مردی که به قول گفتنی یکی از داش مشتی های قدیمی شهر رشت بود، هر چند که در واقع هیچ کس هیچ حرکت منفی یا حتی شرارتی از وی در خاطر نداشت و همه مردم منطقه - خیابان لاهیجان یا همان خیابان شهدا – دوستش داشتند. وی تنها با یک پوستر وارد این رقابت سخت شده بود، پوستری سیاه و سفید و به اندازه یک ورق کاغذ A  و بر روی پوسترش تنها این جمله خودنمایی می کرد: پرویز شریفیان ... نامی که همه او را می شناسند... و رفتار انتخاباتی مردم شهر رشت در آن سال زبان زد کل کشور شد! چون پرویز شریفیان با تکیه بر همین پوستر که در سطحی وسیع در بین مردم پخش شد، نفر اول آن انتخابات از لحاظ تعداد آرای ماخوذه شد ... شریفیان دو؛ سال 79 به همت جمعی از دوستان روزنامه نگار عزم آن کردیم که ویژه نامه ای برای این دوره از شورا در رشت و تحت نام مجله گیله وا منتشر کنیم و باید با تک تک اعضای اولین دوره گفت و گو می کردیم و این اتفاق افتاد و اما هیجان انگیز ترین گفتگوی مان با آقای پرویز شریفیان بود ... قرعه این کار به نام من و یکی از همکاران رقم خورد و راهی ساختمان شورا شدیم، ساختمانی قدیمی که در خیابان شریعتی رشت واقع شده بود و حالا اما متروکه شده. تیپ و منش و رفتار خاص وی زبان زد عام بود، مثلا هنوز کلاه شاپو بر سر می گذاشت و دکمه یقه اش را باز می گذاشت و ... تمام تصورمان این بود که گفتگوی سختی را در پیش خواهیم داشت و با اضطراب پله های چوبی ساختمان قدیمی را یکی، دوتا کردیم و در اتاقی کوچک با مردی مواجه شدیم که برخلاف تمام تصوراتمان آدم ساده و صادقی بود و خیلی دوستانه تمام آنچه که در دل و در سر داشت با ما مطرح کرد، طوری حرف می زد که انگار آمده فقط برای خدمتگزاری و اصلا در پی اندوختن سرمایه های سیاسی، اجتماعی برای خود نیست و واقعا هم همینطور بود و شد و دیدیم که مرد لوتی شهر ما تا آخرین دقایق زندگی اش زمین سیاست را بوسید و فقط سر به کار خویش و خانواده اش فرو برد. * روزنامه اعتماد گیلان