وحید احمدی آرا
۱۳۹۴/۰۶/۰۷ ۱۹:۴۲ چاپ
گیل خبر/ در هنگامه ای که ” لطیفه “و “کارادایی “مخاطبان جعبه جادویی را به سرقت برده اند و معدود بازیگران ترک با معدود دوبلرهای وطنی و سوژه های تکراری به اسطوره های ملی کشور بدل شده اند …( یاد روزهایی میفتم که سینمای هند ، آمیتا باچان و “خان “های بالیوود پرده های سینما را قرق کرده بودند) … در روزهایی که تنها یک ” پایتخت ” یک ساعته در سراسر استانها جولان می دهد و انبوه شبکه ها تنها با اشاره انگشت سبابه روی کنترل راهی سکوت می شوند … در دقایقی که کودک ما تنها نگاهش به صفحه گوشی تلفن همراهی است که از جیب پدر یا کیف مادر کش رفته تا “کلش” بازی کند و …1030302976499012773_1296464116-250x250 …به ناگاه یک ” خان ” توسط یک ” رامبو ” رونمایی می شود ! رامبو یک تنه به جنگ خانهای معاصر ترک و عرب آمده است …در رسانه ای که نشان دادن ساز حرام است از ساز و تیمپو می گوید و بی امان بندری می نوازد و مخلوق محبوبش بی امان بندری می خواند و شانه می لرزاند … در زمانه ای که طنازانش از ” سید کریم ” گرفته تا “حمید ماهی صفت ” از تمسخر لهجه ها و قومیتها جیبها را پر کردند و به هم خندیدن را یادمان دادند از لهجه ها و قومیتها با افتخار می خواند به گونه ای که نادر سلیمانی از آبادانی بودن خود می گوید و می خندد و می خنداند و حمید لولایی از رشتی بودنش با سربلندی یاد می کند … رامبو یک تنه به جنگ این همه شبکه آمده است …رامبو ، مرد عنکبوتی شده که خود را از تارها و پودها رها کرده و … رامبو برای نخستین بار از کمدینهای سینما و تلویزیون ایران جرگه ای ساخته و به این طیف مظلوم هویت و شخصیت و شانیت می بخشد . او از اینکه مهران غفوریان و بیژن بنفشه خواه بداهه شوخی کنند، نمی هراسد ، دست زدن و پا کوبیدن علیرضا خمسه را سانسور نمی کند و از کمر جنباندن جناب خان نمی ترسد … او حتی در شب میلاد امام رضا ( ع ) به گونه ای دیگر به استقبال ضامن آهو می رود و بهروز بقایی در مقابل صحن عاشقان می ایستد و به جای حرفهای همیشگی و تکراری می گوید سکوت می کنم همین …سکوت …تا نوای نقاره ها و کوبش سازها و حتی صدای بال کبوتران حرم آراممان کند … آقای رامبو در ایامی که کتاب و کتابخوانی به کمترین سطح خود در چند سال اخیر رسیده است ” عاشقانه ” ی نادر ابراهیمی را در دست می گیرد تا مردم را ولو با وسوسه ی جایزه ی بیست میلیون تومانی به کتاب خوانی وادارد … رامبو یک تنه به جنگ آمده است …به پاس این همه لبخند مطمئن و صبور …به پاس این همه ایمان مهربان و ستودنی باید به پا ایستاد و برای او کف زد … او دیگر گونه خندیدن را به مردم غمگین و افسرده و چشم انتظار یارانه ی ایران هدیه کرده است … کلاه از سر برداریم …( اگر کلاهی برای برداشتن مانده باشد ) و به پاس این همه نوآوری و لبخند برخیزیم و از ته دل برای رامبد جوان کف بزنیم …